این وضعیت وخیم انسانی که تصاویر آن را در شبکه های مختلف اجتماعی با نمونه هایی مانند «زباله گردی، کودکان فقر، زنان خیابانی، گور و لوله خواب ها، کودکان کار و یا حلبی نشینی» به نمایش گذاشته، اکنون با «آگهی فروش دستجمعی چشم و کلیه» از سوی چند شهروند دردمند تکمیل گردیده است.
یک گزارش حکومتی ضمن اذعان به ابعاد فقر در حاکمیت غارتگر ولی فقیه می نویسد:«محمدرضا» یکی از چهار دوستی است که چند سال پیش از دهدشت کهگیلویه و بویراحمد برای کار به تهران آمدند و حالا مادر یکیشان باید در بیمارستان عمل قلب باز کند. «محمدرضا» حالا به «شهروند» میگوید برای تأمین هزینه عمل مادر دوستش و البته به دلیل فرستادن پول برای خانوادهاش با دوستانش در آگهی فروش اعضا همراه شده است. او پیش از این دستفروش بوده، حالا بی کار است و میگوید بعد از دادن آگهی، مردم با او تماس میگیرند و همدردی میکنند: «همین همدردی یک دنیا میارزد.» ( خبرگزاری حکومتی ایسنا ۳۰ فروردین ۱۳۹۷)
واقعیت در لابلای این جملات اعتراف به وجود شکاف عمیق طبقاتی است که در روند مخرب و طبیعی خود به بروز فقر، فلاکت و ناعدالتی در ایران آخوند زده ضریب زده است. اعترافات اخیر متولیان فاسد رژیم آخوندیبنی بر وجود خط «۳۰ درصدی فقر مطلق» و یا «۵ میلیون گرسنه» تنها نوک کوه یخ از این پدیده بحران های اجتماعی است.
به موازات این روند نیز باید به رکود شدید اقتصادی با افت «۷۰ درصدی تولید» در کشور اشاره نمود که آن نیز در چرخه خود به بروز فاجعه ای بنام «سونامی بیکاری» با بیش از «۷ میلیون بیکار» و یا «۲۰ میلیون حاشیه نشین شهری» راه برده است.
در ادامه و بدون هرگونه توضیحی بخش هایی از این گزارش دردناک را به اطلاع اتان می رسانیم:
در آگهی شما آمده چهار نفرید و دو چشم و دو کلیهتان را در مجموع برای فروش گذاشتهاید. شما کدامیک از اعضا را میخواهید بفروشید؟
یک چشمم را.
چند میفروشید؟
اگر مشتری پیدا شود، ١۵٠ تا ١۶٠میلیون.
حالا چرا چشمتان را میخواهید بفروشید؟ در آگهی نوشته دو دوست دیگرتان کلیهشان را برای فروش گذاشتهاند.
بله ما چهار دوست هستیم که دو نفرمان کلیه و دو نفرمان یک چشممان را برای فروش گذاشتهایم. من چشمم را گذاشتم به این دلیل که شنیدهام نداشتن یک کلیه خیلی سخت است، بعدش آدم اذیت میشود و مدام باید رعایت کند و هر غذایی را نمیشود خورد. کلیه کلا حساس است.
چرا مجبورید؟ وضع مالیتان چطور است؟
راستش را بخواهید مادر یکی از دوستانم، عمل قلب باز دارد و باید خیلی فوری عمل شود. گفتهاند عملش ۴٨میلیون تومان پول میخواهد. او برای تأمین این پول، آگهی فروش کلیه زد و ما هم برای اینکه با او همدردی کنیم، آگهی زدیم.
شما میگویید که برای همدردی با دوستتان این کار را کردهاید. به هر حال اگر برای چشمتان مشتری پیدا شود، این کار را میکنید یا نه؟
بله حتما.
یعنی هر سه نفرتان میخواهید به او کمک کنید؟
بله.
درآمد این چندسال هر ماه چقدر بوده؟
حدود یکمیلیون تومان. ولی خب مشکلات دستفروشی زیاد است، چندبار جنسهایمان را از ما گرفتند و راستش ما هم خسته شدیم.
جواد، ٢٣ ساله، اهل دهدشت
والا هر چهارتای ما زندگی درستوحسابی نداریم. از وقتی بچه بودیم کار کردهایم، ولی هر روز یک بلایی سرمان آمده و نتوانستهایم یک زندگی برای خودمان جمعوجور کنیم. یا پولمان را میخورند یا خانواده قرض دارد و باید به آنها برسیم، حالا هم که مادر رفیقمان افتاده بیمارستان و عملش خرج برمیدارد. ما در این شهر همه کار کردهایم، اما به نتیجه نرسیدهایم.
اگر مشتری پیدا شود، واقعا این کار را میکنید؟
بله، واقعا این کار را میکنم. اگر بخواهم کار کنم، ١۵سال طول میکشد تا ١۵٠میلیون تومان پول داشته باشم، تازه اگر هیچ خرجی نکنم، یعنی وقتی ٣٨ساله بشوم با بدبختی شاید این پول را داشته باشم.
چرا کلیهتان را نمیفروشید؟ امکان موفقشدن در فروش آن خیلی بالاتر است.
کلیه، هم نگهداری بعدش سخت است، هم پولش کمتر است، آدم با یک چشم هم میتواند زندگی کند.
تحصیلاتتان چقدر است؟
فوقدیپلم معماری دارم، از دانشگاه آزاد دهدشت. ترم یک بودم که برای کار آمدم تهران، اینجا کار میکردم و موقع امتحانات میرفتم دانشگاه، تا هزینهاش دربیاید، بعدش هم که فقط کار کردم. من از بچگی ورزشکار هم بودهام، انواع و اقسام ورزشها: کشتی، تکواندو، فوتبال، فوتسال.
چرا ادامه ندادید؟
ورزش کردن و ادامه دادن آن هم پول میخواهد، بالاخره دستکش خوب، کفش خوب، ما پولش را نداشتیم. ما در خانوادهمان همیشه دعوا بود، کسی نبود به ما برسد. ١٠ساله بودم که یکی از برادرهایم، جلوی من با تیغ خودش را زد، همهاش خودزنی و خودکشی و دعوا و جر و بحث. اصلا نمیدانم محبت چیست.