ایران سرای ما یک انسان شریف و یک هنرمند فرهنگ ساز را از دست داد
به راستی فرهنگ و شرف قربانی جماعتی شد که با این دو اصل والای آدمیت بیگانه اند: 1-شرافت و 2-فرهنگ .
تار برای من همیشه فراتر از یک آلت موسیقی بوده - این ساز را انگار از چوب درخت وجود من ساختند درختی بسان درخت توت که ریشه هایش پیشینه ی اجدادی من است و عزیز ترین هایم را همیشه دست در پنجه ی این ساز و مکمل این ساز دیدم و به راستی که هر زمانی که یکی از هنرمندان بی بدیل و نوازندگان بزرگ این ساز دل و جان را ازدست می دهیم انگار لطمه ای به درخت وجود من می خورد...
شوربختانه نوازنده نامدار تار ایران استاد فرهنگ شریف بعد از دهها سال تحمل رنج و مرارتی که رژیم هنر کش بر او و سایر همکارانش اعمال کرده به جمع یاران خود به جاودانگی پیوست.
فرهنگ شریف بدون شک یکی از برجسته ترین هنرمندان موسیقی ایران بود که با نوازندگی منحصر بفردش تاثیری چشمگیر در پیشرفت و اعتلای موسیقی و نیز اشاعه آن در میان مردم ایفا کرد.
فرهنگ همان هنرمندی است که سالیان دراز نوای جادویی " سلام صبحگاهی" او که از ساخته های استاد حسن کسائی است ، هر بامداد در رادیو ایران آن روزگاران ،آغاز گر و نویدبخش طلیعه خورشید و شروع کار و زندگی و مدرسه رفتن کودکان و نوجوانان بود.
شریف، در سال 1310 در آمل این خطه سرسبز و جادویی میهنمان و در یک خانواده هنرپرور دیده به جهان گشود . او نوازندگی را از کودکی تحت تاثیر پدر که خود از شیفتگان این هنر و خانه آنها محفل انس و الفت هنرمندان بزرگ ایران بوده آغاز کرد. فرهنگ کوچک از همان کودکی به محضر استاد علی اکبر خان و برادر کوچکترش عبدالحسین خان شهنازی راه یافت واز آن بزرگان بهره ها برد اما خود بعدها روش و شیوه نوازندگی ویژه ای را برگزید که بدون شک میتوان از آن بعنوان سبک فرهنگ شریف نام برد. این هنرمند صاحب سبک اولین اجرای زنده خود را در رادبو و درسن 12 سالگی با موفقیت انجام داد و سپس بتدریج در رادیو بعنوان یک هنرمند سولیست برنامه های جاودانه گلهای رنگارنگ که باهتمام داوود پیرنیا بنیان گذاشته شده بود، پرآوازه گشت. فرهنگ شریف در طی چند دهه فعالیت مستمر هنری در رادیو و تلویزیون با هنرمندان بزرگی همکاری داشته که اکثر آنها در برنامه های گلها و یا ساز سلو بوده است. فرهنگ با خوانندگان بزرگی نیز همچون بنان، قوامی، شهیدی ، پوران، مرضیه، دلکش، محمودی خوانساری،شجریان، ایرج ، گلپایگانی و همچنین بسیاری دیگر از نوازندگان نامدار از جمله استادان علی تجویدی، پرویز یاحقی، حبیب الله بدیعی، همایون خرم، ملک، کسایی، موسوی و شمار دیگری همکاری هنری داشته است که تعداد آنها بالغ بر صدها اثر جاودانه میباشد که هریک گنجینه زیبایی از هنر موسیقی ملی ایران است . بسیاری از نواخته های ممتاز شریف در تلویزیون و در برنامه های ساز سلو و هفت شهر عشق و غیره که روی نوارها ی معناطیسی ضبط شده بودند، متاسفانه با روی کار آمدن حکومت جهل و جنایت خمینی غالب آنها کاملا از میان رفته و فقط نواخته های رادیویی ایشان تا حدودی موجود است.
این هنرمند صاحب سبکی بسیار دلنشین و فاخر در امر نوازندگی تار است. ابداعات مخصوص بخود او در نحوه انگشت گذاری و مضرابهای چپ و مضراب نوازی در نقاط مختلف ساز بخصوص بین کاسه و نقاره و ترموله با فشار روی خرک و نیز کشش های زیبای طولی و عرضی که ملهم از نوازندگی ویلن است رنگ و زنگ بسیار دلنشینی به تارش بخشیده که بجرات میتوان گفت سونوریته ساز او از شفاف ترین و زیباترین صداهای برخاسته از دل تار است. او قطعات چهار مضرابهای بسیار بدیعی دارد که در زمره آثار ماندگار تار نوازی است. شریف در جوانی بشدت تحت تاثیر آموزه های استاد وزیری بود و بعدا با الهام از پیشگامان خود از جمله استادان مجد، جلیل شهناز و نیز فریدون حافظی فضای بسیار زیبا و متنوعی در اسلوب نوازندگی خود ایجاد کرد و به آن غنا بخشید. او گرچه بر ردیف موسیقی احاطه داشت اما خود را از زندان این ردیف رها ساخته و با بهره وری از ظرائف آن در قالب جملات زیبا و موثر در جواب آواز و سکوتهای سنجیده و کوکهای مخصوص همراه با تامل و آرامشی که در جان و روح این هنرمند شریف ریشه داشت،بیان و گویشی بسیار انسانی و فاخر ارائه میداد . بقول استاد شجریان فرهنگ شریف درست مثل خودش که شریف است و نیک نهاد، عطر وجودش را از دل ساز خوش طنینش به بیرون میپراکند.
البته این سبک زیبای مدرن تار نوازی که مشحون از حس ، لطف، ذوق سلیم، مهر و عطوفت انسانی است، بمذاق بنیادگرایان تار نواز آن دوران و نیز همین دوران کنونی که شمارشان هم هر روز فزونی میگیرد خوشایند نبوده و نیست!!. این نوازندگان بی احساس و بی قریحه که از هر گونه خلاقیت و نواوری و نواندیشی در موسیقی محرومند بطور اسفباری در چارچوب ردیف موسیقی دست و پا میزنند. آنان با حقد و کینه عمیقی به بزرگانی چون مجد ، شهناز، شریف، حافظی و حتی استاد احمد عبادی فرزند آقا میرزا عبدالله که بعنوان خاندان هنر از آنها در تاریخ موسیقی ایران یاد میشود و دیگر پیشگامان موسیقی ایران در دهه های گذشته را با انگ و برچسب سخیف وموهن "شیرین نوازی " تحقیر می کنند. همان مضراب بمزدهایی که بقول استاد جلیل شهناز بجای نواختن تار، این ساز عزیز و عرفانی ما را بیرحمانه میزنند و تنبیه میکنند! و یا به فرمایش استاد مرتضی حنانه که باز هم در این باره گفته بود که این حضرات آنچنان صدای دلخراش و آزاردهنده ای از تار در میاورند که گویی کسی مشغول کندن ته دیگ است!! این بنیادگرایان و واپس گرایان دخمه های تنگ و تاریک دوران گذشته که معتقدند هر گونه نوآوری و نگاه و هوای تازه در موسیقی ایرانی و نوازندگی سازهای سنتی گناهی نابخشودنی است با روی کار آمدن رژیم هنرکش آخوندی با کرنش و خودفروختگی به بارگاه ولایت،بر اریکه هنر تکیه زدند و کرسیهای دانشگاهی و غیره را نیز تصاحب کردند. ماهیت رژیم که از اول بنیادش بر سرکوب هنرمند و هنرکشی و از میان برداشتن و خاموش کردن هنرمندان ملی و مردمی استوار بوده از یکسو و از سوی دیگر سانسوری که این جماعت براه انداخته بودند، این بزرگان شریف و مردمی را از تجویدی و یاحقی، شهناز، بدیعی، شریف، حافظی، پایور، بنان و مرضیه و محمودی خوانساری و قوامی... و خلاصه جمیع هنرمندان نامی ایران را زیر تیغ بیرحم و خونریز سانسور برده و آنها را برای همیشه از صحنه هنر ایران خارج ساختند. این هنرفروشان و همدستان حکومت ولایت،ننگ سانسور رژیم را که حتی نشان ندادن سازها در آن سیمای منحوس ولایت فقیه است بجان خریدند و به زیر قبای ملایان خزیدند و پای منقل خامنه ای و سایر علمای مدره ! برایشان ساز نواختند و البته که چه جنایاتی در حق موسیقی ایران مرتکب شدند ! ننگشان باد ! اما شریف از تبار وسلاله دیگری بود. پاک زیست و قلندر ماند و فارغ بال جاودانه شد.
در کارنامه هنری فرهنگ شریف آمده است که از او بمنظور برگزاری کنسرتهای پژوهشی و همچنین تشکیل کارگاه تخصصی ساز تار از سوی مرکز حفظ میراث فرهنگی شرق در دانشگاه موزه هنر لندن دعوت بعمل آمده بود و ایشان علاوه بر اجرای کنسرت، ویژگیهای تار را نیز در طی چندین سمینار تدریس و تشریح کرده است. وی علاوه بر آن مدتهای طولانی نیز در دانشگاههای امریکا در امر تدریس موسیقی ایرانی فعالیت گسترده ای داشته است.اما علیرغم اینهمه ارزش و هنرمندی در ایران خمینی گزیده، همچون سایر هنرمندان شریف مغضوب و گوشه نشین شد. وی این انزوا را بر به خدمت درآمدن در دستگاه هنرکش آخوندی ترجیح داد و خود را به آنان نیالود.
میگویند شوربختانه در سالهای پایانی عمر، استاد شریف تنها و بیکس در چنگال بیماری زیر تیغ فشارهای مالی و هزینه های کمرشکن معالجاتیش مجبور به فروش سازهایش که دهها سال جگرگوشه اش بوده اند شده بود. او دارای سه عدد تار نفیس ساخته یکی از بزرگترین تار سازان ایران یعنی استاد یحیی بود که دوتای آنها را از سراستیصال و برای تامین هزینه های درمانیش فروخت . وای بر سنگدلان که فرهنگ شریف این هنرمند نامدار باید در ماههای آخر زندگی به این وضعیت دردناک مبتلا شود. البته او هرگز نخواست که تن به ذلت دریافت کمک از سوی ملایان بدهد که اگر چنین بود آنها آنرا آنچنان در بوق و کرنا کرده بودند که گوش فلک را هم کر میکرد. حتی خانواده اش هم برای حفظ آبرو این موضوع فروش تارهای استاد را مسکوت گذاشتند. اما این کار سند ننگ رژیم و برگ زرین افتخار دیگری در کارنامه این هنرمند وارسته و مردمی بود که تا پایان عمر شریف زیست و شریف چشم از این جهان فروبست.
گرچه فرومایگان هنرکش حکومت ولایت همیشه سعی کرده اند در ممات این هنرمندان برای خود وجهه ای ایجاد کنند و با مردرندی آخوندی نیز در آخرین روزهای حیات این هنرمندان فرصت طلبانه بهمراه عکاس و فیلمبردار به بیمارستان و بر بستر مرگشان حاضر شده و به گرفتن عکس و تهیه گزارش بپردازند و همچون کفتار از مردار آنها ارتزاق کنند، اما باید بدانند که با این تشبثات مسخره هیچ طرفی نخواهند بست وبا این گونه ترفندهای مشمئزکننده آخوندی هرگز نخواهند توانست برای خود کمترین اعتباری در جامعه ایجاد کنند چرا که سالهاست چهره منحوس ضدبشریشان رسوای خاص و عام در ایران و جهان گشته است .
در پایان ضمن بزرگداشت این هنرمند وارسته و نیک نهاد، فقدان دردناکش را به خانواده استاد و جامعه هنرمندان متعهد و شریف صمیمانه تسلیت میگوییم.
آن هنرمندی که با تارش بسی اعجاز کرد
ای دریغا سوی نور و کهکشان پرواز کرد
کس ندیدم کو چنین با ساز خود نجوا کند
آنچه فرهنگ شریف با زخمه های ساز کرد
گاه آه سرد عاشق ، گاه اشک گرم شوق
گاه با سازش کرشمه ، یک زمانی ناز کرد
همنوا شد ساز او با صوت گلپا و شجر
این یگانه ، ساز خود را زینت آواز کرد
همدلی شیدا تر از پرویز یاحقی نیافت
او دلش را با دل پرویز جان دمساز کرد
در وطن شد با مسمّا نام فرهنگ شریف
چون در جنت به روی عاشقانش باز کرد ! (م. عطائی جعفری)
باشد تا در فردای آزادی ایران نام بلند این بزرگان زیب هنرکده های موسیقی و مراکز فرهنگی و هنری ایران آزاد و آباد فردا گردد..
یادش گرامی باد و روانش شاد
حمیدرضا طاهرزاده، هفدهم شهریور 1395 بروکسل