سر جفری رابرتسون: خانمها و آقایان این امتیاز بزرگی است که اینجا در مقابل سازمان ملل متحد باشم که باید کارهای زیادی انجام بدهد. اجازه دهید توضیح بدهم چرا؟ زیرا صدها سال است که کشتار زندانیان از همة جنایات جنگی بدتر شناخته شده است. زندانی کاملاً در دست دولت است. به همین دلیل است که قوانین بینالمللی، از قرن۱۵، حفاظت ویژهیی به زندانیان جنگی داده است.
کنوانسیون ژنو در سال۱۹۴۹، به عنوان مبنای قوانین بینالمللی، کشتن یک زندانی را یک جنایت بینالمللی قلمداد میکند. از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، ۳ نمونه فجیع و شنیع از این دست رخ داده است. اولین آن ارتش ژاپن بود که ۷۰۰۰ سرباز آمریکایی را در سال ۱۹۴۶ تا مرگ، راه بردند. برای فرماندهانی که دستور آن جنایت را داده بودند چه اتفاقی افتاد؟ آنها محاکمه، محکوم و اعدام شدند. مثال دوم سربرنیتسا بود، در سال ۱۹۹۲ زمانی که ۷۰۰۰ مرد و پسر مسلمان کشته شدند. برای فرماندهانی که دستورات را به میلوسویچ و کارادیچ دادند چه اتفاقی افتاد؟ آنها در حال حاضر در دادگاه لاهه مورد محاکمه قرار گرفتهاند. آنها مجازات شدند و مجازات خواهند شد. سوم، بدترین نمونه در سال ۱۹۸۸ اتفاق افتاد. در این جریان هزاران هزار زندانی که در وهلة اول اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند اعدام شدند. بعد سراغ غیر مذهبیها، کمونیستها و لیبرالها رفتند. بسیاری از افرادی که بهخاطر اعتقادات سیاسی خود در زندان بودند در حال سپری کردن حکم خود بودند. آنها در سال ۱۹۸۱ دستگیر شده بودند و اگر چه حکمشان تمام شده بود، در زندان مانده بودند. آنها با شیوه ای شیطانی کشته شدند و به این دلیل است که این اقدام وحشتناک هرگز مجازات نشده است. من به سراسر اروپا سفر کردم تا با بازماندگان این دورة وحشتناک، یعنی آنها که در زندان بودند و بعدها فرار کردند ملاقات کنم. افرادی. اجازه بدهید نتیجهگیری گزارشم را برای شما بخوانم. اواخر ماه ژوییه ۱۹۸۸ در حالی که جنگ با عراق با آتشبس پایان مییافت، زندانیان در ایران که مملو از مخالفین بودند بهطور ناگهانی از همهجا قطع شدند. همة بازدیدهای خانوادگی لغو شد، رادیو و تلویزیون خاموش شد. زندانیان که در سلول خود نگه داشته میشدند، مجاز به ورزش روزانه و رفتن به بیمارستان نبودند. تنها ملاقات مجاز با یک هیأت عمامه به سر ریشو بود که با «بی.ام.و» سیاه دولتی با یک قاضی شرع، یک دادستان عمومی و یک رئیس سازمان اطلاعات میآمدند. سپس هرزندانی به صورت جداگانه و به تنهایی به نزد آنها برده می شد. هزاران نفر از این زندانیان به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق زندانی شده بودند. و بسیاری از آنها از سال ۱۹۸۱ صرفاً بهخاطر شرکت در یک تظاهرات خیابانی یا در اختیار داشتن خواندنیهای سیاسی، بازداشت شده بودند. هیأت اما از این زنان و مردان جوان فقط یک سئوال میکرد. کسانی که با پاسخ خود، شواهدی از هرگونه ادامة وابستگی به سازمان مجاهدین خلق نشان می دادند، چشمبند زده شده و به خط شده، مستقیماً به پای چوبة دار برده می شدند. آنها از جرثقیل بهصورت ۴ نفره بهدار آویخته شدند. عده ای هم در گروههای ۶ نفره با طناب در جلو صحن سالن تجمعات حلقآویز شدند. برخی نیز شبانه به پادگان ارتش برده شدند. به آنها دستور داده شد وصیتنامة خود را بنویسند و سپس به ضرب گلوله توسط جوخة آتش کشته شدند. روی اجساد آنها مواد ضد عفونیکننده ریخته شد، در کامیون یخچالدار گذاشته شدند و شبانه در گورهای دستهجمعی به خاک سپرده شدند. ماهها بعد به خانواده ها آنها، که ناامید از به دست آوردن اطلاعاتی در مورد فرزندان خود بودند، یک کیسة پلاستیکی حاوی اموال فردی آنها تحویل داده شد. خانواده ها از داشتن هر گونه اطلاعات در مورد محل قبر فرزندانشان محروم شدند، و به آنها دستور داده شد هرگز در ملاء عام عزاداری نکنند.
تا اواسط اوت ۱۹۸۸ هزاران نفر از زندانیان به این روش توسط حکومت کشته شدند. بدون محاکمه، بدون درخواست تجدید نظر و کاملاً بدون گذشت. و گزارش من که نتیجهگیری از روی حقایق بود بهصورت یک کتاب، (به نام) آخوندهای بیرحم، منتشر شد. این بیرحمی ادامه داشت.
ما بهتازگی یک فایل صوتی از منتظری را داشتیم که چگونه به نیری و پورمحمدی و دادستانها گفت، شما با کشتن این زندانیان برای همیشه برای ایران شرم میآورید. بهیمن دخالت او، یک وقفه بهمدت 2 هفته وجود داشت و پس از آن کشتار دوباره آغاز شد. قتل همة مارکسیستها و همة کمونیستها و همة کسانی که مظنون به محارببودن بودند. و به این ترتیب در پایان، شما بدترین جنایت جنگی در تاریخ مدرن را دارید. وزیر دادگستری (کنونی رژیم) یکی از قضات کمیتة مرگ بود، پورمحمدی، اردبیلی، نیری، همة آنها در موقعیتهای بالا هستند. آنها ۵۰ـ۶۰ نفر هستند که عمیقاً در کشتار خونین زندانیان بیگناه دخالت داشتند و در حال حاضر کنترل دولت را دارند. ولی فقیه آنها در آن زمان رئیسجمهور بود. او دستورات را داد. او یک قاتل بزرگ است. روحانی، از اوت تا اکتبر ۱۹۸۸ چه میکرد؟ او دستیار رفسنجانی بود که خود عمیقاً دخالت داشت. زمان آن است که روحانی، که اکنون در اینجاست، توضیح دهد در آن زمان چهکار میکرده است؟ در واقع مسأله این است. اگر روحانی در اینجا حضور دارد دلیلش این است که سازمان ملل متحد چشمش را به این جنایت بست. در حالی که در سپتامبر سال ۱۹۸۸، نیویورکتایمز از گورهای دستهجمعی گزارش داد که با صدها جسد زندانیان پر شده اند. و البته رژیم سعی کرد آنرا لاپوشانی کند. با گزارش نیویورکتایمز این جنایت در سازمان ملل شناختهشده بود؛ بنابراین سازمان ملل متحد هم مقصر است. سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ چشم خود را بر روی بدترین جنایت جنگی ستمکاران بست. و حالا ما (رژیم) ایران را داریم، با عاملین این جنایت هنوز در آن در قدرتند. و ایران کشوری است که اعدامهای بیشتری را، در مقایسه با هر کشور دیگری، هنوز هم با بیرحمی ادامه میدهد. هنوز هم خشونت در قلب سیستم حاکم بر ایران است. و پرزیدنت اوباما و دولت آمریکا هنگام مذاکره با (رژیم) ایران برای از بینبردن تحریمها، آنها را نادیده گرفتند. آنچه ما باید می خواستیم اصرار بر این بود که (رژیم) ایران تسلیم شود و اجازه دهد عاملان (قتل عام) ۱۹۸۸ مورد تحقیق قرار گیرند. رژیم ایران باید سیاست غیر انسانی خود را تغییر دهد. اما برای مذاکرهکنندگان هستهیی، متأسفانه این متصور نبود. و لذا باید آنها را بهشدت محکوم کرد.
بنابراین اجازه دهید من با این نکته سخنانم را به پایان ببرم؛ آنچه در سال ۱۹۸۸ اتفاق افتاد، جنایت علیه بشریت است. جنایات علیه بشریت، قبح خاصی دارند. آنها را نمیتوان فراموش کرد یا بخشید. این وظیفة جامعه جهانی، به نمایندگی سازمان ملل متحد است که اقدام کند. کاملاً برای سازمان ملل متحد و شورای امنیت امکان دارد که حالا این کار را بکنند، باید یک دادگاه بینالمللی موقت، مثل سیرالئون که من رئیسش بودم، مثل کامبوج ایجاد کرد. برای تحقیق و مجازات کسانی که بهدلیل کشتارهای ۱۹۸۸ در زندانها مجرم هستند. این وظیفهیی است که بر عهدة شورای امنیت است، این وظیفه الان است، روحانی باید مورد حسابرسی قرار گیرد. باید برای جنایات علیه بشریت یک بررسی وجود داشته باشد، باید یک تحقیق وجود داشته باشد، باید مجازات صورت گیرد.