فراگیر می شویم
چونان خورشیدی که از بیکرانه های آسمان
بر زمین می تابد و گرما و روشنی
هدیه می دهد
یا همچون باران که از دل ابرها
شاد و بی وقفه بر سفره عطشناک دشت
فرو می بارد
جنگل در جنگل ستاره می شویم
و زمین را به کهکشان راه شیری پیوند می زنیم
تا هیچ کلبه ای مقهور تاریکی نگردد
هر روز و هر ساعت و هر لحظه
در خاطره زمان
سرشار از عطر گل سرخ
منتشر می شویم
تا پائیز زرد و غمزده را
از خاطره فصلها، بزدائیم
ما در هیچ حصاری خلاصه نخواهیم شد
هیچ قفل و زنجیری
متوقفمان نتواند کرد
و مرگ نیز پایان ما نخواهد بود
که در مرگ خویش با تولدی دوباره
از نو آغاز خواهیم شد.