از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، 3 نمونه فجیع و شنیع از این رخ داده است. اولین آن ارتش ژاپن بود که 7000 سرباز آمریکایی را در سال 1946 تا مرگ، راه بردند. برای فرماندهانی که دستور آن جنایت را داده بودند چه اتفاقی افتاد؟ آنها محاکمه، محکوم و اعدام شدند. مثال دوم سربرنیتسا بود، در سال 1992 زمانی که 7000 مرد و پسر مسلمان کشته شدند. برای فرماندهانی که دستورات را به میلوسویچ و کارادیچ دادند چه اتفاقی افتاد؟ آنها در حال حاضر در دادگاه لاهه مورد محاکمه قرار گرفتهاند. آنها مجازات شدند و مجازات خواهند شد. سوم، بدترین نمونه در سال 1988 اتفاق افتاد که هزاران هزار زندانی که در وهلة اول اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند، بعد سراغ غیر مذهبیها، کمونیستها و لیبرالها آمدند. افرادی که بهخاطر اعتقادات سیاسی خود در زندان بودند، بسیاری از آنها حکم خود را سپری کرده بودند، آنها در سال 1981 دستگیر شده بودند و اگر چه حکمشان تمام شده بود، در زندان مانده بودند، بهطور شیطانی کشته شدند و به این دلیل است که این اقدام وحشتناک هرگز مجازات نشده است. من به سراسر اروپا سفر کردم تا با بازماندگان این دورة وحشتناک ملاقات کنم. افرادی که در زندان بودند و فرار کرده بودند. اجازه بدهید نتیجهگیری گزارشم را برای شما بخوانم. اواخر ماه ژوییه 1988 در حالی که جنگ با عراق با آتشبس پایان مییافت، زندانیان در ایران که مملو از مخالفین بودند بهطور ناگهانی از همهجا قطع شدند. همة بازدیدهای خانوادگی لغو شد، رادیو و تلویزیون خاموش شد. زندانیان که در سلول خود نگه داشته میشدند، مجاز به ورزش روزانه و رفتن به بیمارستان نبودند. تنها ملاقات مجاز با یک هیئت عمامه به سر ریشو بود که با بی.ام.و. سیاه دولتی با یک قاضی شرع، یک دادستان عمومی و یک رئیس سازمان اطلاعات میآمدند. در برابر آنها تقریباً هر زندانی بهطور خلاصه و بهصورت جداگانه رژه برده میشد و سپس هزاران نفر از آنها که برای پایبندی به سازمان مجاهدین خلق زندانی شدند. هیأت اما یک سئوال از این زنان و مردان جوان میکرد که بسیاری از آنها از سال 1981 صرفاً بهخاطر شرکت در تظاهرات خیابانی یا در اختیار داشتن خواندنیهای سیاسی، بازداشت شده بودند کسانی که با پاسخ خود، شواهدی از هرگونه ادامة وابستگی به سازمان مجاهدین خلق داشتند، چشمبند زده شده و دستور داده شد به خط شوند و مستقیماً به پای چوبة دار میرسیدند. آنها از جرثقیل بهصورت 4 نفره بهدار آویخته شدند و یا در گروههای 6 نفره با طناب در جلو صحن سالن تجمعات حلقآویز شدند، برخی شبانه به پادگان ارتش برده شده، به آنها دستور داده شد وصیتنامة خود را بنویسند و سپس به ضرب گلوله توسط جوخة آتش کشته شدند. روی اجساد آنها مواد ضد عفونیکننده ریخته شد، در کامیون یخچالدار گذاشته شدند و در گورهای دستهجمعی شبانه به خاک سپرده شدند. ماهها بعد به خانواده های آنها، نومید از اطلاعاتی در مورد فرزندان خود، یک کیسة پلاستیکی با اموال آنها تحویل داده شد. آنها از هر گونه اطلاعات در مورد محل قبر فرزندانشان محروم شدند و به آنها دستور داده شد هرگز در ملاء عام عزاداری نکنند. تا اواسط اوت 1988 هزاران نفر از زندانیان به این روش توسط حکومت کشته شدند. بدون محاکمه، بدون درخواست تجدید نظر و کاملاً بدون گذشت. و گزارش من که نتیجهگیری از روی حقایق بود بهصورت یک کتاب، آخوندهای بیرحم، منتشر شد. این بیرحمی ادامه داشت و بهیمن دخالت منتظری، ما بهتازگی یک فایل صوتی از او را داشتیم که چگونه به نیری و پورمحمدی و دادستانها گفت، شما برای همیشه برای ایران شرم میآورید؛ با کشتن این زندانیان. بهیمن دخالت او، یک وقفه بهمدت 2 هفته وجود داشت و پس از آن کشتار دوباره آغاز شد، قتل همة مارکسیستها و همة کمونیستها و همة کسانی که مظنون به محارببودن بودند، و به این ترتیب در پایان شما بدترین جنایت جنگی در تاریخ مدرن را دارید. وزیر دادگستری (کنونی رژیم) یکی از قضات کمیتة مرگ بود، پورمحمدی، اردبیلی، نیری، همة آنها در موقعیتهای بالا هستند. آنها 50-60 نفر هستند که عمیقاً در کشتار خونین زندانیان بیگناه دخالت داشتند و در حال حاضر کنترل دولت را دارند. ولی فقیه آنها در آن زمان رئیسجمهور بود، او دستورات را داد. او یک قاتل بزرگ است. روحانی، از اوت تا اکتبر 1988 چه میکرد؟ او دستیار رفسنجانی بود که خود عمیقاً دخالت داشت. زمان آن است که روحانی که در اینجاست، توضیح دهد چهکار میکرده است. چون مسئله این است - و دلیل اینکه چرا الآن حضور در اینجا درست است، این است که سازمان ملل متحد چشمش را بست. در سال 1988، در سال 1989 آنرا می دانست. نیویورکتایمز در ماه سپتامبر، گرچه رژیم سعی کرد آنرا لاپوشانی کند، نیویورکتایمز از گورهای دستهجمعی گزارش داد که با صدها جسد زندانیان پر شده بود. بنابراین در سازمان ملل شناختهشده بود؛ سازمان ملل متحد مقصر است، سازمان ملل متحد در سال 1988 و 1989 چشم خود را بر روی بدترین جنایت جنگی ستمکاران بست. و حالا ما (رژیم) ایران را داریم که عاملین این جنایت هنوز در آن در قدرتند، که اعدامهای بیشتری در مقایسه با هر کشور دیگری دارد، که هنوز هم با بیرحمی ادامه میدهد، که هنوز هم خشونت در قلب سیستم است. و پرزیدنت اوباما و آمریکا هنگام مذاکره با (رژیم) ایران برای از بینبردن تحریمها، آنها را نادیده گرفتند. آنچه ما باید میداشتیم اصرار بر این بود که (رژیم) ایران تسلیم شود و اجازه دهد عاملان (قتل عام) 1988 مورد تحقیق قرار گیرند و باید سیاست غیر انسانی خود را تغییر دهد. اما برای مذاکرهکنندگان هستهیی، متأسفانه این متصور نبود. و باید آنها را بهشدت محکوم کرد.
بنابراین اجازه دهید من با این نکته سخنانم را به پایان ببرم؛ آنچه در سال 1988 اتفاق افتاد، جنایت علیه بشریت است. جنایات علیه بشریت، قبح خاصی دارند. آنها را نمیتوان فراموش کرد یا بخشید. این وظیفة جامعه جهانی، به نمایندگی سازمان ملل متحد است که اقدام کند. کاملاً برای سازمان ملل متحد و شورای امنیت امکان دارد که حالا این کار را بکنند، باید یک دادگاه بینالمللی موقت، مثل سیرالئون که من رئیسش بودم، مثل کامبوج ایجاد کند. برای تحقیق و مجازات کسانی که بهدلیل کشتارهای 1988 در زندانها مجرم هستند. این وظیفهیی است که بر عهدة شورای امنیت است، این وظیفه الان است، روحانی باید مورد حسابرسی قرار گیرد. باید برای جنایات علیه بشریت یک بررسی وجود داشته باشد، باید یک تحقیق وجود داشته باشد، باید مجازات صورت گیرد.