سخن از جمعیتی بالغبر ۱۸ میلیون حاشیهنشین است که به دلیل سیاستهای ضد ملی دولت آخوند روحانی و در نبود کمترین امکانات معیشتی و رفاهی، از روستاها به شهرهای بزرگ کشور هجوم آورده و اکنون به بخش بزرگی از آسیبهای اجتماعی و اقشار ضربهپذیر تبدیلشدهاند.
بنا بر اعتراف این کارگزار حکومتی «۱۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر در سکونتگاههای غیررسمی شناساییشدهاند و حاشیهنشینها بیشتر مهاجران روستایی و تهیدستان شهری هستند».
این آمار و ارقام دستکاریشده در حالی بیان میشود که بنا بر گزارش اخیر سازمان ملل متحد، بیش از ۲۰ درصد جمعیت ایران را «حاشیهنشینان» تشکیل میدهند. همچنین اگر به این آمار، نرخ روبه رشد کارتنخوابها، وجود ۶ میلیون معتاد، زنان و کودکان خیابانی را نیز اضافه کنیم، درآنصورت تصویر جامعتری از چهره کریه فلاکت در ایران تحت حاکمیت خامنهای به دست خواهیم آورد.
ابعاد بحران به حدی است که اکنون معیشت روزانه مردم را نیز تحت شعاع خود قراردادهاست. برای نمونه این کارگزار دولت «تدبیر و امید» در ادامه تصویری جامعه فقرزده ایران را اینگونه تعریف میکند: «در حال حاضر ۳۰ درصد مردم کشور گرسنهاند و نان خوردن ندارند که این آمار را وزارت رفاه هم تائید میکند». (سایت حکومتی عصر ایران ۲۹ مرداد ۱۳۹۵)
واقعیت این است که تمامی سیاستهای این رژیم سرکوبگر فلاکت زا میباشند؛ زیرا سوء مدیریت و چپاول که شاخصه اصلی این حکومت ستمگر میباشد، بهقدری در تاروپود دیکتاتوری ولیفقیه نهادینهشده است که دیگر رمقی برای اقتصاد بهشدت ضربه خورده کشور باقی نگذاشته است تا با بهبود احتمالی آن بتوان دردی از دردهای جامعه را التیام داد.
در ادامه معاون وزیر بهداشت رژیم به این واقعیتها اینگونه اعتراف میکند: «فقر، محرومیت اجتماعی، پایین بودن شاخصهای توسعه انسانی، بیبهره ماندن از خدمات شهری، پایین بودن سطح بهداشت عمومی و شیوع بیماریها ازجمله مسائل حاشیهنشینی است، بهطوریکه ۹۴ درصد افراد ساکن در حاشیه شهرها اعلام کردهاند که از سطح پایین بهداشت برخوردارند».