با تو می ستایم زیبایی این جهان را
و فهم می کنم ادراک آینه را
در انعکاس نوری که
بر نیمه تاریک زمین می تابد
واژه ها زیبا می شوند
آندم که از زبان تو جاری می گردند
و می چکند قطره قطره
بر باور انسانها
با تو هر زمزمه ای، تاریخی است
و هر حکایتی، حماسه ای
چگونه باور کنم زمستان را
وقتی که تو اینگونه از بهار می گویی؟!
عاقبت روزی خورشید در دستان تو
از افق سرزمین شب زده من
طلوع خواهد کرد