وی در گفتگویی با خبرگزاری حکومتی ایلنا (۱۲ دیماه ۱۳۹۵) از جمله با اشاره مستقیم به ابعاد سانسور در دولت آخوند روحانی می گوید: «فاجعه ابعاد خیلی بزرگتری دارد. یک طرف این ماجرا سانسور است. سانسوری که من کتاب را میدهم و اجازهی انتشار نمیگیرد، یک بخش کوچکی از سانسور است. سانسور بزرگتر را رادیو و تلویزیون با حذف نام من ادامه میدهد. کتابخانهی ملی با حذف کتابهای منتشر شدهی من سانسور را گستردهتر میکند. ما نباید فکر کنیم که سانسور فقط مجوز دادن یا ندادن به کتاب است. در بخشهای دیگر این سانسور با بایکوت کردن عدهی زیادی از نویسندگانی که به نظر من، نویسندگان واقعی این مملکت هستند، گسترده میشود. تمام این نویسندگان را میشناسیم. از هدایت به اینطرف. متأسفانه با ادبیات چنین رفتاری میشود».
به یقین اٍعمال بیرحمانه سانسور در دیکتاتوری ولی فقیه با هدف به کنترل کشیدن جامعه در زمینه هایی همچون فرهنگی، ادبی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی صورت می گیرد، بطوریکه این شیوه سرکوب گرایانه نیز تاثیرات بسیار مخربی را بر روح و روان جامعه و همچنین فرهنگ و ادبیات برجا گذاشته است.
بنا بر داده های حکومتی در راستای اعمال این سیاست های مخرب، اکنون نه تنها تیراژ کتاب وروزنامه ها بطرز شگفت انگیزی افت داشته، بلکه نسل جوان و پویای ایران را نیز آماج تبعات مخرب خود قرارداده است، بطوریکه بدلیل کیفیت نازل کتب حکومتی، بسیاری خرید کتاب را از سبد خانوار بکلی حذف کرده اند.
همچنین سانسور در جامعه جوان ایران به بحرانی راه برده است که در آن دیگر از خلاقیت های فرهنگی، از شعر، نظم و نثر و آثار بزرگانی مانند خیام و فردوسی و سعدی و حافظ و دیگر بزرگان ادبیات فارسی اثری نیست و درمقابل با بودجه های عظیم حکومتی و بر اساس مصوبات « شورای عالی انقلاب فرهنکی »، رژیم به صنعتی بنام تربیت «مداح » و ردیه نویس های حکومتی روی آورده است.
بحران سانسور در حاکمیت ولی فقیه بحدی روبه رشد گذاشته است که سایت حکومتی دنیای اقتصاد ( ۱۳ مرداد ۱۳۹۵) در تازه ترین آمار مقوله «سرانه کتاب خوانی » در ایران را تنها «۱۵دقیقه و ۱۷ ثانیه » اعلام کرده است.