علی ربیعی ضمن اعتراف به بحرانی بنام دزدی و چپاول اموال ملی و خاتم بخشی به متولیان حکومتی گفت: «مزایده و مناقصههایمان را باید همه ببینند. ملکی در خیابان فرشته متعلق به صندوق بازنشستگی را به 30 میلیارد فروختهاند درحالیکه 400 میلیارد تومان ارزش دارد». (سایت حکومتی الف 19 آبان 1395)
واقعیت در حکومت خان بازی آخوندی این است که در نبود سیستمی بنام کنترل و نظارت بر دوایر و ارگانهای حکومتی، اکنون دستدرازی به صندوقهای مختلف ملی به صنعتی نوین تبدیل شده است. بحران چپاول و غارتگری که بنا برداده های بینالمللی، ولیفقیه و بیت وی در رأس تمامی آنها قرار دارند، به حدی است که هر جناح ضمن رو کردن دستان آلوده جناح مقابل، تلاش دارد تا خود را در زمینه بیگناه جلوه دهد.
همچنین با نیمنگاهی به روند روبه رشد اختلاس و دزدی در رژیم آخوندی بهخوبی میتوان دستان آلوده باندهای مافیایی حکومت در تمامی این امور را بهخوبی رؤیت نمود. سخن از دو مجموعه موازی است که یکی در نهادهای وابسته به دولت آخوند روحانی و دیگری در دست سپاه پاسداران و مجموعه افراد و زیر شبکههای مربوط به آن میباشد.
پروندههای اختلاس مالی در رژیم آخوندی از دهه 70 با پرونده 123 میلیاردی «فاضل خداداد» بازگشایی شدند و در یک زمان کوتاه به «شهرام جزایری» و دزدیهای خاوری، سپس به پرونده سه هزار میلیاردی «بابک زنجانی», بیمه ایران و تخلفات مالی سعید مرتضوی در سازمان تأمین اجتماعی و در نهایت به بیآبرویی دولت آخوند روحانی بر سر «حقوق نجومی» و در ادامه به صندوق معلمان و بازنشستگی رسیدند.
بحران فساد و چپاول در حاکمیت خامنهای را آخوند جنایتکار پورمحمدی، وزیر دادگستری دولت روحانی و از مسئولین قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 اینگونه به تصویر کشیده است: «مشکل بزرگ امروز کشور فساد اداری و مالی است. اگر دشمن خارجی هم به ما طمع میکند به میزان فساد اداری و مالی ماست». (خبرگزاری سپاه پاسداران فارس 18 آبان 1395)
ترجمان این سخن آن است که رئیس دولت دستنشاندهی خامنهای نیز از روز نخست از تمامی ابعاد اختلاس در ارگانهای حکومتی بهطور دقیق اطلاع داشته است.
شیوع اختلاسهای میلیاردی اکنون به روند و کسب و کاری عادی در بین سران و مقامات رژیم تبدیل شده است. اگر به همین اخبار قطره ئی از تاریکخانههای رژیم نیز قناعت کنیم، بهخوبی میتوان به ابعاد فاجعه و اختلاسهای میلیاردی از دسترنج مردم میهنمان پی برد. مردمی که به گفتهی آمار و ارقام به نان شب محتاج و دستیابی به میوه، اکنون به آرزوی بخش بزرگی از جامعه تبدیل شده است. همان مردمی که برای امرار و معاش ناچارند تا کلیههای خود را بفروش برسانند و یا کودکان خود را قربانی حوادث ساختگی رانندگی نمایند تا از خجالت خانوادهی خود برای تهیهی مایحتاج اشان برآیند