در هم دلی با زندانیان سیاسی
" شکستش میدهیم"
من و یاران، رفیقان و سپه داران، شکستش می دهیم.
این اهریمنَ خونخوار، خمینی جنایتکار، شکستش می دهیم.
پلیدان ستم پیشه، که با سرمایه هم کیشه
به دست دارد تناب دار، زبان دارد چو زهر مار
جوانان را به بند دارد، زنان را در کمند دارد
سرش هست چو سر مار، نجاست کلهً بیمار
به ذره ذره از جانم، تمام هستی و نانم
به خون پاک یارانم، قسم خورده به پیمانم، شکستش می دهیم.
به آن شکمهای تهی از نان، به دست پُر ز پینه، پرُ ز زخم آن فقیران
به اَشک چشم آن مادر، نگاه منتظر، کنار در
به آن زخم دل بابا، که از جانش درآمد آه
به آن قبری که ویران شد، به آن جانی که پرَ پرَ شد
به آن خون دل عاشق، که عشقش غرقه در خون شد، شکستش می دهیم.
من و تو می شویم ما، چو توفانی میان راه
به هم پیوسته می گردیم، چو گرد باد در نبردیم
به زیرش می کشیم با زور، به خاکش می کنیم در گور
به دست گیریم بیرق پرُ خون، که رنگ آن شده گلُگون
عدالت پیشه بر گیریم، جهانی در بغل گیریم
به سر داریم چه اُمیدی، شکستش می دهیم، دنیا را چه دیدی.
شکستش می دهیم، دنیا را چه دیدی......