خون انسان میریزد تنگ باورها
تا کی باید برخیزد آه مادرها
بارون بارون میباره از آسمونها خون میباره... آآآآ..آآآآ
خونریزی خونخواهی ای وای از تباهی ..
ویرانی گمراهی هیهات از سیاهی ...
عاقبت این شه فراز آید . یوسف گمگشته بازآید. یوسف گمگشته باز آید آآآآ آآآآ
همه جا نوحه و ستم - همه جانانه با عزا – همه جانانه با عزا
نه امیدی به زندگی؛ نه نشانی ز بندگی
نه دلی مانده با خدا، ای شهر مصیبت دیده؛ لبهای زمین خشکیده؛
آئینه به خاک افتاده، پروانه بخون غلتیده(2)
قسم به شمع آزادی(2) به اشک لرزان شادی، قسم به سرو آزاده، به بازوان افتاده
قسم به عشق خونینم من، برای عشق غمگینم من آآآآآآآآ
چه آتش افتاده بر دل ایمان آری ... از خامان پرخروش از خامان پرخروش
چه غوغا سر داده بر سر هر بازاری مداحان دین فروش، مداحان دین فروش
بارون بارون بارون میباره، تا آسمونها خون میباره
مرگا به این زندگی در سایه بیداد، با نام دین میچکد خون از رگ فریاد، فریاد، فریاد
خون انسان میریزد تنگ باورها
تا کی باید برخیزد آه مادرها
بارون بارون بارون میباره، از آسمونها خون میباره آآآآ - آآآآآ
خونریزی خونخواهی - ای وای از تباهی
ویرانی گمراهی - هیهات از سیاهی
عاقبت این شه فراز آید /یوسف گمگشته باز آید /یوسف گمگشته بازآید... آآآآآآآ - آآآآآآ
همه جا نوحه و ستم، همه جانانه و عزا 2
نه امیدی به زندگی، نه نشانی ز بندگی، نه دلی مانده با خدا،
ای شهر مصیبت دیده - لبهای زمین خشکیده، آئینه به خاک افتاده، پروانه به خون غلتیده
آئینه بخاک افتاده، پروانه بخون غلتیده
قسم به شمع آزادی 2 به اشک لرزان شادی
قسم به سرو آزاده به بازوان افتاده؛ قسم به عشق خونینم من، برای عشق غمگینم من... آآآآ
چه آتش افتاده بر دل ایمان آری... از خامان! پرخروش از خامان پرخروش
چه غوغا سر داده بر سر هر بازاری مداحان دین فروش، مداحان دین فروش
بارون بارون بارون میباره، تا آسمونها خون میباره،
مرگا به این زندگی در سایه بیداد، با نام دین میچکد خون از رگ فریاد فریاد فریاد
خون انسان میریزد تنگ باورها
تا کی باید برخیزد آه مادرها
بارون بارون بارون میباره - از آسمونها خون میباره.... آآآآآ
خونریزی خونخواهی ای وای از تباهی
ویرانی گمراهی ؛ هیهات از سیاهی
عاقبت این شه فراز آید، یوسف گمگشته بازآید یوسف گمگشته باز آید.