شاید می بایست باور کنیم که دوران گل و بلبلی که باراک اوبامای مماشاتگر برای حکومت آخوندی ایجاد کرده بود به پایان رسیده است؟ آیا با تاخت و تاز خونبار رژیم آدمخوار در عراق و سوریه و یمن و لبنان و سایر کشورهای منطقه مقابله خواهد شد؟ آیا واشینگتن در رابطه با ایران باز به وزارت خارجه اش، که در ارتباط تنگاتنگ با لابی های ثروتمند هوادار رژیم آخوندی بوده است، کارت سفید خواهد داد و یا اینکه در تنظیم رابطهٔ واشینگتن و تهران نظرات وزارت دفاع و وزارت دارائی و وزارت دادگستری، و از همه مهمتر واقعیات روزمره در منطقه، نیز به حساب خواهند آمد؟ مماشات دولت اوباما از رژیم آخوندی، با کرور کرور تناقض، در عین حال به رژیم ولایت فقیه لطمه زده است، چراکه «آزادی» رژیم در منطقه به معنای تقبل خرج اقتصادی و سیاسی بحران در عراق و سوریه و لبنان و یمن و غیره می بود؛ با این کار علاوه براینکه مورد انزجار مردم منطقه قرار گرفت، بلکه اقتصاد ایران را نیز به ورشکستگی کشاند. در دوران ریاست جمهوری اوباما که در دستهای خونین رژیم آخوندی را در خاور میانه باز گذاشته بود، رژیم را به بن بستی لاعلاج کشاند که در آن همهٔ ناتوانی های این رژیم عقب افتاده و روحیه متجاوز آن را در معرض دید همگان قرار داد. وضعیت رژیم منحوس ولایت فقیه که اکنون در بحران های پی در پی داخلی و خارجی دست و پا می زند، دیگر از چشم کسی پنهان نیست. این موضوع شاید فقط از چشم مطبوعات اروپائی پنهان بماند، چراکه بند ناف اینها به دستگاه قدرتی وصل است که از مدت طولانی در بحران اقتصادی و مخصوصاً در بحران فرهنگی و معنوی بسر می برند. بنابراین در رژیم آخوندی چیزی رؤیت می کنند که وجود خارجی ندارد.
پس از تغییر در کاخ سفید به نظر می رسد که می توانیم شاهد تغییراتی در رویکرد این دولت در موضوع خاور میانه باشیم. رئیس جمهور امریکا ۱۴ ماه مارس با وزیر دفاع جوان و بانفوذ عربستان محمد بن سلمان و ولیعهد دوم این کشور دیدار کرد. ۲۱ مارس ملاقاتی بین حیدر العبادی نخست وزیر عراق و رئیس جمهور امریکا به عمل آمد. العبادی در عین نزدیکی اش به رژیم آخوندی هرگز به پای نوری المالکی نخواهد رسید چرا که معتقد است با امریکا بودن بیشتر صرف دارد تا با رژیم بدذات حاکم بر ایران. در این دیدار که در کاخ سفید انجام گرفت ترامپ رو به العبادی اظهار داشت که نمی فهمد چرا اوباما توافق نامهٔ اتمی با ایران را امضاء کرد.
اگرچه دولت امریکا هنوز با سیاست محتاطانهٔ «مطالعه و سکوت» تنظیم رابطه می کند، اما آنچه که مسلم است جفت استثنائی اوباما - کری برای جفت خامنه ای – روحانی دیگر هرگز وجود نخواهد داشت. در دوران ریاست اوباما لابی های رژیم آخوندی برای دخول به کاخ سفید «گرین کارت» داشتند، اکنون به نظر می رسد که برای ورود با مشلات بیشتری مواجه خواهند بود. این موضوع به ظاهر ساده که رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران مشکل اصلی خاور میانه می باشد کم کم دارد در اذهان عمومی جا می افتد. مخصوصاً این نظریه که رژیم آخوندی جزء راه حل مشکلات منطقه نیست، در حال پیشروی است. با مرگ رفسنجانی، مخاطب اصلی غرب در رژیم، متناقضاً خامنه ای تنهاتر شده و تعادل و امکان دودوزه بازی اش را از دست داده است. رقص چندش آور «سخت سر – نرم تن» ضربه ای محکم دریافت کرده است.
نمایش انتخابات آخوندی در ماه اردیبهشت درماندگی رژیمی که باد کاشت و اکنون می بایست توفان درو کند را جلو چشم همگان قرار خواهد داد. در هر صورت در اینکه سرنوشت این رژیم دیکتاتوری به دست مردم ایران می بایست رقم بخورد نباید شک کرد. چراکه برخلاف نظر کسانیکه رژیم را قوی قلمداد می کنند تا زالووار به آن بچسبند، رژیم دلایت فقیه هرگز اینقدر ضعیف و درمانده نبوده است، این موضپع را مردم ایران درک می کنند. درست به همین دلیل رژیم تمامیت خواه آخوندی نفس جامعه را بریده و حق زندگی مردم را نادیده می گیرد؛ مردمی که بی صبرانه در انتظار فرصت مناسب برای پاره کردن تور اختناق و سرنگون کردن تمامیت این رژیم ضد بشر بسر می برند.
به قلم اسماعیل محدث
این مقاله در روزنامهٔ سراسری لوپینیونه در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۷ منتشر شده است.
http://www.opinione.it/esteri/2017/03/31/mohades_esteri-31-03.aspx