روزی سی ام تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموش نشدنی است، زیرا در این روز تمام افراد ملت از هر طبقه و مقام در مقابل تحریکات اجانب یکدل و یکزبان قیام به اقدام کردند و تا به مقصود نرسیدند از پای ننشستند.
در این روز تاریخی عدهیی از گرامیترین فرزندان ما به افتخار شهادت نائل شدند با خون پاک خود نهال آمال ملت را آبیاری کردند تا به همت آیندگان روزی بارور و سایهگستر شود و ملت ایران ازنعمت امن، آسایش و استقلال واقعی و آزادی حقیقی برخوردار گردد.
سیام تیرماه، سالروز قیام ملی ۳۰ تیر در پشتیبانی از پیشوای نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق و بازگرداندن او به نخست وزیری در سال ۱۳۳۱ است. مصدق کبیر در روز بیست و پنجم تیرماه سال ۱۳۳۱ در اعتراض به توطئههای دربار فاسد شاه و استعمار که در فعالیت دولت ملی او کارشکنی میکردند و پیشبرد جنبش ملی شدن صنعت نفت را با مانع روبرو ساخته بودند، استعفای خود از نخست وزیری را اعلام کرد. شاه که در محبوبیت روزافزون دولت ملی دکتر مصدق نابودی بقایای سلطنت خودکامة خود را میدید, پس از استعفای دکتر مصدق فرصت را غنیمت شمرد و قوام السلطنه کهنهکارترین مهره دربار و استعمار را به نخست وزیری منصوب کرد و با سرازیر کردن تانکها و زرهپوشهای ارتش سرکوبگر خود به خیابانهای تهران تلاش کرد زیر برق سرنیزه و فضای خفقان جنبش ملی مردم ایران را سرکوب کند. اما در روز سیام تیر، مردم دلیر در شهرهای مختلف ایران و بخصوص تهران بپاخاستند و با قیام قهرمانانة خود و با شعار «یا مرگ یا مصدق» نقشههای شوم شاه و استعمار را در هم ریختند.
سرکوب خونین این قیام خللی در عزم ملت ایران ایجاد نکرد و در بعد از ظهر روز سیام تیر استبداد و استعمار در برابر قیام ملی سی ام تیر وادار به عقبنشینی شدند و دکتر محمد مصدق به دست توانا و پرقدرت ملت ایران، مجدداً به نخست وزیری باز گردانده شد. خاطره این قیام غرورآفرین که نقطة عطفی در جنبش ضد استعماری مردم ایران بود و یاد شهیدان آن, تا جاودان در تاریخ جنبش آزادیخواهانه مردم, خواهد درخشید.
همزمان با پیروزی بزرگ مردم ایران بر استعمار و دربار، عصر ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در بازگرداندن دکتر مصدق به اریکة قدرت، خبر پیروزی دیگری نیز به ایران رسید. این پیروزی به دنبال تلاش دکتر مصدق در اجلاس دیوان لاهه بود که پس از شکایت استعمارگران انگلیسی برای ادامه سلطه بر صنعت نفت ایران، طی نطق مستدل خود از مظالم استعمار درایران پرده برداشت و تاثیرعمیقی بر هیأت داوری لاهه گذاشت. دیوان بینالمللی لاهه برعدم صلاحیت خود در رسیدگی به شکایت انگلیس از ایران رأی داده بود و با رسیدن این خبر مردم ایران را شادی دو پیروزی بزرگ فراگرفت.
قسمتی از دفاعیات مسعود رجوی در بیدادگاه نظامی شاه بهمن ۱۳۵۰
در شهریور ۲۰ تمام ایران زیر سلطه خارجی رفت . بعضی از افسرها با چادر در رفتند و ایران فقط 3 ساعت دوام آورد. جنگ دوم هنوز تمام نشده بود که طرح تجزیه ایران این بار بوسیله انگلیس وآمریکا ریخته شد و این قرار داد توسط دولت حکیمی امضاء شد.
-آیا وقتیکه نخست وزیر ایران طرح تجزیه کشور خود را بریزد, ما حق نداریم بگوییم که تابع ملت و خلق ایران هستیم نه دولت حاکم بر ایران؟
-بگذریم, این طرح هم با مجاهدات طاقت فرسای مصدق رد شد. تا آدم خودش در فضا نباشد نمی فهمد فشار یعنی چه، تهدید یعنی چه.
-اما وقتی آن طرح رد شد معاون وزارت خارجه شوروی آمد درمورد امتیازات نفت گفتگوهایی کرد. ازطرفی دولت انگلیس بخاطر امتیازات نفت خود در جنوب, حاضر به معاملاتی در باره نفت مناطق شمالی با روسها بود. برای همین امر، نخست وزیر وقت- ساعد- به سفیر روس وعده هایی داده بود. میخواستند یک موازنه مثبت یعنی امتیاز دهی دو جانبه به روس و انگلیس برقرارکنند.
مصدق و ملت ایران موازنه منفی به معنی استقلال خودشان را میخواستند. این بود که ملّیون ایران بیکار ننشستند وبا کوشش زیاد ماده گذراندند که ضمن آن جلوی سلطه شوروی هم گرفته شد ودادن هرگونه امتیازی بهر نحوی، مسکوت گذاشته شد و بموافقت بعدی مجلس موکول گشت.
-اما آقایان استعمارگران از جان ملت فقیر ما دست برنداشتند. در سال ۱۳۲۹ رزم آرا را از ستاد ارتش آوردند و در کرسی نخست وزیری نشاندند تا رزم آرا, در لباس ظاهر فریب خود مختاری ولایات در امور داخلی, لایحه به مجلس ببرد و از تصویب بگذراند. باز هم ملّیون که رهبری آنها را دکتر مصدق بعهده داشت پس از مشاجرات و مباحثات و زحمتهای زیاد توانستند آنرا در نطفه خفه کنند و جلوی سلطه خارجی را بگیرندو قرارداد موردنظر منتفی شد. سپهبد رزم آرا به انتقام بازی کردن با سرنوشت ملت بقتل رسید.
حالا دیگر اوضاع داخلی مملکت بعلت رشد سیاسی مردم تب و تاب دیگری داشت. بعد از شهریور ۲۰ مصدق نفت را تبدیل به یک شعار وانگیزه ملی کرد صفوف مردم را متشکل و شعله ها را فروزان تر ساخت. بعد از مجلس ۱۵ نمایندگان واقعا مجاهدت کردند. شرکت غاصب نفت ایران وانگلیس که در واقع نماینده دولت انگلیس بود, از تطمیع نمایندگان گرفته تا حبس آزادیخواهان, از هیچ چیز فروگذار نکرد . حتی طرح آنچه که امروز ”اصلاحات ارضی” است در آنزمان بوسیله تقسیم املاک سلطنتی ریخته شد. مسئله ظاهر فریب تقسیم املاک سلطنتی برای فراموش کردن مسئله نفت و تحت الشعاع قراردادن آن در اذهان ,طرح شده بود. با اینهمه نفت همچنان در مرکز افکار مردم بود.در این اثناء یکبار هم بناگهان نان در تهران قحط شد تا بلکه سر مردم به آن گرم شود و کسی حال و حوصله حمایت از مصدق نداشته باشد .
.....اما سر انجام اراده خلق پیروز شد و مردم و ملت ایران راه خود را پیش برد و در آخرین روز سال ۱۳۲۹, نفت ملی اعلام شد.مردم ایران در آن روز طعم پیروزی را چشیدند.
بعد از آن روزهای پر افتخار دیگری در پیش بود. پیروزی در خلع ید از انگلیس در مورد نفت و دیگری روز ۳۰ تیر۱۳۳۱ روز تجلی اراده خلق. در آنروز خلق, بر ننـگ تسلیم پیروز شد. در آتیه از این روزهای طلایی بسیار خواهیم داشت.
باید گفت که مشروطه برای مدت محدودی دوام آورد.در ۲۸... در ۲۸ (آقای دادستان برای اینکه قطع نکنید ماه و سال آنرا نمیگویم! )بله در ۲۸ مشروطیت بخاک سپرده شد. احتیاجی نیست که من سیاست دولت مصدق را روشن کنم. او نمیخواست هیچ سلطه ای بر کشور ما بر قرار باشد. از نظر اقتصادی اولین و آخرین بودجه متعادل را تقدیم به مجلس کرد. برای اولین بار صادرات با واردات برابری کرد. بهرحال آن روز گرم تابستان, آن روز ۲۸, در تاریخ ایران به سیاهی و سردی تبدیل شد.بعدها ایدن نخست وزیر انگلیس در خاطراتش گفت: بعد از سقوط مصدق تنها شبی بود که خواب راحت کرده است. میگفتند که ”آفتاب هرگز در مستعمرات انگلستان غروب نمیکند” و “هر جا موجی باشد ساحلش انگلستان است ”. مصدق غروب استعمارو طلوع آزادی و استقلال را میخواست...اما افسوس که کار به آنجا کشید که نباید می کشید.
سالگرد تشکیل شورا
سیام تیرماه همچنین یادآور یکی دیگر از فرازهای تاریخ بیش از یک قرن جنبش آزادیخواهانه در وطن ماست. در روز سیام تیرماه سال ۱۳۶۰ در تهران، در حالیکه خمینی رژیم ولایت فقیه را یکپایه کرده و بر سرکوب آزادیها و اعمال دیکتاتوری سیاه, کمر بسته بود و اعدام و خونریزی حد و مرزی نمیشناخت، مسعود رجوی با بهرهگیری از تجربیات مبارزات آزادیخواهانه میهنمان، تأسیس شورای ملی مقاومت ایران را بهعنوان جایگزین دیکتاتوری مذهبی خمینی اعلام کرد.
موزیک سرود ای ایران
شورای ملی مقاومت که اکنون سی و هفتمین سال حیات خود را آغاز میکند، نقش و شایستگی خود را بعنوان یگانه جایگزین دموکراتیک حکومت آخوندها بیش از هر زمان دیگر به اثبات رسانده است.
سخنان مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در گردهمایی کهکشان - ۱۰ تیر ۹۶
سومین حقیقت، وجود یک نیروی تغییر و جایگزین دمکراتیک است. قدرت این جایگزین در این است که شرایط بحرانی را بهسرنگونی رژیم بالغ میکند. در سال ۸۸ هسته اصلی قیامها را تشکیل داد و شعارها را از «رأی من کو» به مرگ بر اصل ولایت فقیه رسانید. و از مرداد سال گذشته با برافراشتن پرچم دادخواهی، کشتار زندانیان سیاسی در ۲۹ سال پیش را، به کانون سیاست امروز، منتقل کرده است و در نمایش انتخابات قلابی اخیر، شعار نه جلاد، نه شیاد را اجتماعی کرد. به طوریکه ولی فقیه ارتجاع فریاد میکشید که چرا جای شهید و جلاد عوض شده است.
بله، زمان رسوایی جلادان است؛ تا روزی که در پیشگاه ملت ایران از آنها حسابرسی شود.
اما این جایگزین بهچه نیرویی متکی است؟
متکی است بهیک جنبش سازمانیافته و متحد با هزاران عضو پیشتاز فداکار.
متکی است بهحمایت خالصانه ایرانیان در داخل و خارج کشور و رنج و تلاش اشرفنشانها.
متکی است به زندانیان سیاسی که در همین روزها از دل بندها و سلولها بهحمایت از گردهمآیی شما برخاستهاند.
ومتکی است بهزنان،کارگران، معلمان، متخصصان و جوانان ازخودگذشته. متکی است، بهعشق بیدریغ آنها و به حمایت مالی آنها که قرض میکنند، خانه و اموال خود را میفروشند تا این مقاومت، مستقل، برپا و استوار بماند.
با تلاش و خطرپذیری اعضای این مقاومت بود که ما توانستیم سایتهای اتمی پنهانی رژیم را افشا کنیم. در حالیکه هیچ دولتی در جهان، حتی نتوانسته بود از آن مطلع شود.
چرا این جایگزین قابل اعتماد و قابل تکیه است؟ چون همواره پای قولها و شعارهای خود ایستاده است. چون هیچ روزی به شب و هیچ شبی به صبح نرسید که برای آرمان آزادی بینبرد و تکاپو سر کرده باشد.
و چون ۱۲۰ هزار تن از اعضا وهوادارانش اعدام شدند، و از سی خرداد سال ۶۰، هدف سرکوبهای طاقتفرسا و یک جنگ روانی همهجانبه قرار گرفت؛ با اینهمه، کوهها تکان خوردند، اما مقاومت شما از جای خود تکان نخورد. و تکان نخواهد خورد تا خلیفه ارتجاع را ریشهکن کند.
در افسانههای ایران باستان، کاوه آهنگر به شجاعت و درفش برافراشتهاش شناخته میشود. وقتی همه جا را ظلم و ستم فرا گرفته بود، او خلقی را بهقیام و مقاومت برانگیخت.
آرش، جانش را در چله کمان گذاشت تا مرزهای ایران را استوار کرد و سیاوش از آتش گذشت و مظهر پاکی و بیگناهی شد.
حالا مقاومت ما کاوه و آرش و سیاوش را در خود زنده کرده است. آنقدر از آتش میگذرد، آن قدر جان بیتابش را بر چله کمان خواهدگذاشت، تا بندها در دماوند از هم بگسلد تا ایران رها شود. تا گلستان آزادی و عدالت شود.