بر این اساس نیروهای «ویژه سپاه» در محلههای شهرهای بزرگ و در گروههای سه الی پنج نفره و بهصورت موتوریزه و مسلح از شب تا صبح دست به گشت زنی، دستگیر و سرکوب میزنند.
یک گزارش حکومتی با اعتراف به این وضعیت امنیتی و سفت کردن کمربندها از سوی دیکتاتوری خامنهای به نقل از رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس رژیم مینویسد: «نیروی انتظامی به عنوان مسئول امنیت کشور در یک هماهنگی در مواقع ضروری از نیروهای بسیج مردمی که به طور طبیعی از نیروهای آموزش دیده و مسلح هستند، برای کمک به امنیت استفاده کرده است، بنابراین این مسئله به هیچ عنوان جدید نیست». (سایت حکومتی انتخاب 28 آذر 1396)
راهاندازی گشتهای ویژه سپاه به موازات گشتهای مختلف بسیج سرکوبگر، امر به معروف، انصار، لباس شخصیها، اطلاعات، نیروی قضائیه و نیروهای پلیس و همچنین راهاندازی انواع و اقسام مانورهای شهری سپاه پاسداران بهخوبی مبین وضعیت بحرانی و تهدید سرنگونی برای رژیم میباشند.
خامنهای بر این منطق نشان میدهد که نقطه ضعف و پاشنه آشیل حاکمیت، همان عنصر داخلی، مجاهدین و مردم به جان آمده میباشند. رادیکالیزه شدن شعارهای متحصنین و معترضین که دولت آخوند روحانی به دورغ تلاش زیادی برای «صنفی» بودن آنها به خرج میداد، اکنون یک واقعیت نهادینه در ایران میباشد.
مردم به جان آمده با الهام از نیروی پیشتاز با شعارهای «میکشم، میکشم، آنکه برادرم کشت» و یا «هیهات من الذله» و در نمونه جدید آن «مرگ بر روحانی» بهخوبی این سمت و سو و نه بزرگ به کلیت نظام را نشان میدهند.
بر این منطق است که ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته هر روز ناچار میگردد تا بستن کمربندهای امنیتی و هرچه نظامی - پلیسی کردن جامعه، قهر و خشم نهایی مردم را به تاخیر اندازد.
این کارگزار سرکوبگر رژیم در ادامه ضمن دادن چک سفید به سپاه سرکوبگر برای سرکوب مردم میافزاید: «نیروی انتظامی به عنوان بخشی از بدنه نیروهای مسلح هماهنگیها برای این موارد را انجام میدهند، ضمن اینکه اجرای طرح گشت ویژه سپاه نیازی به تأیید شورای عالی امنیت ملی نیز ندارد».
بدینسان ملاحظه میشد که چگونه ارگانهای سرکوبگر و اطلاعاتی تحت قیومت بیت خامنهای فراقانونی بوده و اساسا نیازی به صدور هرگونه مجوزی برای کشتار مردم را ندارند.