به قربانگاه بردن زندانیان سیاسی، طرحی برنامه ریزی شده از پیش
دجالان و جلادان حاکم از اول هم اعتقادی به زندانی سیاسی و میزان حبس و میزان محکومیت نداشتند، به کرات میگفتند شما یا از مواضع خود برگشته و نادمید که باید آزاد شوید یا از عقاید و مواضع خود دست برنداشته اید که باید اعدام شوید. نگه داشتن شما در زندان معنی ندارد.
کار خود را از شش مرداد آغاز کردند. حدود بیست روز قبل از آن، ملاقات و روزنامه و تلویزیون زندانیان را قطع کرده و هیأتها و متصدیان جلادی معین شده بودند. جابجایی زندانیان آغاز شد و در وحشت از بروز هر هشدار و اعتراضی بی سر و صدا و با سرعت دست به کار شدند.
اول از همه حبس ابدی ها و معلولان شکنجه ها را بردند و در نهایت ملی کش های حبس پایان یافته را هم شامل شد. چه زن و چه مرد. عده ای با طناب دار، بعضی با رگبار، بعضی با انفجار دسته جمعی در تپه های اوین و بعضی با غذای مسموم در زندان گوهردشت کرج.
سپس در تیره شبهای تابستان آن سال ۶۷ لودرها در بیابانهای خاوران برای حفر گورهای دسته جمعی بکار افتادند، در استانها نیز همانطور که امام جانیان فتوا داده بود، با تأکید بر سرعت هرچه بیشتر ”اقایان به همان ترتیب عمل کرده بودند”!.
از کلیه زندانیان مجاهد و مبارز زندانهای قزلحصار و گوهردشت و کچویی و اوین، فقط تعداد کمی که در یکی از بندهای کوچک اوین جا میگرفتند، باقی مانده بود. امار شهدای مجاهد و مبارز بنا بر افشاگری های درون خود رژیم بالای ۳۳ هزار نفر ذکر شده است. اعدامهای دهه شصت به نهایت خود رسیده و دستور اجرا شده بود تا نجوای بهت و حیرت و ارعاب در عمق جانها بپیچد و جامعه را زمین گیر کند.
اما بر عکس وحشت آن به خود رژیم بازگشت، بطوری که سالهای بعد برای به فراموشی سپردن آن تلاش میکرد؛ اما خون آن مظلومان هرگز نخسبید و از جوشش نایستاد، بلکه طی سالیان خیزشهای متعددی در تهران و اسلامشهر، قزوین، مشهد، تبریز و اصفهان و سایر شهرها بر پا میشد تا برسد آنگاه که سراپای این بساط فاسدٍ مفسد را در گردابها وسیلابهای خود غرق کند.
تمامی سران رده اول رژیم در آن دوران از جمله رفسنجانی، خامنه ای، روحانی، پور محمدی و آمران و مجریان دیگری که اکنون بر سر کارند و اصلاح و اعتدال را یدک میکشند، همه در آن فاجعه بزرگ سهیم اند.
این آمران و عاملان را گریزی از محاکمه و مجازات نخواهد بود.
همینهایند که همواره از مردم وحشت داشته اند، چرا که انقلاب مردم را ربوده و سلطه خود را با فریب و ارعاب و اعدام ادامه داده اند. همین روز هم همینانند که در هراس از نابسامانی و ناکارآمدی های خود از سر ضعف و زبونی، نگون بختان و قربانیان بحرانها و آسیب های اجتماعی محصول خود را در زندانهای استانهای تهران و البرز و شهرستانها بیرون می کشند و به دار میاویزند.
زمان آن است که برای توقف هر گونه اعدام و خارج ساختن طناب دار از دست این جانیان خون آشام از هر راهی تلاش کنیم و استمداد بطلبیم.
با درود به روانهای پاک شهدای قتل عام تابستان ۶۷ تکریم خود را به خانواده ها و بازماندگان آنان تقدیم میکنیم و ندای محاکمه جانیان و توقف اعدامها را سر می دهیم.
علی معزی. بند هشت اوین. دهم مرداد 1395