شبانه از آب محزون گذر کردیم،
عطشان،
به جستجوی جرعه ای.
شبانه،
با اسبهایی تاریک تر از ابرهای اخم آلود صبحگاهی
از بید بن ها و تالابها گذشتیم.
در ما و برما
بادها وزید
و در پس ما
بیدبنان تشنه آتش گرفتند.
و ما دیدیم
در دمدمه های خاکستری
رمه های گریزان نور را
منتشر در آسمانهای آبی.
ما از آبهای تاریک و بادهای خنک زمزمه
بی واهمه از گم شدن در ابرهای عبور
گذر کردیم.