با او سر حرف را باز کردم، گفتم: کدام بند بودی؟
ـ فرعی ۵
ـ مجتبی هاشم خانی همبندت بود؟
ـ آره، اعدام شد، اما اسمش مجتبی هاشم خانی نبود.
ـ پس چی بود؟
ـ مجتبی اسم مستعار بود، اسم اصلی اش مرتضی تاجیک بود. ولی هیچ وقت اسمش را لو نداد.
ـ هیچ وقت ملاقات نداشت؟
ـ نه، خانوادهاش نمیدانستند کجاست.
با تعجب نگاهش کردم، این اسم را جایی شنیده بودم. ناگهان یاد علی تاجیک افتادم و گفتم: این مرتضی ۳۰خرداد دستگیر شده بود؟ ورامینی بود؟
ـ آره، چطور مگر؟
ـ پس این همان کسی بوده که علی تاجیک دنبالش میگشت.
خبر ندارم، جریان علی تاجیک چیه؟
ـ من قبلا در اوین مردی را دیده بودم که دنبال پسر گمشدهاش میگشت. نامش علی تاجیک بود. میگفت یک پسرم اعدام شده. پسر دیگری داشتم به نام مرتضی، هوادار سازمان بود. بعد از ۳۰خرداد دیگر به خانه نیامد. گفتند دستگیر شده، اما هر کجا رفتم خبری از او پیدا نکردم. دیگر خسته شده بودم، بالاخره فکری به سرم زد، کاری کردم که دستگیرم کنند. میخواستم بیایم زندان بلکه خودم او را پیدا کنم. در اوین به هر بندی رفتم پیدایش نکردم. از هر کس سراغش راگرفتم نمیشناخت. رفتم قزلحصار، به بهانه های مختلف چند بند عوض کردم. باز هم پیدایش نکردم. به درخواست خودم رفتم گوهردشت. آنجا هم به بهانه های مختلف چند بند عوض کردم، حتی کارگاه هم رفتم ولی خبری از او به دست نیاوردم. دیگر خسته شدهام. نمیدانم کجا شهید شده؟ حداقل اگر کسی دیده باشدکهاو شهید شده خیالم راحت میشود و دیگر دنبالش نمیگردم.
علی هر بندی میرفت سراغ کسانی را میگرفت که روز ۳۰ خرداد دستگیر شده بودند. اگر چنین کسی را پیدا میکرد، نشانیهای مرتضی را میداد و میخواست خبری از او بگیرد، اگر دستگیری ۳۰خرداد پیدا نمیکرد کم کم با نفرات شروع میکرد و سراغ مرتضی را میگرفت. بالاخره حکمش تمام شد و رفت بدون این که کوچکترین اثری از گمشدهاش پیدا کند.
وقتی داشتم جریان علی را تعریف میکردم بغض کرده بودم و نمیتوانستم حرف بزنم، بچهها هم اشک در چشمهایشان جمع شده بود.
گفتم: پس مرتضی آخرین بازمانده بچه هایی بودکه ۳۰ خرداد دستگیر شدند و حتی اسمشان را به دژخیم ندادند. حالا چطور میشود به علی خبر داد که مرتضی گوهردشت بوده؟ داشتم فکر میکردم که اگر علی ماجرای مرتضی را بفهمد چه خواهد کرد؟ آیا عصبانی میشود یا افسوس میخورد؟ یا افتخار خواهد کردکه پسرش ۷سال در اسارت تا فراسوی طاقت انسانی شکنجه و فشارها را تحمل کرد اما حتی اسم واقعیاش را به دشمن نداد؟