مکارم شیرازی مراسم چهارشنبه سوری را دارای آثار خلاف شرع و مسئولیت الهی دانست و بر پرهیز از این خرافه ها تاکید کرد!
لعنت به تو و طعنه و نیشت ای شیخ
نفرین به رَه و رسم و به کیشت ای شیخ
آتش که بُود مظهر خشم ملت
فردا بزند بر سر و ریشت ای شیخ
در برزن و کوی و در خیابان آتش
در کوه و به دشت و در بیابان آتش
برخیز و برافروز تو از هیبت خشم
بر ریشه و ریش بدسگالان آتش
این خشم من است که نام، آتش شده است
افروخته شعله های سرکش شده است
در شعله شب سوز، کنون می بینم
خلقی که خود از تبار آرش شده است
با شیخ سخن مگو تو از آتش و نور
از خنده و جشن و شادی و شوق و سرور
اندیشه او تباهی و تیرگی است
فارغ شده از عقل و تُهی او ز شعور
در شیخ نشان ز فهم و ادراک مجو
هرگز تو مجو نشان ز انصاف در او
آتش بفروز، چاره این است فقط
این شعله بگویدت ز اسرار مگو
از پیر و جوان به قلب هر شهر و دیار
سرمای وطن را تو به آتش بسپار
بی شک گل خورشید زخاک خونین
فردا بدمد فزونتر از حد و شمار
از خشم تو شعله ها فروزان باید
در ظلمت شب گرم و درخشان باید
پرواز تو بر فراز نور و آتش
اعلام عبور از زمستان باید
ما از تبار بابک و از نسل آرشیم
توفنده پر خروش چو امواج سرکشیم
تا شب رَود بدمد صبح بی دریغ
از جنس شعله های فروزان آتشیم