تشکر از دوستان ایرانیام که از مدتها قبل با آنها هستم، برای اینکه این فرصت را برایم فراهم کردید تا در میان چنین وجدانهای آگاهی سخن بگویم.
وقتی به کشتار زندانیان در سال ۱۹۸۸ اشاره میکنیم که بیش از سی سال از آن گذشته، اولین چیزی که به چشم میخورد این است که این کشتار، بیشک بزرگترین کشتار زندانیان سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم است. معادل دیگری در این رابطه نمییابیم، نه بهلحاظ ارقام، نه بهلحاظ زمان کوتاهی که طی آن این اعدامهای گسترده صورت گرفتهاند. تنها معادل آن، اعدامهای گستردهیی است که طی سالیان اخیر در زندانهای سوریه توسط دژخیمی بهعمل آمده که متأسفانه هنوز حاکم دمشق است.
بنا بر این صحبت از یک جنایت گسترده، از قبل طراحیشده و سازمانیافته است. این جنایت، دارای همة ویژگیهای جنایت علیه بشریت در تمامی معیارهای فکری در سطح بینالمللی است. جنبة همهگیر این جنایت، انکارناپذیر است. جنبة سیستماتیک این جنایت، انکارناپذیر است. همچنین انکارناپذیر است که این زندانیان، با معیار تعلق سازمانیشان هدف قرار گرفتهاند، چیزی که آنها را تبدیل به برادران خونی و برادران همدرد در جنبش مقاومت ایران کرد که من افتخار همراهی با آنرا از چندین سال پیش دارم. تناقضی که اگر حل و فصل میشد نیازی به سخنگفتن امشب ما نبود این است که طی این ۲۰، ۳۰، ۴۰ سال اخیر، بشریت قربانی جنایات گستردهیی بوده که تماماً در دستهبندی جنایت علیه بشریت میگنجیدند و همزمان جنایاتی هستند که کمتر از هر جنایت دیگری مورد مجازات قرار گرفتهاند. این مصونیت است که امروزه قابل تحمل نیست و به هیچوجه قابل قبول نیست. نه فقط بهخاطر قربانیان یا کسانی که حقی از آنها پایمال شده یا جوامعی که مورد تعرض قرار گرفته و سوگوارند، بلکه برای همة جوامع مردان و زنان. این مصونیت قطعاً روزی به پایان خواهد رسید و ما اقدامات لازم را بهعمل خواهیم آورد تا بدون اینکه نیاز به رجوع به تصورات و رویاها باشد، این مصونیت روزی با توافق یا به زور پایان پذیرد. متأسفانه بهنظر میرسد این امر بیشتر با توسل به زور محقق خواهد شد تا با توافق.
روی کاغذ، این جنایتها کاملاً مستند هستند. مدارک بیشماری در این رابطه وجود دارد. عوامل این جنایتها مشخصند و حتی در مجموع جنایات گستردهیی که بعد از جنگ جهانی دوم توسط زنجیرة سلسلهمراتب سیاسی و نظامی یک کشور صورت گرفته، این جنایت از همه مستندتر است. نسبت به سایر جنایتها، این جنایت دارای اسناد بیشتری است برای اثبات جزییترین دستورات و اجرای آن در مدتزمانی به این کوتاهی برای اجرا کردن این جنایت گستردة هولناک.
دژخیمان (حاکم بر) تهران در حال زندگی آسوده هستند و این زندگی آسوده را همیشه خواهند داشت. آنها افرادی هستند که دارای منافعی در خارج هستند که آشکار یا پنهانند و ما جامعة حقوقدانان که در خدمت قربانیان و شاکیان هستیم با سماجت به شکار آنها ادامه خواهیم داد. آنها را تعقیب خواهیم کرد و هر جایی که ممکن و ضروری باشد، تلاش خواهیم کرد قضات سراسر جهان را در برابر مسئولیتهایشان قرار دهیم. یادآور میشوم که آنها دارای اختیاراتی در ورای دادگاه جزای بینالمللی هستند که صلاحیت قضاوت این جنایتها را ندارد. آنها این اختیار را دارند که مسئولین جنایات بینالمللی را که از خاک کشورشان عبور میکنند جلب کنند. این امر باعث میشود که قضات ملی تعداد زیادی از کشورهای جامعة جهانی به نوعی طرفحسابهای بشریت یا شاید قاضیهای بشریت باشند. آنها نوع دیگری از قضات بینالمللی هستند که در دادگاه جنایی بینالمللی لاهه قضاوت میکنند. دوستان، باور داشته باشید که موفق خواهیم شد. البته نیاز به زمان داریم. میدانم که گذر زمان برای قربانیان غیر قابل تحمل است. امروز به نظر میرسد که زمان تبدیل به حریف عدالت شده است. زمان تبدیل به حریف عدالت شده است، چون منافع کشوری و منطق زور، بر منافع و شرف قربانیان اولویت دارد. با اینحال، زمان بهنوعی متحد قربانیان است و خواهد بود. چون در رابطه با کشتارهای گسترده که در سال ۱۹۸۸ صورت گرفته، جرم شامل مرور زمان نمیشود پس زمان، متحد آنهایی که افتخار وکالتشان را دارم هست و خواهد بود.
محکومکردن دژخیمان (حاکم بر) تهران امری حیاتی است، نه فقط برای قربانیان، نه فقط برای بشریت، بلکه بهدلیل اینکه امروز در سرزمین سایهها و خون که بخشی از خاورمیانه تبدیل به آن شده، دژخیمان (حاکم بر) تهران در خدمت دژخیمان دمشق قرار گرفتهاند و بدینترتیب مطرودترین و نفرتانگیزترین تشکل جنایتکاران بینالمللی دهههای اخیر را شکل دادهاند. جنایات بزرگی که در قرن بیستم رخ داده، به ما آموختهاند که تا وقتی جنایات گذشته مجازات نشدهاند، این به مثابه دعوتی شوم و تشویق برای ادامة جنایتها در زمان حال و فرداست. بههمین دلیل وظیفه داریم که همگی با هم بهطور جمعی تلاش کنیم که این روند را متوقف سازیم.