عامل سوم و به تعبیر (خامنه ای)«ضلع سوم مثلث»
با اهرمهایش که همان «کانونهای شورشی» باشند
دیگر نه اصولگرا را می شناسند و نه اصلاح طلب را
با شعار «وای به روزی که مسلح شویم»
به آتش افکنی در سرمایه بنیادین نظام مشغولند
که همانا نسل جوان این سرزمین باشند
کسانی که می گفتند
«برانداز مسلح» را میخواهیم به «مخالف نظام»
و «مخالف نظام» را به «منتقد نظام» تبدیل کنیم
نه تنها کسی را به سمت نظام نکشاندند
بلکه فرزندان جوان خودمان را به «طعمه مجاهدین»
و کانونهای شورشی آنها تبدیل کردند
یک رسانه حکومتی موسوم به خبرگزاری تهران تحت عنوان آتش افروزی و آشوب طلبی، مامویت کانونهای شورشی مجاهدین با اشاره به تشدید بحران درون رژیم بدنبال شکست برجام و با اذعان به درهم شکستن فریب اصلاح طلب اصولگرا در جریان قیامهای مردمی می نویسد: شاید اگر دولت های پیاپی اصلاح طلب و مدعیان اعتدال در سالیان اخیر نبودند و اگر گره های اقتصاد مملکتمان را به «امام زاده برجام» و مذاکرات نافرجام با شیطان بزرگ (یا بقول آقایان کدخدا) دخیل نمی بستند، این روزها شاهد شکستن حرمت و منزلت نظام، در زیر سنگ آسیاب توده های مردم مطالبه گر و عصیانی و سنگ ناکارآمدی دولت نجومی بگیران بی دغدغه، نبودیم.
دریغا که این شکست در ذائقه نیروهای انقلابی و مخلص و دلسوز نظام، البته که طعم بسیار تلخ و ناگواری دارد. ناگوارتر اما وقتی است که عامل سومی به صحنه وارد میشود و در جلو چشمهایمان محوری ترین سرمایه و اسباب اقتدار نظام یعنی «پشتوانه مردمی» مان را از ما می ربایند و بر موج مطالبات بسیار بحق آنان سوار میشوند.
این عامل سوم و به تعبیر (خامنه ای) «ضلع سوم مثلث» با اهرمهایش که همان «کانونهای شورشی» باشند دیگر نه اصولگرا را میشناسند و نه اصلاح طلب را. همین اهرمها که مجاهدین آنرا در دهه شصت «هسته های مقاومت» می نامیدند این روزها با پر رویی تمام و با شعار عجیب و ناهنگام «وای به روزی که مسلح شویم» به آتش افکنی در سرمایه بنیادین نظام که همانا نسل جوان این سرزمین باشند، مشغولند.
چه میشود کرد اگرکه ادعای کسانی که میگفتند «برانداز مسلح» را میخواهیم به «مخالف نظام» و «مخالف نظام» را به «منتقد نظام» تبدیل کنیم ، هنوز هم در گوشمان زنگ میزند. آنها با همین ادعا سالها چون موریانه پایه های اعتقادی همین جوانان را خوردند و نه تنها کسی را بسمت نظام و ارزشهای آن نکشاندند، بلکه فرزندان جوان خودمان را به «طعمه مجاهدین» و کانونهای شورشی آنها تبدیل کردند. بگذریم! از ماست که برماست ....
آنچه امروزه شاهد آن هستیم، آتشی است که در سراسر این مملکت روزانه زبانه میکشد... اگر دست نیروهای امنیتی نظام برای مقابله با مردم «معترض به نارسایی های واقعی» باز بود، هرگز مجاهدین نمیتوانستند اینگونه در روشنای روز، در هر گوشه ای از این مملکت، جولان بدهند و هر کاری که خواستند بکنند. اینجاست که ضرورت هوشیاری و بصیرت نیروهای امنیتی و انتظامی ما حرف آخر را میزند. چرا که میتوانند نقش خود را در شناسایی کانونهای آتش افروز مجاهدین ایفاء کنند و صفوف جوانان احساساتی و البته غیر هوشیار را از دسترسی دسیسه های «کانونهای شورشی» دور نمایند. همچنین نقش رسانه های دلسوز(نظام) بسیار تعیین کننده است که با هشدارهای مکرر، میتوانند به افشای دشمنان منافق بپردازند و تا دیر نشده آژیرخطر را در هر مناسبتی و در هر مقاله و مطلبی به صدا در آورند. که «سرچشمه شاید گرفتن به بیل -- چو پر شد نشاید گذشتن به پیل».