روزنامه لوموند مینویسد: (نفرات) القاعده به آسانی با علم و اطلاع سرویسهای اطلاعاتی رژیم ایران در این کشور مستقر میشوند. از آنها پذیرایی مخصوص کرده، به آنها خانه و مأمن میدهند و در عین حال تلاش میکنند آنان را به سود اهداف خود بچرخانند: «سرویسهای رژیم ایران به آنها پیشنهاد کرده اند هر چه نیاز داشته باشند در اختیارشان بگذارند: پول، اسلحه و آموزش در کمپ های حزب الله، مشروط بر آنکه به منافع آمریکا و عربستان سعودی و کشورهای خلیج [فارس] حمله کنند».
الموریتانی که از نزدیکان بن لادن بوده، در دسامبر ۲۰۰۱، یعنی در شرایطی که نفرات القاعده بشدت تحت تعقیب آمریکاییها قرار داشتند، مأمور میشود با سرویسهای رژیم ایران تماس حاصل و ترتیب انتقال خانواده های اعضاء شبکه اسلامیستی مزبور به رژیم ایران را بدهد. رژیم تهران هم به او چراغ سبز میدهد. پس از این موج اول انتقال شبهنظامیان، موج دوم که از اعضاء حلقه اول رهبری القاعده تشکیل میشود، در تابستان ۲۰۰۲ به ایران میرسد: سیف العادل، سرهنگ سابق نیروهای ویژه مصری که در سال ۱۹۹۸ حملات تروریستی علیه سفارتخانه های آمریکا در کنیا و تانزانیا (با ۲۲۴ کشته) را سازماندهی کرده، و نیز ابو محمد المصری، یکی از بازوهای شخص بن لادن. چند هفته بعد، اعضای خانواده رئیس القاعده، از جمله دو تن از پسرانش، حمزه و سعد، به آنها می پیوندند.
روزنامه فرانسوی لوموند با درج مطالبی از یاد داشت ۱۹صفحه یی یکی از سرکردگان القاعده، میافزاید:
کادرهای عضو رهبری القاعده و خانواده اسامه بن لادن از سال ۲۰۰۳ در یک پایگاه نیروی قدس، شاخه عملیات خارجی سپاه پاسداران– نیروی زبده رژیم – در نزدیکی تهران، بازداشت میشوند. نویسنده یادداشت ۱۹ صفحه ای فوق الذکر قضیه را چنین خلاصه میکند: «(حکومت ایران) تصمیم گرفته است برادرانمان را نگاه دارند تا احیانا بعدها بعنوان برگی برای بازی مورد استفاده قرار دهند».
در ادامه گزارش لوموند آمده است: در بین کسانی که عراق را بعنوان اقامتگاه بعدی انتخاب میکنند، شخصی بود به نام ابو مصعب الزرقاوی که پس از حمله آمریکا به عراق در بهار ۲۰۰۳، کنترل نیروهای افراطی علیه آمریکا را در دست میگیرد وچنین به نظر می رسد که رژیم تهران به مدت چندین سال بر تردد شبه نظامیانی که جهت پیوستن به قیام سنی ها علیه نیروهای آمریکایی و همچنین شبه نظامیان شیعه مورد حمایت [رژیم] از خاک ایران عبور میکرده اند، چشم فرو بسته باشد. این پارادوکس، اسامه بن لادن را ناگزیر به نوعی بند بازی [با رژیم ایران] میکند، آنهم در حالیکه شاخه عراقی القاعده مایل بوده است با رژیم ایران برخی خرده حسابها را تصفیه کند. (اما) بن لادن در نامه ای به تاریخ ۱۸ اکتبر ۲۰۰۷ به یک مسئول عملیاتی عراقی، از تهدیدهای القاعده در عراق علیه رژیم تهران این گونه انتقاد میکند: «شما با ما درباره این مسأله حساس که به منافع همه ما مربوط میشود (...) مشورت نکرده اید درحالیکه. شما میداند که ایران، مسیر اصلی ما به لحاظ انتقال پول، نفر و ارتباطاتمان است».
در ادامه گزارش لوموند آمده است: کول بانزل Cole Bunzel، محقق دانشگاه پرینستون و مؤلف کتاب «از دولت روی کاغذ تا خلافت: ایدئولوژی دولت اسلامی [داعش]، انتشارات بروکینگز، ۲۰۱۵»(From Paper State to Caliphate: The Ideology of the Islamic State) که به فرانسه ترجمه نشده، توضیح میدهد که «(رژیم) ایران با "تزریق" کادرهای القاعده به درون قیام سنیان سوریه، احتمالا از آنها جهت نامشروع جلوه دادن اپوزیسیون سوری در انظار غربیان استفاده کرده است. این یکی از فرضیات موجود است».
لوموند درباره انتشار اسناد همکاری القاعده و رژیم ایران توسط اطلاعات مرکزی آمریکا میافزاید:
انتشار این اسناد از سوی سرویس اطلاعاتی آمریکا، امروزه روز، بر بستر تنش بسیار شدید پیرامون توافق نامه سال ۲۰۱۵ بر سر برنامه اتمی (رژیم) ایران، این برداشت (مورد پشتیبانی سرسخت ترین منتقدین «معامله» اتمی در واشینگتن) را تقویت میکند که (حکومت) ایران و القاعده، دو هیولای سیاه ایالات متحده، مشترکا در حال توطئه علیه منافع آمریکا هستند.
این میانبر زدن مقارن است با سخنرانی پرزیدنت دونالد ترامپ در ماه مه به مناسبت دیدار رسمی وی از ریاض، و بعد سخنرانی او از تریبون سازمان ملل در ماه اکتبر که طی اظهاراتش تهدید (افراطیگری) و تهدید از ناحیه (رژیم) ایران را به یکدیگر گره زد.
لوموند درمطلب خود تحت عنون روابط خطرنکا القاعده و رژیم ایران، مینویسد: رژیم ایران چند بار به آمریکاییها پیشنهاد کرده بوده که برخی اعضاء شبکه القاعده، از جمله سعد، پسر ارشد اسامه بن لادن، را تحویلشان دهد. به همین دلیل در سال ۲۰۰۳ متعاقب حمله آمریکا به عراق، (حکومت) ایران پیشنهاد میکنند که این کادرها را با اعضاء سازمان مجاهدین خلق، یک گروه مسلح رژیم مبادله کنند. اما بنا به گزارش تحقیقی و تفصیلی مجله «تایم» در سال ۲۰۰۹، این پیشنهاد به نتیجه نمیرسد و دولت بوش که (رژیم) ایران را در فهرست کشورهای «محور شر» قرار داده بود، از هر گونه همکاری با این رژیم خودداری میکند.