ابعاد فقر اکنون بحدی افزایش یافته است که یک گزارش حکومتی از استان کرمان می نویسد: «خیری کنار جاده ایستاده. با چند زن و دختر بچه. ظاهر همه شان مندرس است. لباسهای کهنه، چادرهای رنگ باخته. شنیدهاند که «دولتیها» میآیند «مارز»، میآیند آخر دنیا را ببینند، آنها هم کنار جاده ایستادهاند منتظر دولتیها. وقتی وانتها ترمز میزنند روی شانه جاده، اول همهشان ساکتند. خندههای خفه و نگاههای دزدیده و شانههای خجالت زده، بعد از چند ثانیه، انگار همهشان به دگمهای وصل شدهاند و دهان همهشان همزمان باز میشود. نداریم… فقیریم… کمک کنین… بدبختیم…».
واقعیت در این حاکمیت سراسر فساد این است که اکنون به یمن غارت اموال ملی که از سوی متولیان حکومت در ابعاد میلیاردی صورت می گیرد، بخش های بزرگی از میهن امان به «مارز» یا به روایت این رسانه ژیم به «آخر دنیا» تبدیل شده اند.
نبود امکانات اولیه زندگی مانند تغذیه، آب، برق، بهداشت و درمان، مدرسه و شبکه های زیر بنایی به موازات بیکاری گسترده تماما به بحران فقر و فلاکت در بسیاری از مناطق ضربه پذیر کشور افزوده است. همچنین باید به عدم تمایل دولت آخوند روحانی برای از بین بردن و ریشه کن کردن فقر در ایران اشاره نمود، امری که به یقین ریشه در سیاست های کلی نظام آخوندی برای «محتاج نگداشتن» مردم به ارگان های غارتگر امداد در این نظام منحوس، دارد.
این گزارش در ادامه به گوشه هایی از ابعاد کپر نشینی در روستای «آخر دنیا» اعتراف کرده و می افزاید: «کف کپر، خاک سفت با یک لا زیلوی سورمهای فرش شده. کپر با لامپی که از وسط سقف آویزان شده، روشن میشود. در این روستا، تنها وسیله برقی، همین لامپ است. وسط زیلو را یک دایره بریدهاند برای منقل. آتش منقل، حیران از باد سرد، از دور تن کتری دود گرفته زبانه میکشد. قابلمه کوچکی، کنار منقل است. «ناهارمان، عدسه. ما یا عدس میخوریم، یا سیبزمینی، یا آب داغو (آب مخلوط با روغن و پیاز داغ که با نان میخورند)».
این وضعیت همان ایده ال های آخوند های فربه و مفت خور حکومتی است که در یک نمونه آن، نماینده خامنه ای در مشهد با وقاحتی بی نظیر و در پاسخ به اعتراضات مردم علیه بحران معیشتی گفته بود «مردم اشکنه بخورند»!.
بحرانی که آینه تمام قدی از گفتار و کردار متولیان رژیم که علاوه بر دزدی و غارت، سالانه میلیاردها دلار از سرمایه های کشور را در تنور «جنگ، ترور، بلوا و یا حمایت از گروه های تروریستی» در کشورهای همسایه هزینه می کنند.
ترجمان این بحران را روستایی دردمندی در پاسخ به خبرنگار حکومتی اینگونه به تصویر کشیده است: “اینجا گوشت میخورین؟
میخندد، گوشت چیه؟
از داخل دره که بالا را نگاه کنی، جاده را نمیبینی. دره آفتاب نمیگیرد. داخل کپرها سرد است و بوی نا و خاک میدهد.
وسایل خودت کجاست؟
وسایل چیه؟
بالاخره هر زنی برای خودش یه وسایلی داره. لباسات، کفش، روسری؟
میخندد، ما اینجا هیچی نداریم
هیچی یعنی چی؟ شما مهمونی نمیرین؟ لباس نمیخرین؟ برای عید و سال نو؟
میخندد. اینبار این خنده، خنده تمسخر است، مهمونی یعنی چی؟ عید چیه؟ من که بدبختم، چه فرقی میکنه عید باشه یا یک روز دیگه؟
(سایت حکومتی سلامت نیوز ۲۸ دیماه ۱۳۹۵)