اساساً مهم نیست که چند هزار کودک زباله گرد در جای جای ایران بسر میبرند، به همین میزان نیز حتی ملیت این کودکان برای جامعه خشمگین و مملو از تنفر از حاکمیت آخوندی فرقی ندارد، بلکه موضوع به جوهر انسان و انسانیت و همدردی با طیفی محروم، سرکوبشده و مورد ستم و استثمار برمیگردد که در نبود زیربناهای معمول برای یک زندگی عادی، اکنون به سیاهچالهای بنام فقر و فلکت در سرزمین که بروی دریایی از نفت و گاز قرار دارد، افتادهاند.
یک گزارش حکومتی ضمن اشاره به ابعاد این شکاف عمیق طبقاتی که محصول رژیم فاسد خامنهای میباشد، از جمله اعتراف کرده است: «از بین این کودکان ۴۱ درصد مطلقاً بیسواد بودند، ۵۲ درصد داخل مراکز تفکیک زباله زندگی میکردند و سطح بهداشت آنها به شدت پایین بود.
۴۰ درصد این کودکان تنها منبع درآمد خانواده خود هستند و کل خانواده را حمایت میکنند. بحث بسیار تلخی که درباره این موضوع مطرح است کارفرمای کودکان زباله گرد است». (خبرگزاری حکومتی ایسنا ۱۰ شهریور ۱۳۹۶)
در پشت این اعترافات اما واقعیتهای دیگری نهفته است. سؤال اصلی از متولیان و باندهای مافیایی رژیم آن که منظور از «کارفرمایان » به لحاظ حقیقی و یا حقوقی چیست؟ و چه ارگان و یا نهادهای حکومتی در پشت آن خود را پنهان نمودهاند؟
واقعیت را این گزارش سراپا متناقض در جملات بعدی اینگونه به تصویر می کشد: «دو مسیر اصلی برای کار این کودکان وجود دارد، نخست پیمانکار شهرداری است که مستقیماً این کودکان را استخدام میکند و برایشان کارت صادر میکنند و مسیر دوم افرادی هستند از خود مأموران شهرداری که این کودکان را استثمار میکنند و پولی از آنها میگیرند تا بتوانند در منطقه کار کنند.
باید به زباله به چشم کالای گرانقیمت نگاه کرد، یک کودک به طور متوسط ۶۰ کیلوگرم زباله در طول روز جمعآوری میکند».
کالای گرانقیمت نیز همان ترجمان «طلای سیاه » میباشد که در ۱۰ استان کشور کامیون، کامیون با دستان ظریف و ناتوان این کودکان محروم پر میگردد و درآمدهای ناشی از آن به جیب آقازادههای حکومتی رفته و یا هزینه تروریسم، بمب اتمی، صدور بنیادگرایی و یا سرکوب مردم در ایران میشوند.
ابعاد این فاجعه انسانی و آسیب اجتماعی به حدی است که بهواقع زبان از بیان آن قاصر میماند؛ زیرا این گزارش به نقل از یک کارگزار حکومتی اینگونه پرده از استثماری نهادینه شده علیه کودکان در حاکمیت پلید ولیفقیه بر میدارد: «میانگین حداکثر زمان زباله گردی ۲۰ ساعت و میانگین آن ۱۰.۵ ساعت است. ۶۲ درصد این کودکان هرگز از دستکش استفاده نمیکنند و ایدز، هپاتیت، کزاز، حصبه، سالک پوستی، انگلهای رودهای، اسهال خونی، فلج اطفال، زانو درد و کمردرد از جمله بیماریهایی است که کودکان زباله گرد را هدف قرار میدهد. با وجود همه مشکلات هیچ نهاد ناظر و مسئولی وجود ندارد و معمولاً آن جی او ها اجازه پیدا نمیکنند به این کودکان سر بزنند». (همان منبع بالا)
پیشتر نیز همین خبرگزاری حکومتی (۳ خرداد ۱۳۹۶) در رابطه با وضعیت این کودکان از جمله نوشته بود: ««درس خواندن» آرزوی مشترک بسیاری از بچههای زباله گرد است. تعدادی از آنها تصوری از مدرسه و درس خواندن دارند که همان خاطرات عطششان برای درس خواندن را بیشتر میکند و تعدادی هم از روی شنیدههاست که آرزوی مدرسه رفتن دارند. آرزوهایی مثل «آرزوی داشتن مادر»، «خوردن غذای گرم»، «یک وعده غذای خوب»، «یک بسته مداد رنگی» و... عمده فهرست آرزوهای این بچهها را تشکیل میدهند».