وی گفت: من فکر می کنم ما باید تمرکزمان را روی مسائل بزرگ بگذاریم. تجارت و عدم موازنه تجاری یکی از این مسائل بزرگ نیست.
مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید افزود: بهتر است ما متمزکر روی تهدید رژیم ایران باشیم و با متحدین اروپائییمان کار کنیم تا آنها را همراه سازیم من با سناتور توریسلی و وزیر خارجه پیشین ترزی موافقم که اگر قرار است تغییری بینیم این تغییر باید توسط مردم ایران انجام شود. این پاسخ نظامی نیست که رژیم را تغییر می دهد. بلکه یک قیام دمکراتیک توسط مردم ایران است.
دکتر ماریا رایان – رئیس بیمارستان کاتج در ایالت نیوهمشایر آمریکا
من سیاستمدار نیستم. من به شکل ساده به موضوع نگاه میکنم. ایران کشوری است که به طوری تاریخی تمدنی بسیار غنی و بسیار مترقی داشته است. در این رژیم صدها هزار تن اعدام شدهاند. اولیهترین حقوق بشر نادیده گرفته میشوند؛ و به طور خاص در مورد زنان، سرکوب شدیدی صورت میگیرد.
زنان هرگز نمیتوانند رئیس جمهور شوند. نمیتوانند قاضی شوند.
ما در دسامبر و ژانویه شاهد تظاهرات در بیش از ۱۴۲ شهر بودیم. ولی چشمگیرتر از همه مربوط به چند روز گذشته در تهران بود که این همه مردم بیرون آمدند. اقتصاد آنها در هم شکسته است. ریال هیچ ارزشی ندارد. این خیلی مهم است که این امر منشاء سازمانیافته دارد. ولی آنها نیاز به کمک خواهند داشت. ما میتوانیم به تحریمهای اقتصادی ادامه دهیم. ما میتوانیم از متحدان اروپاییمان بخواهیم که همین خط فکری را در پیش بگیرند. به نظرم در طول عمر خودمان، ایران آزاد را هم خواهیم دید؛ و این برای ما مهم است. چه اروپایی باشید و چه آمریکایی. زیرا رژیم ایران حامی شماره یک تروریسم است.
سفیر آدام ارلی – سخنگوی پیشین وزارت خارجه آمریکا
با این شروع میکنم که بگویم شاید چیزی که همه روی آن توافق داریم این است که یک سال چقدر تفاوت ایجاد میکند؟ وقتی به نقطهای که ایران در آن بود نگاه کنید و اینکه سیاست آمریکا سال پیش در کدام نقطه بود و امروز در چه نقطهای است. لااقل الآن ما میدانیم موضعمان چیست. و ما همچنین میدانیم موضعی که داریم جواب دارد.
به لحاظ پیشنهاد یک سیاست، من سه پیشنهاد دارم. در اصل یک سیاست است با سه تبصره. سیاستی که در پایه توصیه میکنم، تشدید تحریمها است. و تشدید فشار بر روی رژیم ایران. زیرا این تنها چیزی است که این رژیم را اولا به زانو در خواهد آورد، و ثانیا آینده بهتری برای مردم ایران ایجاد خواهد کرد. تشدید تحریمها چه الزاماتی دارد؟ الزام اول به اجرا در آوردن همان تحریمها است. چیزی که حیاتی است، قطع کردن رژیم ایران از سیتم بانکی بین المللی است. و اینکه اطمینان حاصل کنیم آنها نمیتوانند از سیستم سوئیفت (SWIFT) استفاده کنند. اطمینان حاصل کردن از اینکه اگر سایر بانکهای مرکزی، خطاب به دوستان اروپایی میگویم، سایر بانکهای مرکزی اگر وارد تبادلات مالی و پولی با رژیم ایران شوند مورد تحریم قرار بگیرند. این مستلزم اراده بسیار زیاد سیاسی از جانب آمریکا خواهد بود. اعمال تحریمهای ثانویه، به این معنی که شرکتهایی که با رژیم ایران تجارت میکنند، خودشان و داراییهایشان مورد تحریم قرار بگیرند. و نهایتا در رابطه با نفت، قطع کردن رژیم ایران از بازار نفت جهانی، که دولت آمریکا به آن متعهد شده و کار درستی است.
توصیه دوم من برای تغییر سیاست بعد از تشدید تحریمها این است که به نظر من مهم است که همانطور که همکار ما از ایتالیا کمی در این باره صحبت کرد، به نظر من مهم است که ائتلاف بین المللی را گسترش بدهیم. ائتلافی که رژیم ایران را منزوی کرده است. ما در باره اروپا صحبت کردیم. نقش اروپا در کارآمد بودن تحریمها بسیار حیاتی است. ولی همچنین به نظر من ما باید، کاری که الآن در حال انجام آن هستیم، یعنی ائتلاف کشورهای خاورمیانه را هم گسترش بدهیم که برای منزویکردن (رژیم) ایران کار میکنند.
آخرین توصیه سیاست در رابطه با اینکه چطور سیاست آمریکا میتواند از تغییر در ایران پشتیبانی کند، دسترسی به نقطهای است که واقعا تعیین کننده است، یعنی مردم ایران است. پس به یاد داشته باشیم که همچنانکه شاهد گسترش تظاهرات هستیم، در بازار، در راهپیماییهای شهروندان مقابل مجلس، در همه شهرها و روستاهای سرتاسر ایران، یک بیانیه اعلام حمایت علنی در زمان مناسب توسط شخصیتهای آمریکایی، معنی بسیار زیادی دارد و ما باید از این سلاح به طور استراتژیک استفاده کنیم.
پس به طور خلاصه میگویم: تشدید تحریمها، گسترش ائتلاف و بهبود همکاری در بین اعضای ائتلاف و ارائه حمایت آشکار، مستمر و سطح بالا و بیانشده از مردم ایران برای شتاب دادن به تغییری که پیشاپیش شروع شده است.
پائولو کازاکا
به نظر من ساختن یک جبهه اروپایی – آمریکایی حیاتی است. بر چه اساسی این امر می تواند محقق شود؟
من فکر می کنم بر اساس طرح ۱۲ مادهیی پمیپو. منطقاً همانطور که سناتور توریسلی گفت رژیم نمیتواند به این شرایط تن بدهد. پیامدهایش برای ما کاملاً روشن است. اما من فکر نمیکنم این پیامدها باید به همین شکل روی میز بیاید. یک موضوع این است که منطقاً فهم کنیم پیامد آن چه خواهد بود؟ موضوع دیگر این است که بگوییم: آیا شما اعتراضی به هیچکدام از این ۱۲ ماده دارید؟ آیا آنها حداقلهای یک روابط طبیعی برای هر کسی که میخواهد عضوی از جامعه جهانی باشد نیست؟ این سؤالی است که ما باید طرح کنیم.
مسئله دوم مسئله تجارت است.
بعد از این که آمریکا خروج خود را از توافق اتمی اعلام کرد، یک مقام مهم در رژیم ایران گفت: «اکنون زمان آن است که به دوستان اروپاییمان بگوییم یا راهی برای ادامه یافتن این توافق پیدا می کنید یا این که ما بازگشت پولی را که به شما داده ایم مطالبه خواهیم کرد. این حرف ثبت شده است اما از جانب طرف اروپایی با سکوت مواجه شد. حتی بعد از این که وزیر خارجه (رژیم ایران) به بروکسل آمد و با موگرینی دیدار کرد اما هیچ توضیحی در این باره داده نشد. من به مقامات مرتبط با فساد مالی در اروپا شکایت کردم. آنها گفتند ما مدرکی نداریم که در این رابطه یک تحقیق را آغاز کنیم. چه مدرک بیشتری نیاز است. این مسئله بسیار حیاتی است. چرا ایران این قدر بهلحاظ اقتصادی مهم است؟ اگر به ارقام نگاه کنید البته ایران ظرفیتهای بالایی دارد. این مطمئناً درست است. بالاخص اگر از دست آخوندها خلاص شود. اما تولید ناخالص داخلی، به هیچ وجه این میزان از سرمایهگذاری سیاسی رهبران اروپا در ایران را توجیه نمی کند. باید دلیلی برای این کار وجود داشته باشد. البته سپاه و بنیادهای مذهبی بخش اعظم اقتصاد را در دست دارند و معلوم است که معامله با آنها مؤثرتر است تا معامله با یک اقتصاد آزاد. اما باید دلیلی وجود داشته باشد که اکنون زیر میز است و ما باید تقاضا کنیم که روی میز بیاید تا بدانیم چه خبر است.