سیمای دکتر مصدق (در آینه کاریکاتورهای دشمنان)

دکتر محمد مصدق، پیشوای نهضت ملی ایران، از سویی مرکز ثقل امید و اعتماد، شرف و عزّت ملی و آرمان رهایی و استقلال مردم به پاخاسته ایران بود و از سوی دیگر، آماج شدیدترین کینه ورزیها، تهمتها و ناسزاهای دشمنان آزادی و استقلال ایران. در آن مقطع تاریخی، تمامی وابستگان به دو اردوگاه جهانی دربرابر راه و آرمان ملی و استقلال طلبانه مصدق همراه و همگام، مانع تراشی می کردند و مستقیم یا غیرمستقیم سعی در ریشه کن کردن نهال نورسته یی داشتند که فردای سایه گستر آن، بهروزی خلق را در اتّکا به خود و بی نیازی به غیر تضمین می کرد.

این دشمنکامیهای همسو، پس از قیام پیروزمند مردم به پاخاسته در پشتیبانی از دکتر مصدق در ۳۰تیر۱۳۳۱ آشکارتر شد و چهره کریه همه دل به دوجایان را که با گرگ دنبه می خوردند و با چوپان می گریستند، آشکارتر کرد.
 در اینجا سعی بر این است که به گونه یی اشاره وار، نمونه یی از کاریکاتورهای چند نشریه از چند شیوه فکری به ظاهر متفاوت، اما در عمق متحد را در ستیز با راه و شیوه ملی و استقلال طلبانه دکتر مصدق نشان داده شود. این چند نمونه عبارتند از: «چَلنگر»، «نبرد ملت»، «شاهد»، «آزاد» و «آتش».

۱ ـ «چلنگر»:
 این نشریه به صورت هفتگی از سوی «حزب توده ایران» منتشر می شد. صاحب امتیاز و گرداننده آن محمدعلی افراشته، از شاعران وابسته به این حزب بود. مطالعه شماره های در دسترس این نشریه نشان می دهد که برای «افراشته» و دیگر دست اندرکاران این نشریه، تضاد اصلی آن روز جامعه ایران نه شاه و دربار انگلیس بلکه مصدق بود که از راه پیگیری امر استقلال در سایه سیاست خارجی موازنه منفی، راه هر گونه امتیازدادن به غیر حتی به شوروی را که حزب توده آن همه در تب و تاب تحمیل آن بود، مسدودکرده بود.
 دکتر مصدق در نشریه «چلنگر» با الفاظ رذیلانه یی نظیر «کرکس مکّار و فرتوت»، دست پرورده «عموسام» (=آمریکا)، رقّاصه «بزم سلطان جهانخوارالدّین نفتعلیشاه» (=انگلیس)، «حکومت مردمکش»، «پیشوای مفنگی» نام برده می شد.
چند نمونه از کاریکاتورهای نشریه «چلنگر» را همراه با توضیحی کوتاه در زیر می بینید:
ـ در شماره ۱۰۹ (۱۴فروردین ۱۳۳۱) نشریه «چلنگر» کاریکاتوری وجود دارد که در آن، طرّاح کاریکاتور و افراشته که به همان مناسبت شعری سروده بود، که در آن دولت دکتر مصدق را همگون رژیم شاه، دیکتاتور و آزادی ستیز و وابسته به آمریکا نشان می دهد.
کاریکاتور و قسمتی از شعر «افراشته» با عنوان «نوبر بهارآوردم! ـ ابزار کار آوردم!» در زیر از نظرتان می گذرد:
«نوبر آورده ام برای بهار ـ دولت ملّی ام به این ابزار
من و این، هر دو خواجه تاشانیم* ـ هر دو از یک قماش و همشانیم
نام زنگی نهاده ام کافور ـ دولت ملّی ام ولی این جور
گسترانیده ام بساط ترور ـ شده کشور ز اختناقم پر
...کردم آزادی عمومی سلب ـ نزدم سکّه غیر سکّه قلب (= تقلّبی)
... ملّی ام طبق میل آمریکا ـ جسمم اینجاست روح من آنجا
می کنم حبس، می کنم کشتار ـ حلقه دارم به گوش از استعمار»

 

 

ـ «چلنگر» در شماره ۱۱۸ (۱۵اردیبهشت ۱۳۳۱) مصدق را در نقش «عَنتر» (=بوزنیه) نشان می دهد که آلت فعل و دست آموز لوطی اش عموسام (=آمریکا)ست.

 

 ـ «چلنگر» شماره ۱۳۰ (۲۶خرداد۱۳۳۱)، مصدق را در حال نیایش دربرابر «عموسام» نشان می دهد و در شعری که با بیت «ملکا ذکر تو گویم که تو ارباب دلاری ـ سر ز امر تو نپیچم که تو ام صاحب کاری» شروع می شود، آمریکا را صاحب و خداوندگار و ارباب مصدق می شمارد:

 ۲ـ «نبرد ملت»:
 عبدالله کرباسچیان، صاحب امتیاز و گرداننده این نشریه، که طرفدار آخوند مرتجع، ابوالقاسم کاشانی بود، پس از قیام ۳۰تیر ۱۳۳۱ و آغاز دشمنی آشکار کاشانی با مصدق، پیشوای ملی را مورد رذیلانه ترین اهانتها قرار می دهد. این ستیز و دشمنی تا پایان حکومت ملی دکتر مصدق ادامه دارد. پس از کودتای ننگین ۲۸مرداد ۱۳۳۲، کرباسچیان نیز مانند کاشانی ثناگوی دربار شاه و عاملان و گردانندگان کودتا می شود و از آن کودتای ضدملی با تعبیر «غلبه درخشان حق بر باطل» و «رستاخیز مقدس» یاد می کند و با افتخار در کنار سرلشکر فضل الله زاهدی، رئیس حکومت نظامی کودتا، عکس یادگاری می گیرد و روز بعد از کودتا در ننگین نامه اش می نویسد:
«دیروز تهران در زیر قدمهای مردانه افراد ارتش و مسلمانان ضدّ اجنبی می لرزید. مصدق، غول پیر خون آشام در زیر ضربات محوکننده مسلمانان استعفاکرد. حسین فاطمی خائن که از خطر گلوله برادران نجات پیداکرده بود، قطعه قطعه شد. نخست وزیر انقلابی و قانونی (منظور سرلشکر زاهدی است) برای ملت سخنرانی نمود. کلیه مراکز دولتی به تصرف مسلمانان و قشون اسلامی درآمد و جاسوسان و وطن فروشان و عمّال حکومت خائن مصدق از ترس انتقام ملت به لانه های کثیف خود فرارکردند».
ـ «نبرد ملت»، شماره ۸۰، مهر ۱۳۳۲:

زیرنویس کاریکاتور «نبرد ملت»، شماره ۸۰:

«تنها راه جلوگیری از نارضایی و عصیان ملت، اجرای عدالت و سپردن جنایتکاران (=منظور دکتر مصدق و دکتر فاطمی است) به چوبه دار است. در غیر این صورت قیام تاریخی ۲۸مرداد، به انقلاب دیگری که هدفش سرکوبی نوکران اجنبی (=مصدق و همفکرانش) است، تکمیل خواهد شد.
 ـ «نبرد ملت» در کاریکاتور دیگری که در همان شماره۸۰، مهر۱۳۳۲ به چاپ رسید، دولت ملی دکتر مصدق را به بارآورنده نکبت و خشکسالی و فلاکت و تیره روزی و سرسپرده شوروی و انگلیس و به عکس آن، حکومت شاه را زاینده شکوفایی و رشد و باروری اقتصادی و سعادت و عزّت ملی تصویر می کند:


 ـ «نبرد ملت»، شماره ۸۸، آبان ۱۳۳۲:


زیرنویس کاریکاتور:
 «باید بخندی ای دد خونخوار ظلم کیش/
 بر این قیافه های مضحک دیوانه وار خویش»

۳ ـ روزنامه «شاهد»:
 یکی دیگر از نشریاتی که در هرزه درایی نسبت به حکومت ملی دکتر مصدق (البته پس از قیام دلاورانه ۳۰تیر۱۳۳۱ و پشتیبانی جانانه مردم از دکتر مصدق) دست کمی از همپالکیهای توده یی و درباری اش ندارد، روزنامه «شاهد»، ارگان «حزب زحمتکشان» دکتر مظفر بقایی است. بقایی ابتدا در کنار مصدق و از مؤسسان «جبهه ملی» بود ولی با تشدید تضاد بین حکومت ملی و دربار شاه و انگلیس و مرتجعان داخلی، راه خود را از مصدق جداکرد و به کاشانی و دربار پیوست و با مصدق به دشمنی آشکار پرداخت.
 ـ «شاهد»، شماره ۲۳ تیر ۱۳۳۲:


 (زیرنویس کاریکاتور: «در انتظار پیشوا»)
 ۴ـ روزنامه «آزاد»:
 عبدالقدیر آزاد، گرداننده این روزنامه، در تشکیل «جبهه ملی» با دکتر مصدق همگام بود. وی از نخستین کسانی بود که با دربار شاه همسو شد و بنای دشمنی با دکتر مصدق را گذاشت و در این راه از هر گونه اهانت و رذالتی روی گردان نشد. عمق دنائت و کینه شدید او را در تصویر زیر از روزنامه «آزاد»، شماره ۸۱۷، ۱۱مهر ۱۳۳۲ می توان دید:


 (در این کاریکاتور دکتر مصدق ـ فرماندهی کل قوا ـ به صورت چهارپایی تصویر شده که افسارش را خروشچف در دست دارد)

 ۵ـ روزنامه «آتش»:
 میراشرافی، گرداننده روزنامه «آتش»، سرسپرده دربار و همراه و همگام کاشانی بود. میراشرافی در تصویر زیر که در شماره ۲۹تیر۱۳۳۲ این نشریه درج شده، مصدق را در پشت توپ برای بمباران «مجلس شورای ملی» نشان می دهد:


 (زیرنویس کاریکاتور: «مصدق محمدعلیشاه را روسفیدکرد!»)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 توضیح:
ـ تمام کاریکاتورهایی که در این گزارش آمده از جزوه «نگاهی به مطبوعات»، دوره جدید، شماره ۴، مردادماه ۱۳۵۹ انتخاب شده است.
* خواجه: صاحب، سرور. تاش: دوست و همراه.
خواجه تاش: همخواجه، دو نوکر دارای یک خواجه.
ـ مصدق و شاه را دو نوکری معرفی می کند که دارای یک ارباب و صاحب هستند!