حسین پویا: سعید عاقای چهارم!

یک سعید و دوسعید و سه سعید

یک سعید دیگه هم حالا رسید

 

این سعیدان جمله رام رهبرند

روی بام سیدعلی چون کفترند

 

بهر حفظ تاج و تخت رهبری

هر سعیدی بود یک کله خری

 

آن سعید اولی جلاد بود

"دژمنان" را تکه تکه می نمود

 

طبق دستورات آیات عظام

تیغ خود را می کشید و والسلام

 

منتقد از هر نژاد و تیره ای

پرت شد در درّه "زنجیره ای"!

 

گند کارش چون درآمد آن سعید

واجبی خورد و از اینجا پر کشید

 

دومی هم قاتلی بیچاره بود

صاحب کفش و لباس پاره بود

 

چون بسیجی بود و جویای مقام

چوب و چاقو بود در دستش مدام

 

بهر صید یک نفر اعزام شد

ذهن عاقا بعد از آن آرام شد

 

کس نمیداند کجا رفت آن سعید

شاید اندر بانک، مامور خرید

 

سومی اما جوانی نازنین

بود قاضی توی زندان اوین

 

شخص عاقا راضی از احکام او

می رسید از بیت عاقا شام او

 

تا که کهریزک شد و افشا شد او

دست قاضی رو شد و رسوا شد او

 

چون زرنگ و ناقلا بود این سعید

خود نبود از فیض عاقا نا امید

 

لاجرم عاقا عزیزش کرده بود

داد یک "میزی" به او "محمود" زود

 

چون کشو را باز بنمود آن سعید

شیهه ای اسبانه از دل برکشید

 

پس بزد بشکن که عاقا با من است

لاجرم آینده من روشن است

 

لب به لب بود آن کشو از اسکناس

بسته و آماده بهر اختلاس

 

آن چهارم هم سعیدی دیگر است

قاری قران بیت رهبر است

 

بچه بازی بد سگال و بد دل است

گویی از اعقاب "اصغرقاتل" است

 

یک سعید و دو سعید و سه سعید

بی شرفتر از همه حالا رسید

 

گرچه رسوا گشته دستش رو شده

چون حمایت می شود، پر رو شده

 

پس بباید داشت این را انتظار

کاین "سعید عاقا"ی رذل پاچه خوار

 

چون که باشد قاری مخصوص "بیت"!

شستشو گشته در اقیانوس "بیت"!

 

عضوی از مجلس و یا دولت شود

با وزیر نفت هم صحبت شود