شرکت سه تن از آمران و عاملان سرکوب دانشجویان در سال 78, سرکوب خونین مردم در سال 88 و یا قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 خود بهترین بینه بر این واقعیت است که دستان تمامی متولیان در رژیم آخوندی به خون مردم و جوانان میهن امان آغشته میباشد.
برای نمونه پاسدار قالیباف که در میان دانشجویان به «سردار گازانبری» معروف است، بخشی از همان فرماندهان نیروی سرکوبگر رژیم در ماجرای قتلعام کوی دانشگاه در سال 78 میباشد که به همراه 23 تن از فرماندهان بلندپایه سپاه در نامهای به محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت نظام، خواستار سرکوب خونین گردد در غیر اینصورت خود شخصاً دست بکار میشوند.
در بخشهایی از آن نامه از جمله آمده است: «امّا آیا حرمتشکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایتفقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کمنظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار دهها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟».
به موازات این واقعیات نیز دانشجویان آزاده بهخوبی به یاد دارند که چگونه این فرماند هان و پاسداران ولایت مدار به فرمان آخوند روحانی، رئیس شورای امنیت ملی رژیم به سرکوب خونین دانشجویان، قتل و دستگیری آنان پرداخته و سپس هرآنچه را که به بند کشیده بودند، برای اجرای حکم دستگاه قضائیه رژیم که آخوند جنایتکار رئیسی بخشی از متولی آن بود، تحویل دادند.
همچنین آخوند دژخیم رئیسی که از آمران قتلعام و جنایت علیه بشریت علیه 30 هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز میباشد، همان فردی است که در جریان سرکوب خونین قیام مردم در سال 88 نیز به عنوان یکی از اعضای هیئت سهنفره ویژه بررسی موضوع آزار جنسی از سوی قوه قضاییه حکومت انتخاب گردید. این هیئت ویژه در آبان ماه همان سال فرمانی صادر کرد تا «با افرادی که با نشر اکاذیب و ایراد تهمت و افتراء موجب تشویش اذهان عمومی و باعث هتک حیثیت و اعتبار نظام شدهاند، برخورد قاطع صورت گیرد». (دانشنامه ویکی پدیا)
بر این منطق اکنون ملاحظه میشود که خامنهای طلسم شکسته و زهر خورده چگونه بر روی سه اسب بازندهای شرطبندی کرده است که هرکدام متهم به قتل، شکنجه و جنایت علیه بشریت بوده و باید به دلیل مشارکت در جنایت علیه بشریت در مقابل یک دادگاه ذیصلاح بینالمللی قرار بگیرند.
به موازات این واقعیات، آنچه که در این شعبده تلویزیونی بروی صحنه رفت و مردم میهن امان به عیان دیدند، همان صحنههایی از فساد ع غارت، سوء مدیریت و نیز متهم کردن یکدیگر به همراه تبری جستن از هرگونه خطا و دزدی در میان این کاندیداهای نظام آخوندی بود.
همچنین موضوعاتی مانند رانتخواری، باندبازی، تخریب عامدانه محیطزیست، حقوقهای نجومی، ابعاد رکود اقتصادی، بیکاری، تورم، گرانی به همراه غارت اموال ملی از جمله چراغ سوئی بودند به تاریکخانه بیت خامنهای در زمینه ویران کردن کشور انداخته گردید.
برای نمونه نمایندگان باندهای درونی رژیم در سخنانی خود، مجموعه این وضعیت بحرانی را اینگونه به تصویر کشیدند:«جمعیت بیسواد کشور بیش از 10 میلیون نفر است و پاسدار قالیباف اذعان کرد امکانات و ثروت جامعه در دست 4 درصد است و 96 درصد از جمعیت کشور از این ثروت و امکانات بیبهرهاند. وی فاش کرد که هماکنون 3 میلیون مسکن خالی در کشور وجود دارد که متعلق به همان 4 درصد اشراف و ثروتمندان نظام است. در سال 95 دولت در مجموع 530 هزار میلیارد تومان وام داده که معلوم نیست به چه کسانی رسیده است. وی هم چنین گفت: 45500 تومان یارانه در زمان احمدینژاد اکنون معادل 15 هزار تومان یعنی کمتر از یکسوم قدرت خرید دارد... در حال حاضر ۱۶ میلیون از جمعیت کشور در شهرهای مختلف حاشیهنشین شدهاند و آمار رسمی ۱۲ میلیون حاشیهنشین مربوط به ۴ سال پیش است؛ و بسیاری از مردم فقط با ۴۵ هزار تومان یارانه با فقر مطلق زندگی میکنند». (سایت همبستگی ملی 9 اردیبهشت 1396)