بطور همزمان ما درگیر یک نبرد بسیار سخت علیه بنیادگرایی اسلامی بوده ایم. این پدیده ای بر اساس زن ستیزی است که ایران را تبدیل به یک زندان بزرگ برای زنان و کل جمعیت کشور کرده است. این پدیده همچنین اصلیترین تهدید برای صلح و امنیت جهانی است. ما از خانم رجوی دعوت کرده، و مفتخریم همه شما میهمانان را اینجا با خود داریم تا بیشتر در مورد این وجه تجربه مقاومت به گفتگو بپردازیم. این همچنین فرصتی برای گفتگویی عمیقتر در مورد این مسأله، و بطور خاص تاریخچه مبارزه زنان ایران برای آزادی و برابری است.
مبارزه علیه استبداد مذهبی حاکم بر ایران؛وظیفه مبارزاتی همه زنان
سخنرانی مریم رجوی در میزگرد «زنان در رهبری، تجربه مقاومت ایران» به مناسبت روز جهانی زن
حضار محترم!
مبارزه زنان ایران برای به دست آوردن آزادی و برابری، یک و نیم قرن سابقه دارد. تاریخ نگاران ایرانی و غربی که تحولات ۱۵۰ سال اخیر ایران را بررسی کردهاند، به روشنی این واقعیت را گواهی کردهاند. بهعلاوه، در این سالها، زنان پیشگامی را می بینیم که به رغم سلطه سیاستها و فرهنگ استبدادی و زنستیز، برخاسته اند و در پهنههای مختلف شایستگی خود را نشان داده اند. مهمترین شاخص این پیشتازی، حضور شجاعانه آنها در میدان مبارزه علیه استبدادهای حاکم بر ایران در همین دوره است.
این عالیترین و جامعترین نشانه پیشرفت یک جامعه است. به چه میزان این یا آن جامعه برای دستیابی به توسعه و پیشرفت حقیقی بهحرکت درآمده است؟ بهمیزانی که برای آزادی و برابری تلاش میکند. بدون برابری، هر پیشرفتی در زمینههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی اولاً اثرگذار نیست، ثانیاً پایدار نیست و واگشت میخورد. از این نظر، قیامهای منجر به سرنگونی دیکتاتوری شاه در سال ۱۳۵۷، شاهد یک جهش در ایران بود. پدیده نوظهور، حضور زنان در تظاهرات خیابانی در مقیاس وسیع و بسیار چشمگیر بود. این نشانه تمایل گسترده جامعه ایران به پیشرفت و در عین حال به معنی بروز یک تناقض هولناک بود:
از یک طرف قدرت سیاسی حاکم به سرعت مواضع ارتجاعی و استبدادی در پیش گرفت، از طرف دیگر جامعه ایران وسیعا خواستار آزادی و دمکراسی و درحال خیز برداشتن به جلو بود. این تناقض در اولین قدمها بهتصادم بزرگی انجامید و بربریت و توحش رژیم جدید، انقلاب ایران را در خون فرو برد.
زنان در مقاومت ایران
در رویارویی با رژیم ولایت فقیه، شرکت فعال زنان یک تحول بزرگ بود، که سنگ بنای مقاومت در برابر این رژیم را گذاشت.
شرکت زنان در این مبارزه از نظر کمی، گسترده بود. و از نظر کیفی بسیار اثرگذار و فداکار. در مبارزه با رژیم بنیادگرای حاکم، دهها هزار زن شکنجه شدند یا به شهادت رسیدند. این وقایع بهخصوص در دهه ۱۳۶۰ رخ داد.
اگر زنان انگیزههای نیرومندی نداشتند و اگر به افق روشن و پرشکوهی چشم ندوخته بودند، به طور قطع مرعوب شکنجهها و کشتارهای بی رحمانه یی میشدند که در تاریخ معاصر کم نظیر است. اما این سرکوبها آنها را مصممتر کرد. در تحولات پس از انقلاب ایران، نقش زنان به سرعت ارتقا یافت و آنها محور جنبش و نبرد شدند.
امروز زنان، عمده مواضع هدایتکننده و کلیدی در جنبش مقاومت را بهعهده گرفتهاند. در پارلمان مقاومت نیز بیش از ۵۰درصد اعضا را زنان تشکیل میدهند.
آنچه رهنمون عمل زنان در مقاومت ایران بوده در چند نکته خلاصه میشود:
نخست این که مبارزه زنان این جنبش برای برابری، با مبارزه برای آزادی ایران عمیقاً آمیخته بوده و هست. بنابراین استبداد حاکم را که یک استبداد مذهبی است هدف قرار داده و با اجبارات دینی، زنستیزی، و تبعیضهای ضدانسانیاش در افتاده است.
دوم، با شیء انگاری زن، به یک مبارزه ریشه یی دست زده و جنسیت گرایی را که ایدئولوژی و دیدگاه کانونی نابرابری است، نفی کردهاند.
سوم، رسالت خود را در هدایت این جنبش یافته اند و این حقیقت را کشف و سپس در عمل اثبات کرده اند که نقش هژمونیک زنان در این پایداری یک مکانیزم رهایی بخش است.
چهارم، زنان پیشتاز هم چنین مبارزه خود را با تلاش و مبارزه مردان مقاوم و برابری طلب این جنبش همراه کردهاند و این امر را بخش مهمی از مسئولیت خود دیدهاند که مردان این جنبش را در مبارزه علیه نابرابری و نگرش و فرهنگ مردسالارانه یاری کنند.
ظهور بنیادگرایی اسلامی
زنان ایران در مبارزه خود دارای تجربههای ذیقیمتی هستند. این تجربهها در مبارزه با استبداد مذهبی حاکم بر ایران، یعنی سرچشمه بنیادگرایی اسلامی بهدست آمده است. بررسی تاریخچه شکلگیری بنیادگرایی و یادآوری ماهیت آن، این موضوع را بیشتر توضیح می دهد:
از اواخر قرن ۱۸ و اوائل قرن ۱۹، در منطقه یی که عمده کشورهای اسلامی در آن واقع است، از آفریقای شمالی تا قفقاز و آسیای میانه تا اقیانوس هند ـ تحت تأثیر دگرگونیهای بزرگ سیاسی، اجتماعی و تکنولوژیک جهان، مردم به مبارزه برای تغییر سرنوشت خود رو آوردند. مبارزه برای کسب آزادی، استقلال، حاکمیت قانون و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی.
در چنین زمینه یی چند عامل مخرب، زمینه ظهور بنیادگرایی اسلامی را فراهم کرد. جهل و عقب ماندگی، البته یکی از این عوامل است. اما علاوه بر آن باید به دخالتها و اشتباهات دولت های غرب در این کشورها اشاره کرد که تأثیرات فاجعه بار آن نظیر اشغالگری، آوارگی ملتها و انهدام ساختارهای ملی کشورهای این منطقه، دافعه عمیقی علیه کشورهای غرب ایجاد کرد. این حقیقتی است که امروز بسیاری متفکران در غرب و حتی سیاستمداران در این کشورها تأیید می کنند. دولتهای غرب در حمایت از رژیم های دیکتاتوری، باعث نابودی طبقه متوسط، رشد ناموزون اقتصادی و اجتماعی این کشورها و از بین بردن احزاب ملی و جنبشهای آزادیخواه شدند.
اثرگذاری تعیین کننده رژیم ایران
به حکومت رسیدن خمینی و همدستان او در یک شرایط تاریخی استثنایی، لحظهیی است که بنیادگرایی اسلامی به مفهوم اخص خود پا به جهان گذاشت: یعنی یک نیروی مهیب تشنه قدرت، سراپا زن ستیز و بنا شده بر تبعیض دینی که احکام شرع عقب افتاده خود را وسیله برقراری یک استبداد مذهبی کرد و یک الگوی حکومتی برای گروه های بنیادگرا به وجود آورد.
در حقیقت، دیکتاتوری هایی مانند رژیم سابق ایران، ضعیف تر و پوسیده تر از آن بودند که در مقابل موج آزادیخواهی و به خصوص در برابر نیروی زنان و جوانان تاب بیاورند. پس نیروی بنیادگرایی همان وظیفه را برعهده گرفت.
طینت بنیادگرایی
بنیادگرایی اسلامی در جوهر خود ضدیت با چه چیزی است؟ آیا چنان که برخی می گویند صف آرایی جهان اسلام در برابر غرب و مشخصاً رویارویی اسلام با مسیحیت و یهودیت است؟
خیر. واقعیت این است که اصل دعوا نه میان اسلام و مسیحیت است، نه میان اسلام و غرب و نه بین شیعه و سنی. بلکه دعوا میان آزادی و اسارت است. میان برابری با ظلم و بیعدالتی است.
بنیادگرایی اسلامی، در اصل مقابله با تمایل گسترده مردم منطقه، به ویژه زنان و جوانان به آزادی، دمکراسی و برابری است.
خصومت با زنان
از همین جا میتوان دریافت که چرا بنیادگرایی بیش از همه کینه و خشونت خود را متوجه زنان کرده است؟ زیرا موج عظیمی از نوجویی و آزادی خواهی و برابری طلبی برخاسته، که در محور آن رهایی زنان قرار دارد.
در انقلاب ۱۳۵۷ ایران، زنان به صورت نیروی جدیدی به صحنه آمدند، و از نقش چشمگیری برخوردار شدند. به همین دلیل در تحولات پس از انقلاب ایران، نقش زنان به سرعت ارتقا یافت. آنها محور جنبش و نبرد شدند: صف اول ایستادگی در شکنجه گاهها، صف مقدم قیامهای ۱۳۸۸، و صف اول فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران.
بنیادگرایی اسلامی نیز، در کانون خود دشمنی با زنان را قرار داده و سرکوب زنان را مجرای عمده سرکوب جامعه کرده است.
چرا آخوندها در آخر قرن بیستم نیازمند احیای قوانین هزارههای پیشین شدند؟ چرا تحت نام اسلام به غیرقابل تصورترین جنایتها دست زدند؟ زیرا با تمایل گسترده یی مواجه بودند که فقط با شقاوت محض میتوانست با آن مقابله کند.
رژیم ایران پایه گذار اغلب جنایتها و پلیدیهایی است که بعداً افراد یا گروههای بنیادگرا با تقلید از الگوی حکومت آخوندها، بخشی از آن را تکرار کردند. یا حتی به قوانین معدودی از کشورهای اسلامی راه یافت.
مقاومت ایران و زنان پیشتاز، به مبارزه با رژیمی برخاستند که نه فقط دشمن مردم ایران که خطر اصلی برای تمام منطقه خاورمیانه بود. ما این واقعیت را از سه دهه پیش هشدار می دادیم که بنیادگرایی یک تهدید جهانی است. در ۱۵ سال اخیر، این تهدید خودش را به صورت بلای تروریسم و جنگ در خاورمیانه نشان داد. امروز می بینیم که پایتختهای اروپایی هم، از جنایتهای تروریستی آن در امان نیستند. هرجا که بنیادگراها تحت هدایت آخوندهای حاکم بر ایران، پا میگذارند، خیلی زود تروریسم و ویرانگری شان شروع می شود.
آنچه می خواهم بهعنوان نتیجه این بحث رویش تأکید کنم، لزوم مقابله همه جهان با این پدیده شوم است. رژیم حاکم بر ایران و بنیادگرایی تحت هدایت آن فقط دشمن مردم ایران نیستند. دشمن مردم خاورمیانه هم هستند. دشمن تمام جهان هم هستند. به خصوص تا آن جا که به زنان مربوط میشود بنیادگرایی دستاوردهای تمام زنان را تهدید میکند و مورد حمله قرار میدهد.
بنابراین مقابله با این رژیم، یک هدف مبرم مبارزه زنان در همه جهان است و همبستگی خواهرانه زنان در همه جهان ایجاب میکند که مقابله با این رژیم را مورد حمایت قرار بدهند.
از همه شما متشکرم.
لیندا چاوز- مدیرپیشین روابط عمومی کاخ سفید، رئیس مرکز فرصتهای برابر
با تشکر فراوان و با تشکر از خانم رجوی. سخنرانی ای که شما الان ارائه کردید، ریشه های بنیادگرایی اسلامی را در ایران ترسیم کردید، و گسترش و نفوذ آن به تهدیدی که بسیاری در غرب از تروریستهای اسلامی می بینند، در حالیکه به صحبتهای قبلتر ایوتا گوش میکردم، به نظرم اکنون ما در جهان امروز درگیر یک بحران واقعی هستیم. آنچه شاهدش هستیم این است که ترس بر سیاستگذاری ما تأثیر بسیار زیادی می گذارد، و نظم کل جهان بعد از جنگ جهانی دوم، اگر در حال سقوط نیست، حداقل شکافهایی در آن دیده می شود. آنچه نگران آن هستیم این است که در پاسخ به نگرانی پیرامون بنیادگرایان اسلامی در جهان، و بطور خاص در غرب، ما در حال شروع کردن به ایجاد موانع، ساختن دیوارها و رد اصول دمکراتیک خود هستیم.
از نظر من، ما نمی توانیم خلقی آزادیخواه باشیم اگر که نخواهیم این آزادی را با دیگران به اشتراک بگذاریم. همه کشورهایی که مانند کشور خودم از این آزادی برخوردار هستند، باید دیگران را که بدنبال آزادی هستند بپذیرند.
باید به واقعیتها نگاه کنیم که یک ایدئولوژی و پدیده یی از فاشیسم مذهبی وجود دارد که در مکانهایی مانند ایران رخ می دهد و ایران به صدور آن کمک می کند. اما این نمی تواند به ما اجازه دهد کسی که متخصص اسلام است را دشمن خود تلقی کنیم.
بنابراین ما در این موقعیت بسیار خطیر قرار داریم. به نظرم تا درجه یی که ما در غرب وارد بازی ملایان می شویم، این مسأله، ما را به خطر می اندازد. بنابراین، خانم رجوی، به این دلیل است که خیلی آرزو داشتم صداهایی مانند شما را می توانستیم به گوش دیگران برسانیم. وقتی به اصولی که شما برای حفاظت زنان ترسیم کرده اید نگاه میکنم، برای گسترش آزادی در جهان، آنچه می بینم بنیادهای اصولی است که کشور من بر اساس آن بنا شد.
حقوق افراد، حق آزادی عقاید، حق تصمیمگیری در مورد آینده خودتان، حق قضاوت به عنوان یک شخص و نه بر اساس رنگ پوست، عقاید مذهبی یا جنسیت. به نظر من این یک پیام قوی است که باید به گوش افرادی بسیار بیشتر برسد. خیلی خوشحالم که اینجا در آلبانی هستم. یک سال پیش اگر به من می گفتید که همراه با افراد کمپ لیبرتی اینجا خواهم بود، باور نمی کردم. فکر میکردم یک رویا و بسیار دور از دسترس است. اما الان این محقق شده است.
بنابراین، به نظر من جنبش شما می تواند چیزی به این جهان بیاموزد، یعنی شما چیزی دارید که به جهان بیاموزید، و می خواهم از شما درخواست کنم به کارتان ادامه دهید. میخواهم به شما بگویم ماهایی که با شما بوده ایم در کنار شما باقی خواهیم ماند و این پیامی است که تنها در مورد آینده مردم شما نیست. فقط در مورد آینده ایران نیست. بلکه در مورد آینده جهان است.
با تشکر فراوان
ایوتا رادیکووا -نخست وزیر پیشین اسلواکی
هر روز که به وقایع جهان نگاه می کنیم، من تنها یک سئوال دارم. چطور چنین مسائلی در قرن بیست و یکم ممکن است؟ چرا؟ و در تلاش یافتن پاسخ آن هستم. چون اگر به اطراف نگاه کنید، هنوز جنگهایی هست، بیشتر و بیشتر، ... و نه دوستی.
آنهایی که در طرف حقوق بشر هستند اکنون جایی در گوشه قرار گرفته و در مورد آرزوهایی صحبت می کنند که بدلیل مسأله امنیت ما نم یتوانیم به ارمغان بیاوریم. امنیت علیه چه کسانی و برای چه کسانی؟ تنها امنیت واقعی که در این دوره زمانه وجود دارد امنیت بر اساس آزادی است. هیچ امنیت دیگری نیز وجود ندارد. هر نوع امنیت دیگر بر اساس قتل، حملات، اعدام و زندانی کردن انسانها بنا شده است. تنها نقطه امنیت شرافت انسانی، آزادی و دمکراسی است.
بنابراین، داشتم فکر می کردم چه باید کرد؟ به کارهایی که شما قادر به انجام آن هستید نگاه می کردم. شاید در اروپا ما فراموش کرده ایم که روزانه باید برای حقوق بشر بجنگیم. شاید فراموش می کنیم که ما با همه بخشهای دیگر جهان مرتبط هستیم. شاید فراموش می کنیم که ارتباط تنها از طریق رفتارهای مصرفی روش درستی برای زندگی نیست. شاید فراموش می کنیم صد سال پیش خودمان در چه وضعیتی بودیم. شاید فراموش می کنیم قیمتی که برای حقوق بشر در جنگ جهانی اول و دوم پرداخته شد، و میلیونها مهاجر در سراسر جهان پخش شدند؛ چون نمی توانستند در اروپا زندگی کنند.
بنابراین، من تنها می توانم بگویم آرزوها و رویاهای شما مسائلی هستند که ما بار دیگر می توانیم آرزو کرده و در رویاهای خود داشته باشیم. برای من، این روزها روزهایی بودند که من می دانم که در هیچ دقیقه یی از زندگیم نباید فراموش کنم، و مهمترین مسأله که در ایران، سوریه، لبنان و همه جا صدق می کند، این است که باید آزادی نه تنها برای زنان، بلکه برای شما مردان هم باشد، چرا که ما داریم با هم زندگی می کنیم.
بنابراین وقتی به کشور خود باز می گردم حامل این پیام خواهم بود. شما می توانید به من اعتماد کنید. من حاضرم کارهای بیشتری انجام بدهم. با جنبشی به نام انجمن آزادی و دمکراسی اروپایی آغاز می کنم. زمان آن فرا رسیده است، چرا که یک روز صبح بیدار خواهیم شد و خود را در مرزها، دیوارها و جوامع بسته خواهیم یافت، بدون هیچ امکان بهره برداری از شهروندی و روش زندگی بر اساس برابری جنسی.
بنابراین ما هم باید بجنگیم. شما هدف، امید و انرژی به من دادید. با تشکر
سناتور اولین یونه - عضو سنای فرانسه
خانم رئیسجمهور،
مریم عزیز،
خانمها و آقایان، نمایندگان پارلمان که از اقصی نقاط جهان برای حمایت از این امید بزرگ، یعنی آزادی، آمده اید؛ آزادیای که در انگیزشهای همه این زنان رنج دیده نمایان است. زنان شکنجهشده، زنانی که در اعدامهای بدوی کشته شدهاند، زنانی که یاد آنها را گرامی داشتیم؛ گرامیداشتی با شکوه که لایق آن بودند.
من تحت تاثیر قرار گرفتم؛ به دلایل متعدد خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. بیش از 40 سال است که در جهت انگیزشهایم فعالیت میکنم و معتقدم که مبارزه شما مبارزه بسیار مشروعی است: آزادی، برابری، برادری، جمهوری ای که بر پایه مذهب تشکیل نشده. به نظر من این ارزشها برای حقوق زنان از اهمیت بالایی برخوردارند.
من دیروز هم اشاره کردم که در فرانسه ما به حقوقی دست یافته ایم، ولی باید مستمرا هوشیار باشیم تا این حقوق مورد احترام قرار بگیرند. این حقوق هر آن ممکن است زیر علامت سوال قرار بگیرند.
به عنوان نماینده سنا، قوانینی را وضع می کنیم تا حقوقی را برای همه شهروندان، اعم از مرد و زن، فراهم کنیم. این امر بسیار مهمی است. اما این حقوق ممکن است مورد احترام قرار نگیرند. برای همین باید همیشه در این زمینه هوشیار بود.
هر چه باشد باید بگویم که به عنوان یک نماینده من تا آخر این انقلاب در کنار شما خواهم بود. این امر بسیار مهمی برای من است چون بین دیروز و امروز چیزهای زیادی فرا گرفته ام. معتقدم که همراهی شما امر مهمی است. شما نیاز به افرادی مثل ما در اقصی نقاط جهان دارید تا پیامی را که در اینجا دادید به کشورهای خودمان منتقل کنیم. انتقال این پیام امر مهمی است. من در شهر «اُبرویلیه» در استان ۹۳ یعنی «سٍن سُن دنی» هستم. این شهر زخمهای زیادی را در بردارد، چون ما مشکلات زیادی داریم و برادران مسلمان زیادی داریم که با آنها گفتگو میکنیم. اما گفتگو با زنان بسیار پیچیده تر است. من معتقدم که مهم است که پیام امیدی که شما حامل آن هستید را به همه این زنان منتقل کنیم. این پیام امید بسیار مهم است. بنا بر این روی من حساب کنید. من این پیام را به پارلمان و به استان خودم که استان ۹۳ است منتقل خواهم کرد.
بار دیگر از اینکه مرا دعوت کردید تشکر میکنم. این لحظات شوق را نمیتوان فراموش کرد. متشکرم.
لورنس فلمن ری ال- نماینده پارلمان فدرال سوئیس
خانم مریم رجوی،
خانمها و آقایان پارلمانتر،
من هم مثل همکار فرانسویام، بسیار تحت تاثیر این دعوت و مشاهده عمق تعهدات زنان ایرانی قرار گرفتم. من بهتر دریافتم که زنان در اشرف با چه دردهایی مواجه بودند، ولی تماما متعهد هستند. این برای ما حکم یک الگو را دارد.
همه فکر میکنند که در اروپا و در سوییس همه چیز به وفق مراد است، در حالیکه هنوز باید برای حقوق زنان جنگید. ما برابری دستمزد برای زنان نداریم. تعداد زنان در پارلمان بسیار کمتر از مردان است. بنا براین هنوز حقوق زیادی را باید بدست بیاوریم. من فکر میکنم که هنوز درسهای زیادی را باید از زنان متعهد، از ایران و سایر نقاط جهان بیاموزیم.
من همچنین بسیار تحت تاثیر تعداد زیاد نمایندگان مجلس از کشورهای متعدد، حتی زیمبابوه، که از راه بسیار دور آمدهاند قرار گرفتم. من اشراف دارم که این کشورها نیز مبارزات زیادی داشتند، مقدمتا برای تحقق برابری نژادی و بعد هم برای برابری جنسی بین زن و مرد.
در پارلمان سوییس گروهی از نمایندگان بر سر اهداف اشرف متعهد بودند. ما هر چه در توانمان باشد برای اانتقال این پیام انجام خواهیم داد. با تشکر از شما.
پایان قسمت اول