جان نیکسون در خاطراتش می گوید: تنها چیزی که برای کاخ سفید مهم بود همین بود." اما پس از گفتگو با صدام حسین، و البته تحقیقی که پس از گفتگو، برای راستیآزمایی حرفهای صدام انجام شد، به این نتیجه رسید که او سالها پیش برنامه تسلیحاتی هستهای عراق را تعطیل کرده و نیت ازسرگیری این برنامه را هم نداشته است. همین ارزیابی بود که باعث شد مقامات دولت بوش، نیکسون و همکارانش را "ناکام" تلقی کنند - طوری که تا پنج سال بعد، یعنی سال ۲۰۰۸ که اف بی آی هم جداگانه به همین نتایج در مورد عدم وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق رسید، برای انتقال اطلاعات به جرج دبلیو بوش (رئیس جمهور وقت امریکا) دعوتش نکردند.
دراین خاطرات جان نیکسون شدیدا به جورج بوش میتازد. او از معدود آدمهایی است که هم با جرج بوش و هم با صدام حسین دست داده است - وی میگوید هم صحبتی با صدام حسین را ترجیح می دهد. او معتقد است بوش "از واقعیت پرت بود". مشاورانش "دورش جمع میشدند و هرچه می گفت سر تکان می دادند."
جان نیکسون میگوید: "فکر میکردم حرف ما برای رئیسجمهور اهمیت دارد و گوش می کند. اما در نهایت، حرف ما مهم نیست. سیاست، اطلاعات را لگدکوب میکند." وی می گوید از آنچه پس از سرنگونی صدام حسین در عراق رخ داد "شرمسار" است. او میگوید دولت بوش فکر نکرده بود بعد از جنگ چه میشود. با توجه به آنچه بعدا اتفاق افتاد اگر صدام بر سر کار بود منطقه وضع بهتری داشت.