در طی ۲۰ روز اول، روزانه چندین ساعت من را آویزان می کردند و توسط این افراد سنگدل و بی رحم با اسلحه مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میگرفتم که در اثر ضربات قنداق تفنگ به استخوانهای ساق پاهایم منجر به شکستگی آنها شده است و هنوز آثار این شکستگی ها وجود دارد و به حدی است که انگشت دست در جای خالی استخوان فرو می رود.
با چاقو به کف پاهایم و ناحیه چپ شکم نزدیک مثانه حمله می کردند و به شدت من را زخمی نمودند که آثارشان عیان است. آنها من را شکنجه می دادند تا قتلی را به گردن بگیرم که اصلا از آن خبری نداشتم.
یکی از شکنجه هایی که بکار می بردند این بود که گوشهایم را با ماشین منگنه، به هم منگنه کردند که شاید به گناهی که مرتکب نشده ام اعتراف کنم. هر دو گوشهایم را از همه سمت منگنه زدند خون از هر ۲ شانه هایم به طرف سینه ام جاری میشد. که به جز ناله و فریاد کاری از دستم برنمی آمد».
وی در ادامه گزارش خود از این شکنجه ها اضافه کرد «وقتی از تمام شکنجه های ذکر شده نتیجه ای نگرفتند من را کاملا لخت کردند و مسخره ام میکردند و می زنند. که هنوز از جای زخم آنها چرک می آید و رنج می برم. در ضمن در زیر شکنجه ها بارها بی هوش شدم که اورژانس آمده و من را بهوش آورده و می رفتند و سربازان گمنام دوباره من را مورد شکنجه قرار می دادند. وقتی اعتراف نکردم بعد از چند روز من را از اداره آگاهی ایرانشهر به آگاهی زاهدان منتقل کردند و توسط ماموران قضایی زاهدان که رئیس آن ملاشاهی می باشد دوباره بر روی همان زخم ها مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. هر روز از ساعت ۹ صبح تا ۲ بعدازظهر در افتاب سوزان من را آویزان می کردند این شکنجه ها تا ۱ هفته ادامه داشت.
وی در پایان گزارش خود با نام بردن از برخی از شکنجه گران خود به نامهای پاسدار اکبری رئیس آگاهی ایرانشهر، و بسیجی امید سیاه خوانی و بسیجی کلک ...،
خواهان تشکیل یک دادگاه علنی با حضور نمایندگان حقوق بشری مستقل جهان و رسانه های بین المللی شد. او همچنین خواهان ملاقات با گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در ایران است تا آنچه را که بر او روا داشته شده اند را بیان کند و آثار شکنجه های ضدبشری را به او نشان دهد».
فعالین حقوق بشر ودموکراسی در ایران ۳۰ شهریور ۹۵