زهرای عزیزم،
اینکه زنان شایسته ای همچون تو، در تاریکترین شرایط میهن اسیرمان، سکاندار سازمان مجاهدین یعنی نیروی محوری مقاومت ایران شده اید، یک واقعه تاریخی بزرگ و یک جهش در رهائی زنان است ومن به عنوان زنی که قبل از آشنائی با سازمان مجاهدین و قرار گرفتن زیر چتر رهبری آن، فشار سنگین تبعیض نسبت به زنان را در جامعه با گوشت و پوستم لمس کرده ام، اهمیت این کار بزرگ ومسئولیت پذیری شما را با تمام وجود احساس می کنم و به وجود زنانی چون تو افتخار می کنم.
دخترم زهرا،
روزی مسعود عزیزم ازتو به عنوان سردار صبر و ظفر نام برد وچه با شکوه وعالی که در دوران سرنگونی آخوندها، سرداری چون تو سکانداری سازمان مجاهدین را در دست گیرد.
زهرا جان
هنگامیکه فرزندان مجاهدم همگی دستشان را برای انتخاب تو بلند کردند؛ آنچنان صحنه با شکوهی بود که مرا به یاد آیه ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا و زنده بودن شهدا انداخت، چرا که در سالروز شهادت مهدی که همین روزها چهره اش را در سیمای آزادی دیدم، حضور و وجودش را در تو وسایر دختران و پسران مجاهدم زنده و جاودانه دیدم و مطمئن هستم، همه مادران وپدران شهدای سرفراز سازمان در چنین احساسی با من مشترک هستند.
دختر عزیزم زهرا،
روی این مادرت به عنوان زنی که سرکوبی در دو دیکتاتوری شاه وشیخ را دیده واز زمان دیکتاتوری شاه طعم زندان و شلاق و شکنجه را هم چشیده و امروز پس از گذران سالهای طولانی، آرزوئی جز آزادی مردم ایران وبخصوص زنان ودختران سرکوب شده ندارد، تا به آخر حساب کن.
افتخار می کنم که در رکاب فرزندان عزیزم مسعود ومریم و به سکانداری تو به مبارزه ام ادامه دهم
عزیز رضائی