بیانیه سی و هفتمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت ایران


همزمان با گسترش قیامها و جنبشهای اجتماعی، که در دیماه سال پیش جامعه ایران را وارد دوران نوینی کرد، شورای ملی مقاومت ایران به سی و هشتمین سال حیات خود قدم گذاشت.

برای جنبش مقاومت سازمانیافته جای بسی افتخار است که در صد و دوازدهمین سالگرد انقلاب مشروطه، انقلابی که علیه استبداد و ستم و برای برقراری قانون و عدالت بود، وفادار به میراث گرانبهای آن انقلاب، هم‌چنان پرچم استقلال و دموکراسی را با مرزبندی با شاه و شیخ در دست دارد. راهی که مشروطه خواهان در مبارزه با استبداد مطلقه آغاز کردند، به علت توطئه ها و کارشکنیهای استعمار (انگلیس و روسیه) و ارتجاع داخلی (شیخ فضل الله نوری، سلف خمینی)، در همان مراحل اول متوقف شد و از بطن همین توطئه ها بود که استعمار انگلیس دیکتاتوری رضا خان قزاق را پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به کرسی سلطنت نشاند و سپس در سال ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) قرارداد نفت را از طریق او به مدت ۳۲ سال دیگر تمدید کرد. تا اینکه پس از دو دهه، نهضت ملی کردن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق دستاوردهای انقلاب مشروطه را احیا کرد.

شورای ملی مقاومت ایران بر خود می بالد که در شصت و ششمین سالگرد قیام تاریخی مردم ایران در روز ۳۰ تیر سال۱۳۳۱ علیه توطئه استعمار (انگلیس و آمریکا) و ارتجاع داخلی (دربار سلطنتی و آخوندهای مرتجع) که دولت ملی- دموکراتیک دکتر محمد مصدق را به قدرت بازگرداند، هم‌چنان ثابت قدم بر استقلال و آزادی پافشاری می کند.

این درست است که جنبش ملی کردن صنعت نفت با کودتای ننگین ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲ ناکام ماند، و این هم واضح است که خمینی با سرقت رهبری انقلاب ضد سلطنتی در خلأ ناشی از سالها دیکتاتوری و اعدام و اسارت پیشتازان انقلاب و با خیانتی آشکار در تبدیل مجلس مؤسسان ملی به خبرگان، ولایت فقیه و استبداد مذهبی را تحمیل کرد؛ اما مبارزه مردم ایران در مسیری پرفراز و نشیب ادامه یافت و در یک شرایط بحرانی و در میان آتش و خون، شورای ملی مقاومت ایران در ۳۰ تیر۱۳۶۰ به ابتکار مسعود رجوی پایه گذاری شد.

بدین ترتیب راهی که با انقلاب مشروطه آغاز شده بود و با نهضت ملی شدن صنعت نفت ادامه پیدا کرد، با یک جهش تکامی در پیکار بی امان آگاهترین و فداکارترین زنان و مردان ایران زمین جریان یافت. این رزم سترگ به رغم فراز و نشیبها و همه رنجها و سختیها هم چنان ادامه دارد.

از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰، که جنبش مقاومت سازمانیافته برای سرنگونی استبداد مذهبی قیام کرد، تا قیام ۳۰ خرداد سال ۱۳۸۸ و متعاقب آن قیام ۶ دی سال ۱۳۸۸(روز عاشورا) و از آن روز تا قیامهای دی ماه ۱۳۹۶ و جنبشها و خیزشهای پس از آن، خلق ما به رغم هزینه های سنگین، توانسته است رژیم ولایت فقیه را در مسیر استیصال و نابودی سوق دهد.

 این خیزشها و قیامها نشان می دهد که راهی که جنبش مقاومت از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ آغاز کرده و تأکید مقاومت بر تضاد اصلی جامعه، یعنی تضاد بین مردم با رژیم حاکم و ضرورت قیام و سرنگونی استبداد دینی برای احراز حاکمیت مردم، درست و دقیق و یگانه طریق مبارزه برای آزادی بوده است.

فوران قیامها در دیماه ۱۳۹۶، انباشت و بروز انفجاری مجموعه یی بود که تضاد اصلی جامعه را تشکیل می دهد.

قیامهای سراسری بر بستر بحران و شرایط انقلابی شکل گرفت و در۱۴۲ شهر در سراسر ایران، از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق کشور با شرکت رنگین کمان جامعه ایران طی ده روز چنان لرزه ای بر بنیاد ولایت خامنه ای انداخت که با هیچ تدبیر و ابزاری قابل بازسازی نبود و با گذار از این قیام شرایط جامعه به کلی دگرگون شد. دیگر نه وضعیت مردم و نه موقعیت حکومت به شرایط قبل از قیام بر نمی گردد. در چنین شرایطی، مناسبات قدرتهای جهانی و منطقه ای با رژیم حاکم برایران نیز به شکل قبل باز نخواهد گشت.

قیامها و تداوم آنها و تحولاتی که پس از آن در صحنه سیاسی رخ داد، هم پوچی امکان اصلاح از درون حاکمیت را برملا کرد و هم خدعه های ترس آفرین «سوریه ای شدن»، «جنگ داخلی» و «تجزیه ایران» را بی اعتبارساخت. حقیقت این است که مانورهای مذکور، که طی سالهای گذشته در ایران رایج شده بود، به وسیله نهادهای گفتمانساز ولایت خامنه ای ساخته و پرداخته شده بودند و هدفی جز منحرف کردن مبارزه برای سرنگونی رژیم و به سرانجام رساندن انقلاب دموکراتیک مردم ایران نداشتند. هم از این روست که دستاوردهای قیامهای سترگ دی ماه ۱۳۹۶ بر تارک مبارزه خلق ما برای رهایی می درخشد و نشان می دهد که جانفشانیها و فداکاریهای زنان و مردان ایران زمین در ۱۱۲ سال گذشته بی نتیجه نبوده است.

شورای ملی مقاومت ایران در آغاز سی و هشتمین سال حیات خود وظیفه خود می داند که یاد و خاطره همه زنان و مردانی را که در بیش از یک قرن گذشته، در راه پیکار پرشکوه برای آزادی، استقلال، دموکراسی و عدالت به شهادت رسیدند، به خصوص خاطره شهیدان قیامهای اخیر و بیش از سی هزار شهید سرفراز قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را که به خمینی جلاد «نه» گفتند و با نثار خونهای پاکشان پرچم «مقاومت به هرقیمت برای سرنگونی ولایت فقیه» را در اهتزار نگه داشتند، گرامی بدارد.

شورا به مقاومت دلیرانه زندانیان سیاسی، به ویژه زندانیانی که با اعتصاب غذا و خطرپذیری و تهاجم به دشمن در کانون اقتدار ضد انسانی‌اش، پرچم ایستادگی را شجاعانه برافراشته نگهداشته اند، درود می فرستد و همبستگی خود را با تمامی خانواده های شهیدان و زندانیان سیاسی که در راه و رسم آزادیخواهی فرزندان رشیدشان هستند، اعلام می کند.

شورای ملی مقاومت، هم چون گذشته با تمام توان از مبارزات و خیزشهای مردمی، جنبشهای خاموشی ناپذیر و مستمر کارگران، معلمان، کشاورزان، پرستاران، بازاریان و کسبه، جوانان و حرکتهای حق طلبانه ملیتها و مردم به پاخاسته در مناطق مختلف میهنمان، که در چارگوشه ایران درفش مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی و تحقق استقلال و آزادی و نفی هرگونه تبعیض جنسی، ملی و مذهبی را، با قبول همه مخاطرات و هزینه های آن، برافراشته نگهداشته اند؛ حمایت کرده و برای رساندن صدای این جنبشها به گوش عموم مردم ایران و جهان کوشیده است.

شورا در مقدمه بیانیه سال ۱۳۹۴ خود پیرامون تلاشهای رژیم برای درهم شکستن مقاومت سازمانیافته اعلام کرد: «خامنه ای با تمام امکانات داخلی، منطقه یی و جهانی خود کوشید تا با ضربه زدن به مقاومت سازمانیافته، تهدید اصلی سرنگونی ولایتش را خنثی کند. او و ایادی ریز و درشتش با توطئه های گوناگون کوشش کردند تا به خیال خام خود، مقاومت را از روی نقشه سیاسی ایران پاک کنند. تلاش برای ایجاد تزلزل در صفوف شورا، توطئه های پی در پی علیه رزمندگان مجاهد خلق در لیبرتی، بسیج عوامل اطلاعات به عنوان خانواده ها و گسترش گفتمان سازیهای بی شرمانه از طریق ایجاد سایتهای اینترنتی و ساختن فیلمهای قلابی، با سیلابی از اکاذیب دیوانه وار، ازجمله ابزارهای رژیم برای نابودی مقاومت سازمانیافته بود».

کشف شبکه تروریستی رژیم در بلژیک که برای عملیات تروریستی در گردهمآیی بزرگ مقاومت سامان یافته و در آستانه عمل بودند، صحت گفته ما را یک بار دیگر ثابت کرد.

شورای ملی مقاومت از تلاشهای بی وقفه خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورا، در افشا و محکومیت بین المللی جنایات سرکوبگرانه و موج اعدامها و شکنجه زندانیان، در حمایت کامل از قیام مردم ایران برای سرنگونی رژیم و در رویارویی با بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از خلافت خمینی و خامنه ای و همبستگی با ملتهای رنج دیده از این پدیده شوم قدردانی می کند. این فعالیتها، به گونه یی درخشان درگردهمایی بزرگ ۹تیرماه امسال، موقعیت سیاسی، اجتماعی و بین المللی جنبش مقاومت و آلترناتیو دموکراتیک را در شرایط حساس و پرتحول ایران و منطقه و جهان، بارز کرد.

در سال گذشته قطب بندی سیاسی بین جنبش مقاومت و استبداد دینی در زمینه سیاسی و اجتماعی مسیر تکاملی خود را طی کرد و راه حل مقاومت ایران که متکی بر مردم ایران و رزمندگان آزادی است، خود را هرچه بیشتر در جنبشها و خیزشهای اجتماعی، به ویژه در قیام دی ماه ۹۶ نشان داد.

اما در یکسال گذشته زندگی مردم ایران هر روز به فلاکت بیشتر کشیده شد. بحران اقتصادی به فاجعه اقتصادی فرا روئید و زندگی اکثریت مردم هرچه بیشتر به تباهی سوق داده شد. ابعاد تعرض به سطح زندگی و معیشت مردم به شکل بی سابقه ای افزایش یافت؛ بیکاری، فقر، بی خانمانی، ناهنجاریهای اجتماعی، اعتیاد، فحشا و خودکشی روزافزون شد. بحران بی آبی به فاجعه ای بزرگ تبدیل شد و حکومت به جای سرمایه گذاری موثر برای برون رفت از این فاجعه یا حداقل مهار آن، درآمدهای کشور را برای مقابله با مقاومت سازمانیافته، سرکوب مردم بپاخاسته، کنترل زندگی خصوصی مردم، چپاول دارائیهای کشور و به حراج گذاشتن ثروتهای ملی، صدور ارتجاع و مداخله آشوبگرانه هزینه کرد.

در چنین شرایطی مردم ایران راه مبارزه را انتخاب کرده اند. شورا در بیانیه سال گذشته خود مبارزه مردم را این گونه جمعبندی کرد: «در فضای بحران و شکاف در هرم قدرت، جنبشهای اجتماعی توده های مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان اعتلا پیدا کرد. مردم محروم و به فلاکت کشیده شده ایران که بار فاجعه اقتصادی را به دوش می کشند، و بیکاری، فقر، بی خانمانی و ناهنجاریهای اجتماعی را روزمره تجربه می کنند، به اشکال مختلف، اقدام به مبارزه و اعتراض کردند. سراسر ایران زمین عرصه اعتراضات زنان و مردان به پاخاسته یی بود که از تخریب محیط زیست، از فاجعه بی آبی، از ریزگردهای کشنده، از تخریب جنگلها و از فجایعی چون فروریزی ساختمان پلاسکو در تهران، انفجار در معدن ذغال سنگ آزادشهر گرگان و... به ستوه آمده و در جای جای میهن فریاد اعتراض سردادند. در اغلب این اعتراضات، زنان نقش برجسته یی داشتند.»

رخدادهای یک سال گذشته نظیر همبستگی مردم با زلزله زدگان استان کرمانشاه، قیام دی ماه، خیزشهای کازرون، کامیونداران و بازاریان و هزاران حرکت اعتراضی روزمره به جمعبندی ما در بیانیه سال پیش چندین ضریب می زند و مجموعه رویدادها در جبهه حاکمان و در صفوف توده ها و نیز اوضاع کلی کشور نشان از آن دارد که جامعه در شرایط انقلابی قرار دارد و غلبه بر تمام فجایعی که محصول حاکمیت استبداد دینی است، با سرنگونی این نظام جهل و جنایت آغاز خواهد شد.

شورای ملی مقاومت از طریق انتشار نتیجه بحثهای اجلاسهای میاندوره یی، از طریق روشنگریهای کمیسیونها و سازمانها و شخصیتهای عضو شورا و به ویژه از طریق سخنرانیها و موضعگیریهای خانم رجوی، مواضع خود را به اطلاع عموم رسانده است.

 بیانیه حاضر، شرح اهم وقایع و جمعبندی و فشرده‌یی از ارزیابی ما پیرامون مهمترین تحولاتی است که با سرنوشت مردم و مقاومت سازمانیافته ایران پیوند دارد.

فصل اول:
قیامهای سترگ و سراسری مردم ایران
۱-درحالی که این بیانیه در مرحله انتشار است، میهن ما پس از خیزش بازار تهران و خیزشهای براز جان و خرمشهر در تیرماه، بار دیگر در مرداد ماه صحنه قیامهای سراسری است. تاکنون در شهرهای اصفهان، شیراز، کرج، مشهد، اراک، رشت، اهواز، قهدریجان، اندیمشک، دزفول، شاهین شهر، نجف آباد، قرچک ورامین و مناطق مختلف تهران بزرگ، خیزش و قیام و شعارهای «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ برخامنه ای»، “مرگ بر روحانی»، «آخوندها حیا کنید، مملکتو رها کنید» و «وای به روزی که مسلح شویم»، زمین را زیر پای حاکمیت بحران زده و درمانده آخوندها می لرزاند و جهان شاهد این واقعیت انقلابی است که در ایران پایینی ها این حکومت را نمی خواهند و بالایی ها قادر به حکومت نیستند.

هم چنانکه مسعود رجوی در پیام شماره ۱۰ ارتش آزادیبخش ملی ایران گفت: «این قیامی است تا سرنگونی و پیروزی. تداوم دارد. گسترش می‌یابد. عمق پیدا می‌کند. با مقاومت سازمانیافته پیوند و پشتوانه دارد. دشمن ضد بشر در برابر آن، هیچ راه حل و برون‌رفت و برگ برنده ندارد».

خامنه ای پس از دو هفته سکوت در روز ۲۲مرداد اذعان کرد که قیامهای مرداد، ادامه قیامهای دیماه است، اما به نحوی مضحک همه چیز را به آمریکا نسبت داد و گفت: «رئیس‌جمهور آمریکا گفت شش ماه دیگر شما خبرهای مهمی از ایران خواهید شنید؛ آن شش ماه دیگر، همین مرداد بود، همین قضایای چند روز قبل از این مرداد که چند جا چند نفری جمع یک شعاری دادند. دارند پول خرج می کنند، زحمت می کشند برای این که یک حادثه درست کنند، این‌جوری از آب درمی‌آید». تلاش رقت بار ولی فقیه، دو روز هم دوام نیاورد و یکی از سرسپردگان ولایتش در باره تلنبار ناگواریها برای رژیم گفت: “ناگوارتر اما، وقتی است که عامل سومی به صحنه وارد می شود و در جلو چشمهایمان محوری ترین سرمایه و اسباب اقتدار نظام یعنی ”پشتوانه مردمی“ مان را از ما می ربایند و بر موج مطالبات بسیار به حق آنان سوار می شوند.این عامل سوم و به تعبیر مقام معظم رهبری ”ضلع سوم مثلث“ با اهرمهایش که همان ”کانونهای شورشی“ باشند دیگر نه اصولگرا را می شناسند و نه اصلاح طلب را . همین اهرمها که منافقین آن را در دهه شصت ” هسته های مقاومت“ می نامیدند این روزها با پر رویی تمام و با شعار عجیب و ناهنگام ” وای به روزی که مسلح شویم“ به آتش افکنی در سرمایه بنیادین نظام که همانا نسل جوان این سرزمین باشند، مشغولند. چه می شود کرد اگرکه ادعای کسانی که می گفتند ”برانداز مسلح“ را می خواهیم به ”مخالف نظام“ و ”مخالف نظام“ را به ”منتقد نظام“ تبدیل کنیم، هنوز هم در گوشمان زنگ می زند. آنها با همین ادعا سالها چون موریانه پایه های اعتقادی همین جوانان را خوردند و نه تنها کسی را به سمت نظام و ارزشهای آن نکشاندند، بلکه فرزندان جوان خودمان را به ”طعمه منافقین“ و کانونهای شورشی آنها تبدیل کردند...آن چه امروزه شاهد آن هستیم، آتشی است که در سراسر این مملکت روزانه زبانه می کشد. اگرنگاه مردمخواهانه نظام ما به مطالبات برحق مردم نبود و اگر دست نیروهای امنیتی نظام برای مقابله با مردم ”معترض به نارساییهای واقعی“ باز بود، هرگز منافقین نمی توانستند این گونه در روشنای روز، در هر گوشه یی از این مملکت، جولان بدهند و هر کاری که خواستند بکنند. این جاست که ضرورت هوشیاری و بصیرت نیروهای امنیتی و انتظامی ما حرف آخر را می زند. چراکه می توانند نقش خود را در شناسایی کانونهای آتش افروز منافقین ایفا کنند و صفوف جوانان احساساتی و البته غیر هوشیار را از دسترسی دسیسه های ”کانونهای شورشی“ دور نمایند. هم چنین نقش رسانه های دلسوز انقلاب بسیار تعیین کننده است که با هشدارهای مکرر، می توانند به افشای دشمنان منافق بپردازند و تا دیر نشده آژیر خطر را در هر مناسبتی و در هر مقاله و مطلبی به صدا در آورند».

همین شخص «زنگ خطر» را در باره فضای مجازی به صدا در آورده، می نویسد: «به جرأت می توان گفت در فضای مجازی مربوط به تلگرام، دشمن و به طور خاص سازمان منافقین خلق حاکمیت دارد. برای کسانی که با شگردهای این سازمان آشنا باشند این سخن به هیچ عنوان گزافه نیست بلکه عین واقعیت می باشد. فرهنگ براندازی که امروزه در شبکه های اجتماعی حاکم است را - اگر نگوییم صد در صد – به میزان بسیار بالایی متاثر از ادبیات و لحن براندازانه و بسیار ملموس سازمان باصطلاح ”مجاهدین خلق“ است. در اغلب گروههای تلگرامی اعم از گروههای سیاسی و خیلی از گروههای اجتماعی این فرهنگ موج می زند . شاید باورمان نشود که خیلی از گروههای باصطلاح اصولگرا و به ظاهر مومن به انقلاب نیز از خطر نفوذ “فرهنگ منافقانه این سازمان » در امان نیستند. به این می گویند حاکمیت مرموزانه و بی سر و صدا در پهنه یی که تا درون خانه های مسئولین نظام و در بالاترین سطوح ادامه دارد. این روزها می بینیم که خیلی از فرزندان افراد مومن و حزب اللهی و وابسته به نظام نیز تا فرق سر در فضای مجازی تحت حاکمیت منافقین فرورفته اند و متوجه نیستند. اپیدمی کانالها و گروههای اجتماعی در فضای مجازی تلگرام، مصداق محیط تنفسی آلوده پیدا کرده است که کودکان ما تا خود ما و تا مادر بزرگها و پدر بزرگهای ما همه و همه در آن تنفس می کنیم و لاجرم از عوارض آن گریزی نیست» (علی زارعی -تهران پرس ۲۴مرداد۹۷).

۲-قیامهای دیماه ۱۳۹۶ که در روز پنجشنبه ۷ دی ۱۳۹۶، در ۶ شهر (مشهد، بیرجند، نیشابور، کاشمر، شاهرود و نوشهر) با خیزش اعتراضی مردم فرودست و به جان آمده بالا گرفتند، دوران نوینی در تاریخ انقلاب دموکراتیک مردم ایران را به ثبت رساندند. این قیامهای مردمی و سراسری با گذشت یک روز در شهرهای بزرگ و کوچک در سراسر ایران و در بیش از ۱۴۰ شهر در تمامی ۳۱ استان کشور، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور گسترش پیدا کرد. ایران زمین زیر گامهای استوار و مشتهای گره کرده زنان و مردان دلیر به لرزه افتاد.

قیام کنندگان در آغاز با شعار «مرگ بر گرانی، مرگ بر روحانی، مرگ بر دیکتاتور» و «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن»، با شورش علیه سرکوب و دیکتاتوری و ابراز انزجار از سیاست مخرب و ویرانگر حمایت از رژیم اسد و جنگها و دخالتهای تروریستی رژیم ولایت فقیه در منطقه، حرکتی را آغاز کردند که در کمتر از ۲۴ ساعت به شعار «مرگ بر خامنه ای» و «مرگ بر اصل ولایت فقیه» ارتقا پیدا کرد. مردم به پاخاسته با صراحت اعلام کردند که برای نان، کار و آزادی قیام کرده و دیگر نمی خواهند به شکل گذشته زندگی کنند. «استبداد دینی، رژیم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه» را با همه باندها و دسته بندیهای درون آن رد می کنند. شعار «اصلاح طلب، اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» بر این حقیقت مُهر تایید کامل زد.
روز پنجشنبه هفتم دی، از همان ساعتهای اولیه خیزش مشهد، دبیرخانه شورای ملی مقاومت اعلام کرد، تظاهرات مردم مشهد که از میدان شهدا؛ مقابل ساختمان شهرداری آغاز شد، به سرعت منطقه وسیعی از شهر را فرا گرفت و جمعیت آن به ده هزار تن بالغ شد. تظاهرکنندگان شعار می دادند «مرگ بر گرانی»، «دولت اعتدالی؛ با وعده های خالی»، «یک اختلاس کم بشه؛ مشکل ما حل میشه». مأموران نیروی انتظامی به منظور ارعاب و پراکنده ساختن مردم اقدام به تیراندازی هوایی و پرتاب گاز اشک آور کردند. اما‌ جوانان آنها را هو کردند و گاز اشک آور را به سمت نیروهای رژیم برگرداندند. مردم شعار می دادند: «مرگ بر روحانی» و «مرگ بر دیکتاتور».

همزمان با قیام مشهد، مردم شهرهای نیشابور، کاشمر، شاهرود، بیرجند و نوشهر و یزد نیز در اعتراض به گرانی و شرایط طاقت فرسای معیشتی دست به تظاهرات زدند. در نیشابور جمعیت انبوه با شعار های «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» و «ای جوان ایرانی بلند شو بلند شو» جوانان را به قیام و پیوستن به اعتراضات دعوت می کردند.

در کاشمر مردم شعار می دادند: «غیرت هر ایرانی مرگ بر گرانی». خانم مریم رجوی با درود به قیام کنندگان مشهد، این قیام را مبین خواست عموم مردم برای سرنگونی رژیم آخوندی توصیف کرد.

صدها گزارش ویدئویی از طریق مردم و جوانان شورشی به طور گسترده در رسانه های مجازی و واقعی پوشش پیدا کرد و مهمترین رسانه های جهان در تیتر اول خود به این رویداد پوشش دادند.

رویتر نوشت: تصاویر منتشر شده، تظاهرکنندگان مشهد را نشان می‌دهد که شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر روحانی» سر می‌دهند. تظاهرکنندگان شعار می دهند: «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» و به این ترتیب اعزام نیروهای (رژیم) ایران در حمایت از اسد علیه قیام (مردم سوریه) را مورد اعتراض قرار می‌ دهند.

خبرگزاری فرانسه نوشت: در مشهد دومین شهر ایران و چند شهر دیگر مردم در اعتراض به افزایش قیمتها و بیکاری به خیابانها آمدند و شعار «مرگ بر دیکتاتور» سردادند.

در سومین روز قیام رژیم آخوندی مذبوحانه تلاش کرد در مشهد یک ضد تظاهرات بزرگ با شعار “جنبش سبز اموی، پیرو راه رجوی» راه اندازی کند.

رژیم همچنین در مصلای تهران مراسم «۹ دی» را با شعارهای«مرگ بر ضد ولایت فقیه »، «مرگ بر منافق فتنه گر» و «منافق فتنه گر اعدام باید گردد» برگزار کرد.

۳-در همین روز قیام شعله ورشده در مشهد و شهرهای خراسان در شرق کشور، با قیام مردم کرمانشاه در غرب میهن اوج دیگری یافت. در میدان آزادی کرمانشاه جوانان دلیر شعارهای «نان؛‌ کار؛ آزادی»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر روحانی» را طنین افکن ساختند. مردم شعار می‌دادند «زندانی سیاسی، آزاد باید گردد»، «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» و «سوریه رو رها کن، فکری به حال ما کن». تظاهرکنندگان علیه بی‌عملی رژیم آخوندی نسبت به زلزله‌زدگان کرمانشاه شعار می دادند و در اعتراض به چپاول اموال مردم ایران توسط ولی فقیه ارتجاع فریاد می‌زدند: «ملت گدایی می‌کند، آقا خدایی می‌کند».

درحالی‌که انواع نیروهای سرکوبگر رژیم و یکان ضد شورش نیروی انتظامی در سطح شهر کرمانشاه مستقر شده بودند، یگان ویژه با ماشین آب پاش در صدد پراکنده ساختن مردم برآمد. اما مردم صحنه را ترک نکردند و با شعار «بیشرف؛ بیشرف» با آنها مقابله کردند.

قیام‌کنندگان کرمانشاه تابلوها و پلاکاردهای رژیم به‌ویژه پلاکاردهای بسیج و سپاه را پاره کردند. نیروهای ضدشورش با باتون به شرکت‌کنندگان حمله ور شدند و شماری از مردم را به شدت مضروب و مجروح کردند. نیروهای سرکوبگر همچنین با بازکردن آب فشار قوی بر روی مردم در صدد پراکنده ساختن مردم بر آمدند. زنان با شعار «نیروی انتظامی خجالت خجالت»، «نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم» مزدوران را به سخره گرفتند. سرکردگان نیروی ضدشورش با بلندگو می گفتند «تجمع شما غیر قانونی است. منطقه را زودتر ترک کنید». اما مردم آنها را هو کرده و فریاد شعارهای «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مردم نترسید». «ای جوان ایرانی؛ بلند شو؛ بلند شو»؛ «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» در آسمان کرمانشاه طنین انداز شد.

روز جمعه قیام آشکارا سراسری شد و شهرهایی چون قزوین، زاهدان، خرم آباد، همدان، اهواز، ساری، اصفهان، قائم شهر، رشت، قم، قوچان علیه ظلم و بی عدالتی حکومت آخوندی به پاخاستند.

مریم رجوی، با درود به مردم قهرمان کرمانشاه و دیگر شهرهای به پا خاسته در روز جمعه گفت: دیروز مشهد، امروز کرمانشاه و فردا سراسر ایران، این قیام ناقوس سرنگونی دیکتاتوری سراپا فساد آخوندی و طلوع دموکراسی، عدالت و حاکمیت مردمی را به صدا در آورده است. دیکتاتوری فاسد و رو به زوال آخوندها در مقابل اتحاد و همبستگی ملی و مقاومت و پایداری و استمرار قیامهای حق‌طلبانه شما، بدون تردید شکست خواهد خورد.

۴-روز جمعه در مشهد، آخوند احمد علم الهدی نماینده خامنه ای در مراسم حکومتی نماز جمعه به عقده گشایی علیه قیام پرداخت و گفت: «فتنه، تنها دستاویز دشمن ماست, نمونه اش را توی جریان دیروز در همین مشهد شما دیدید. یک عده اراذل اوباش جمع بشوند بگویند سوریه را ول کن, مشکل ما را تمام کن، این درسته؟این درسته که یک منافقینی که رهبرشون یک زن است بیاد بگوید تشکر می کنم از شما؟...این یعنی از حرکت شما حزب اللهی های کشور غضبناکند، یک زن رهبر منافقین بگوید من تشکر می کنم؟! هیچوقت با هر فراخوانی نیایید توی عرصه، ببینید کیست که میگوید بیایید، یعنی شما فکر کردید اگر یک میدانی درست کردند برای مطالبه شما به نفع شما تمام میشود؟ خوب ببینید چه می کنید؟ یک گروه تروریست آدمکشی که ۱۷ هزار را به خاک و خون کشانده ما از اینها توقع انصاف نداریم, طبیعی است که عربده کشی یک مشت خائنی که وسط یک عده مطالبه گر برحق آمدند، به عنوان صدای ملت در مشهد و نیشابور و کاشمر و بیرجند نمایش میدهند».

۵-رژیم آخوندی برای روز ۹دی به مناسبت سالروز سرکوب قیامهای سال ۸۸، از قبل بسیج کرده بود، اما در این روز تهران و بسیاری دیگر از شهرهای میهن به میدان قیامی سراسری تبدیل شدند. در خیابان انقلاب و در مقابل دانشگاه تهران، پرچمهای قیام سراسری هرچه بالا بلند تر برافراشته شدند و تظاهر کنندگان شعارهای «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «خامنه‌ای حیا کن، مملکت رو رها کن» و”اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا» سردادند. این شعارها در شهرهای دیگر نیز طنین افکند ونشان داد که توفان قیام تا براندازی استبداد مذهبی با همه باندها و اجزای تشکیل دهنده اش سر بازایستادن ندارد. در میدان انقلاب و مقابل دانشگاه تهران رژیم نیروهای ویژه پاسداران و یگانهای ضد شورش را برای پراکنده کردن تظاهر کنندگان به کار گرفت، اما دانشجویان شجاعانه با مأموران سرکوبگر درگیر شدند. همزمان، در کرج، رشت، ساری، سبزوار، اهواز، قم، اصفهان، قزوین، سبزوار، بجنورد، قم، شیراز، قوچان، شهر کرد، همدان، زاهدان و خرم‌آباد و در نقاط مختلف استانهای خراسان و کرمانشاه، تظاهر کنندگان با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» با مزدوران سرکوبگر درگیر شدند. جنگ و گریز جوانان با پاسداران و بسیجیان خامنه ای تا نیمه های شب جریان داشت. در برخی از شهرها جوانان رودرروی مزدوران سرکوبگر رژیم شعار دادند: «وای به روزی که مسلح شویم».

روز ۹دی ۶ تن از فرزندان دلاور شهر دورود، حمزه لشنی زند، حسین رشنو، محمد چوباک، احسان خیری، محسن ویرایشی و محمد کهزادی درجریان قیام مردم و حمله نیروهای سرکوبگر خامنه ای به شهادت رسیدند. مردم دورود تصاویر بزرگی از این شهیدان در شهر به نشانه تداوم راهشان نصب کردند.

قیام و تظاهرات مردم روز۱۰دی نیز در شهرهای مختلف از جمله تهران، کرمانشاه، تویسرکان، دورود، گرگان، ایلام، شهریار، مشهد، چابهار، اردبیل، مراغه، ارومیه، نهاوند، نورآباد، خوی، سنندج، بهشهر، تاکستان، شوشتر، تبریز، رشت، خرمدره، ایذه و اصفهان جریان داشت.

در تویسرکان به‌دنبال حمله وحشیانه پاسداران یکی از تظاهرکنندگان به شهادت رسید. مردم شعار «مرگ بر خامنه‌ای» دادند و یک خودرو رژیم و بخش‌هایی از فرمانداری را به آتش کشیدند.

علی مؤمنی، فرزند دلیر مردم نور آباد، از شهیدان روز ۱۰دی ماه است که با شلیک مستقیم پاسداران ولایت خامنه ای جان باخت.

در ایذه نیز در اثر شلیک مستقیم پاسداران، دو تن از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند.

در اهواز جوانان دلیر یک خودرو یکان ویژه را در اختیار گرفتند.

در سنندج تظاهر کنندگان شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» سردادند و از شهرهای خرمدره، بهشهر، چابهار، همدان، الیگودرز و ارومیه تصاویر تظاهر کنندگان در حال سردادن شعار های ضد حکومتی و درگیری با مزدوران سرکوبگر در سیمای آزادی و شبکه های اجتماعی وسیعاً پخش شدند.

۶-در روزهای ۱۱و۱۲دی قیامهای سراسری به اوج رسید و در نقاط مختلف نیروهای سرکوبگر رژیم به روی مردم آتش گشودند. یک اطلاعیه دبیرخانه شورا در روز۱۱دی از شهادت دست کم ۱۲تظاهر کننده در جریان قیامهای چند روز اخیر خبرداد و شورای امنیت ملل متحد، آمریکا و اتحادیه اروپا را به اقدامات فوری برای جلوگیری از جنایت علیه بشریت توسط رژیم آخوندی فراخواند.

محمد ابراهیمی، حسین شفیع زاده، نعمت الله شفیعی، شهاب حسینی (فرزندان دلاور مردم قهدریجان)، نعمت الله صالحی (فرزند دلیر مردم جوی آباد اصفهان) و اصغر هارون رشیدی (فرزند دلیر مردم همایون شهر) در شمار شهیدانی هستند که روز ۱۱دی درحملات مزدوران جنایتکار خامنه ای جان باختند.

طبق گزارشها و تصاویری که در شبکه های اجتماعی و سیمای آزادی منتشر شدند، در روز۱۲دی تظاهرات مردمی و قیام و خیزش در ۶۵ شهر کشور شعله می کشیدند و در بسیاری از شهرها درگیریهای شدیدی بین مردم و پاسداران جریان داشتند.

تهران، یزد، نورآباد، اهواز، دهلران، کرج، رشت،‌ قهدریجان، همایون شهر، کنگاور، تبریز، کرمانشاه، سنندج، ایذه، زرین شهر، قزوین، دهدشت، گیلان غرب و شهرضا، خرم آباد، تویسرکان، نورآباد ممسنی، تاکستان، مشهد، فولاد شهر اصفهان، تبریز، زاهدان، کاشان، مریوان، ایلام و اسلام‌آباد غرب در شمار این شهرها بودند.

حکومت آخوندی که روزهای ۱۱و۱۲دی به کشتار و آتش گشودن به روی تظاهر کنندگان روی آورده بود، از روزهای بعد با اقدام به بستن اینترنت و شبکه های اجتماعی، تلاش کرد تا از انتشار خبرها و کلیپها و هم چنین اطلاع رسانی و هماهنگی کانونها و شهرهای شورشی جلوگیری کند. از سوی دیگر، قیام کنندگان تصاویر خامنه ای را در خیابانها به زیر کشیدند، به نیروهای ضد شورش تهاجم کردند و موتورسیکلت های آنها را آتش زدند و با استفاده از کوکتل مولوتف، به ‌مراکز سرکوب و امنیتی، کیوسکهای نیروی سرکوبگر انتظامی و ‌پایگاه‌های بسیج و سپاه پاسداران حمله کردند.

۷-روز ۱۱دی آخوند غیاث‌الدین طه محمدی، امام جمعه همدان، گفت: «حدود ۶۰ دفتر امام جمعه در اغتشاشات مورد هجوم قرار گرفت و این نشان می‌دهد که دشمن از آنجا که ضربه خورده عصبانی است» (سایت آفتاب نیوز۱۱دی۱۳۹۶)

دری نجف‌آبادی، وزیر سابق اطلاعات و امام جمعه کنونی اراک، نیز دراین باره گفت: «در ناآرامی‌های اراک به منزل ما حمله شد و من در منزل بودم، البته در اتفاقات اخیر سن این‌ها بسیار کم بود، سن افرادی که به منزل ما حمله کردند هرچند سروصورت خود را بسته بودند زیر ۳۰ سال و حتی کمتر از ۱۸ سال بودند» (خبرگزاری فارس ۲۷دی۹۶)

سپس آخوند احمد خاتمی عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان رژیم نیز در جریان قیام گفت: “به ۲۰حوزه علمیه حمله کردند» (خبرگزاری صدای و سیما ۳۰بهمن۹۶)

تهاجم به مراکز ارتجاع و حمله به امام جمعه های رژیم که منصوب یا نماینده خامنه ای هستند، همراه با کندن و آتش‌ زدن عکس‌ها و پوسترها و بیلبوردهای خامنه‌ای و خمینی از برجسته ترین ویژگیهای قیامهای دیماه بود. این حملات و شعارهای فراگیری چون «اسلامو پله کردید، مردمو ذله کردید»، «حکومت آخوندی نمی خوایم نمی خوایم» و «آخوندها حیا کنید، مملکتو رها کنید» و «سید علی حیا کن حکومتو رها کن»، حاکی از شکست رژیم در پرده پوشی استبداد و خودکامگی تحت نام اسلام است و نشان می دهد که جامعه ایران به دلیل مقاومت سازمانیافته و پایدار ضد ارتجاعی، در مقایسه با تمامی جوامع و کشورهای اسلامی، از فریب مذهبی و تهدید بنیادگرایی با آگاهی عمیق و مبارزه یی پیگیر عبور کرده است.

خبرگزاری فرانسه روز۱۱دی گزارش داد: «علیرغم فراخوان حسن روحانی به آرامش, روز دوشنبه رسانه ها نوشتند که سلسله تظاهرات جدیدی در طی شب در ایران انجام شد. یک خبرگزاری به نام ایلنا گفت تظاهر کنندگان در شهر تاکستان در شمال غرب ایران, یک مدرسه مذهبی و ساختمانهای دولتی را به آتش کشیدند.

خبرگزاری فرانسه افزود: سلسله تظاهرات کنونی در ایران گرچه بخاطر قیمتهای بالای هزینه زندگی شروع شد، اما بسرعت در سراسر کشور گسترش پیدا کرد و بر علیه تمامیت نظام اسلامی چرخید. تظاهر کنندگان شعار ”مرگ بر دیکتاتور“ سر دادند و به سمبلهای رژیم حمله کردند و فضای انقلاب ایجاد کردند...در حالی که اعتراضات بالا میگیرد، دولت ایران ”عناصر مخالف“ در خارج کشور را مسبب آنها میداند...».

۸-روز سه شنبه ۱۲دی که قیام در دهها شهر کشور بالا گرفته بود، نوبخت معاون و سخنگوی دولت روحانی نیز در تلویزیون حکومتی ظاهر شد و ضمن مقایسه قیام در ایران با فوران بهار عرب در سوریه، سازمان مجاهدین را به شدت مورد حمله قرار داد و گفت: «اول تصور این بود که در سوریه این اغتشاشات یک اغتشاشات مدنی هست اعتراضات مدنی هست، بعد مشخص شد که اینها پشت صحنه هستند و چه بر سر شهرهای سوریه و عراق آوردند...آیا کسی از بدخواهی سازمان منافقین تردید دارد؟ اینها که تا دیروز پشت مرزهایمان امنیت داده شده بودند الان هم برای امنیت بخشیدن اینها را در یک جای دیگه گذاشتند اینها خوی شان خوی تروریستی است. یعنی اینها آنجا بیکار ننشستند، با این فضاها می توانند به نحو مطلوبی هم استفاده بکنند، به هم بپیوندند و برای چنین حادثه ای خودشان را آماده بکنند».

در همان روز (۱۲دی) رئیس جمهور رژیم آخوندی در یک تماس تلفنی یک ساعته با رئیس جمهور فرانسه از وی خواست علیه مجاهدین در این کشور دست به عمل بزند. او در همان حال که شعارهای «مرگ بر روحانی» در شهرهای ایران طنین انداز بود، ادعا کرد: «امروز در ایران دموکراسی دقیقی حاکم است و نمونه بارز آن در انتخابات ریاست جمهوری با حضور پرشور ملت پای صندوق ها، در پیشگاه جهانیان به نمایش درآمد»!

خبرگزاری فرانسه در باره این تماس تلفنی گزارش داد: «حسن روحانی از همتای فرانسوی خود امانوئل ماکرون خواست که تدابیری علیه فعالیتهای یک گروه تروریستی ایرانی، مستقر در فرانسه، که از نظر وی در تظاهرات اخیر در ایران دخیل بوده است، اتخاذ نماید. رئیس جمهور رژیم ایران در اشاره آشکاری به مجاهدین خلق ابراز داشت: "ما به این امر انتقاد داریم که یک گروه تروریستی پایگاهی در فرانسه داشته باشد و علیه مردم ایران [بخوانید علیه رژیم ایران] عمل کند و خشونت را تشویق کند. ما از دولت فرانسه می خواهیم که علیه این گروهک تروریستی اقدام کند» (خبرگزاری فرانسه۱۲دی ۱۳۹۶).
روزنامه فرانسوی فیگارو (۱۴ دی) نیز نوشت: «روحانی بار دیگر داستان مجاهدین را پیش می کشد. حسن روحانی از امانوئل ماکرون خواسته است علیه مخالفان وی در تبعید دست به اقدام بزند». فیگارو افزود: «در الیزه گفته می شود: هیچ گفتگویی با ایرانیها نداشته ایم که طی آن در نقطه یی موضوع مجاهدین به رخ ما کشیده نشود».

۹- خامنه ای درهمان روز ۱۲دی که به خاطر اوج گیری قیام روحانی را سراغ ماکرون فرستاده بود، به ناگزیر سکوت چند روزه خودش را هم شکست و ضمن اعتراف به «ایجاد مشکل برای نظام اسلام» و موکول کردن حرفهایش به بعد، گفت: «دشمن منتظر یک فرصت است، منتظر یک رخنه است که از این رخنه وارد بشود شما همین قضایای این چند روز را مشاهده کنید همه کسانی که با جمهوری اسلامی بد هستند، آن کسی که پول دارد و آن کسی که سیاست دارد، کسی که دستگاه امنیتی دارد همه دست روی دست هم می گذارند تا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد کنند. من در خصوص این قضایا حرف‌هایی دارم و در وقت خودش سخن خواهم گفت».

اما سخن پراکنی اصلی خامنه ای که روز ۱۹دی صورت گرفت، به سخنرانی شاه در ۱۶آبان ۵۷ در مرحله پایانی سلطنتش شباهت داشت که در آن به شنیدن «پیام انقلاب ملت ایران» اذعان کرد. خلیفه ولایت بحرانزده با همان ناگزیری سلطان رو به زوال، اما به سیاق و سبک آخوندی، خطر انقلاب و براندازی از ناحیه مجاهدین و مقاومت سازمانیافته را تحت عنوان رأس سوم مثلث سرنگونی «از طرق اطلاعاتی» و «خبر» و «اطلاع» محرز دانست و گفت: “قرائن و شواهد اطلاعاتی نشان می دهد که این قضایا سازماندهی شده بوده و در شکل گیری آن، یک مثلث فعال بوده است.یک رأس این مثلث، امریکا و صهیونیستها بودند که طراحی را انجام دادند... رأس دوم این مثلث، یکی از دولتهای پولدار خلیج فارس است که هزینه این نقشه را تأمین کرد و رأس سوم نیز پادوها بودند که مربوط به سازمان آدمکش منافقین هستند و از ماهها قبل آماده بودند» (که) «بروند این و آن را ببینند، کسانی را در داخل نشان کنند و پیدا کنند که بهشان کمک کنند تا بیایند به مردم فراخوان بدهند -فراخوان را هم آنها دادند- شعار ”نه به گرانی“ بگذارند. خب این شعاری است که همه خوششان می‌آید؛ با این شعار یک عدّه‌ای را جذب کنند....و مردم را هم دنبال خودشان بکشند؛ هدف این بود».
خامنه ای با تأکید بر جداکردن حساب مرتبطین با مجاهدین با دیگران، اضافه کرد: «تفاوت بگذارند مسئولین ما، مسئولین ذیربط بین آن کسی که بر اثر یک هیجانی از فضای مجازی احساساتی میشه و یک کاری میکند و یک حرفی میزنه، با آن کسی که...مرتبط با منافقین است؛ اینها با هم یکسان نیستند».

۱۰-نیاز به توضیح ندارد که وقتی خامنه ای خطاب به مسئولان و مقامات حکومتی در بحبوحه قیام دستور می دهد حساب هرکس را که مرتبط با مجاهدین باشد از بقیه جدا کنند، هدفش برحذر داشتن مردم و جوانان به پاخاسته از روی آوردن به مسیر مجاهدین و مقاومت سازمانیافته و کانونهای شورشی و شوراهای مقاومت برای براندازی است. تهدیدی که البته یادآور قوانین و احکام قتل عامی است که در استبداد دینی علیه مجاهدین و هرگونه همکاری و همراهی با آنها صادر و به طور رسمی اعلام شده است.

یاوه های خلیفه ولایت و دستگاه گفتمان سازی فاشیسم دینی حاکم بر ایران، که بیهوده می کوشند نیروی لایزال یک جنبش سازمانیافته انقلابی و میهنی با کهکشانی از شهیدان سرفراز و چند دهه پایداری بی تزلزل در برابر وحشیانه ترین اشکال سرکوب را به طور متناقضی به ابرقدرتهای شرق و غرب عالم و این و آن دولت متعارض در منطقه نسبت بدهند، مهمل تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد. اما تکرار آن توسط خامنه ای در این شرایط مشخص، می تواند حاکی از شدت ترس او از قدرت بنیان کنی باشدکه تخت خلافتش را به لرزه افکنده است.

این ترس آمیخته به تهدید، در سخنان نماینده خامنه ای در شورای عالی امنیت رژیم و دبیر این شورا یعنی پاسدار شمخانی هم آشکار است، آن جا که روز ۱۱دی در اوج قیامهای سراسری اعلام کرد: «منافقان پرچم‌های این سناریو را به دست دارند و پاسخ مناسب را از جایی که نمی‎دانند، دریافت خواهند کرد». بعداً معلوم شد که تهدید سربسته او اشاره به توطئه های زنجیره ای تروریستی است. از جمله اقدام تروریستی در آلبانی علیه گردهمایی نوروزی مجاهدین با حضور خانم رجوی و آقای جولیانی شهردار پیشین نیویورک که توسط نخست وزیر آلبانی در ۳۰ فروردین ۹۷ فاش شد. همچنین اقدام تروریستی که در همان روز برگزاری گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس با همکاری ارگانهای ضدتروریستی و پلیس و قضائیه چند کشور اروپایی خنثی شد.

۱۱-نمونه دیگری از شدت ترس و نگرانی سرکردگان سپاه خامنه ای از مقاومت سازمانیافته، اظهارات پاسدار -سرتیپ سنایی‌راد، معاون سیاسی سپاه پاسداران، است که با ذکر قطره چکانی دستگیریهای گسترده در جریان مقابله با قیام می گوید: «شدیدترین درگیری‌ها در تویسرکان روی می‌دهد که [در آن] چند نفر هم کشته شده اند: از جمله دو نفر که در حمله به زندان کشته می‌شوند که هنوز شناسایی نشده‌اند، چون لیدر و تحریک کننده‌های اعتراضات در این شهر از منافقین هستند و از شهرهای دیگر آمده اند تا شناسایی نشوند؛ و کسانی دستگیر شده اند که از بعد عملیات مرصاد تحت تعقیب بوده اند.... در این میان تعدادی هم خانم بازداشت شده اند که میانسال هستند؛ در دهه ۶۰ هم آن‌هایی که اعتراضات خیابانی سازمان منافقین را رهبری می‌کردند، بیشتر خانم‌ها بودند و اکنون نیز حلقه اصلی تحریک و شروع خانم‌ها بودند. به‌عنوان مثال چهار نفر از این خانم‌ها ایلام را به آشوب کشیدند. بعد از دستگیری این افراد مشخص شد هیچ کدام آن‌ها ایلامی نبودند. به همین ترتیب آن‌هایی که از کرج بودند در کرمانشاه دستگیر شده اند یا آن‌هایی که از بندرعباس بودند در شیراز دستگیر شده اند؛ این‌ها منافقینی بودند که سازمان یافته در شهرها حضور می‌یافتند و شعارها را جهت می‌دادند» (جهان نیوز ۷بهمن ۱۳۹۶).

۱۲-در مورد دستگیریهای سراسری برای سرکوب و مهار قیام توفنده دیماه و شمار دستگیر شدگان، حکومت آخوندی هرگز اطلاع رسانی نکرده است. این، نه فقط به خاطر فقدان شفافیت شناخته شده رژیم در این قبیل موارد، بلکه تاکتیک مشخصی است برای سربه نیست کردن دستگیر شدگان در زندانها. سرکردگان دستگاه سرکوب رژیم و رسانه های مارک دار استعماری، که امداد رسانی آنها به رژیم آخوندی شناخته شده است، در جریان قیام گاه به صراحت و گاه با ترفند و به صورت پیچیده این را القا می کردند که رژیم در سرکوب قیام از تمام ظرفیت نهادهای خود استفاده نکرده و به خوبی مهار اغتشاشات را «مدیریت» کرده است. اما واقعیت این بود که در پس این ترفندها، یکی از وحشیانه ترین اشکال سرکوب، از جمله قتل دستگیر شدگان بدون هیج خبری از دستگیری یا محاکمه آنها به کار گرفته شد. سپاه پاسداران، به خصوص سازمان اطلاعات سپاه، همراه با وزارت اطلاعات و سازمان بسیج و قرارگاههای ویژه لباس شخصی های خامنه ای و انصار حزب الله و تمامی ارگانهای سرکوبگر و امنیتی نظام ولایت فقیه تمام ظرفیت سرکوب خود را به کار گرفته اند و ترفندهایی نظیر قتل در زیر شکنجه تحت عنوان «خودکشی» را هم بر آن افزوده اند.
دبیرخانه شورا در روز ۲۱دی، با صدور اطلاعیه یی درباره دستگیریهای گسترده اعلام کرد: «دستگیریهای گسترده و جمعی جوانان در شهرهای مختلف، که از آغاز قیام مردم ایران در روز ۷ دی شروع شد، هم چنان ادامه دارد. بر اساس گزارشهای رسیده از داخل ایران و از درون رژیم، شمار دستگیرشدگان تا پایان دومین هفته قیام سراسری مردم ایران دست‌کم به هشت هزار تن می رسد. طی روزهای اخیر چند تن از این زندانیان تحت شکنجه های قرون وسطایی رژیم آخوندی به شهادت رسیده اند».

این اطلاعیه با اعلام رقم ۱۶۰۰ دستگیری فقط در استان خوزستان می افزاید: «علیرغم پنهانکاری رژیم آخوندی، کارگزاران این رژیم در برخی از شهرها ناگزیر به گوشه هایی از ابعاد این دستگیریها اذعان کرده اند. یک هفته پیش محمود صادقی عضو مجلس ارتجاع گفت تعداد دستگیر شدگان به ۳۷۰۰ تن می رسد. معاون سیاسی و امنیتی فرمانداری تهران روز ۱۲ دی ماه اعلام کرد فقط طی سه روز (۹ و ۱۰ و ۱۱دی) ۴۵۰تن در تهران دستگیر شده اند».
همچنین در روز ۱۳ بهمن ۹۶ رسانه های حکومتی (از جمله خبر آنلاین و جهان صنعت) اظهارات اصغر جهانگیری، رئیس سازمان زندانهای رژیم، را منتشر کردند که به رقم ۴۹۷۲ دستگیری اعتراف می کرد.

۱۳- رژیم آخوندها با همنوایی محافلی که در بقای این رژیم منفعت دارند، بسیار کوشیده و می کوشد که قیامهای دیماه را اعتراضهای معمولی که نمونه های آن در سایر نقاط جهان هم دیده می شوند قلمداد کند. اما یک سئوال ساده اینست که چرا شیوه و شدّت واکنشهای این رژیم هیچ شباهتی با آن نمونه ها که می گوید ندارد؟ و چرا رئیس جمهور این رژیم برای مقابله با اعتراضها در ایران، از رئیس جمهور فرانسه خواستار ایجاد محدودیت برای مجاهدین می شود؟ پاره یی از تصریحات یک پژوهشگر فرانسوی (استفن دودونآنون) در روزنامه لوموند (۳ ژانویه ۲۰۱۸)، می تواند به این سؤالها پاسخ دهد . به نوشته لوموند: «حکومت اسلامی ایران در برابر تظاهرات اعتراضی، که در این کشور ابعاد ملی یافته، کاملاً غافلگیر شده است. آنچه در ایران امروز می گذرد یک انقلاب به معنای حقیقی کلمه است. این انقلاب ریشه در اعتراض های پراکنده ای دارد که علیه فقر و فاجعه زیست محیطی طی سال های گذشته به طور دائم در جریان بوده است. بی دلیل نیست که این تظاهرات و اعتراضها عمدتاً در مناطق و شهرهای حاشیه کویر ایران روی می‌داد. (اما) آنچه اکنون در جریان است کاملاً متفاوت است. رویدادهای جاری ایران یک انقلاب بزرگ ملی است که به طور بنیادی رأس حکومت اسلامی ایران را نشانه گرفته است.توده های اصلی انقلاب حاضر در ایران را مردم پابرهنه محلات و مناطق فقیرنشین تشکیل می‌دهند و در این معنا می توان گفت که جمهوری اسلامی ایران دچار یک فروپاشی اجتماعی و ایدئولوژیک شده است. بدون شک انقلاب جاری، جمهوری اسلامی ایران را به خطر انداخته (و) کلیه اظهارات مقامات رژیم نشان می‌دهند که اردوی ترس تغییر کرده است: آنکه می ترسد حکومت است، نه مردم. در قیاس با جنبش سبز، که عمدتاً در تهران متمرکز بود و از همین رو سرکوب آن برای حاکمان ایران آسان بود؛ انقلاب جاری ایران، سراسری، سریع و رادیکال است و به همین دلیل مهار و سرکوب آن دشوار و پرمخاطره است. زمین لرزه کرمانشاه در پدیداری زلزله سیاسی حاضر در ایران بی نقش نبوده است. انقلاب مردم ایران نه این یا آن فرد بلکه کلیت نظام اسلامی ایران را هدف گرفته است».

۱۴- تحلیلگران بر «غافلگیر شدن» رژیم و برهم خوردن تعادل آن در اثر قیامهای دیماه تاکید می کنند، اما برای شورای ملی مقاومت ایران این رویداد نه غیرمترقبه بود و نه دور از انتظار. شورا طی سالهای گذشته همواره بر خصلت انفجاری جامعه تاکید کرده و در بیانیه های خود زمینه های عینی و چشم انداز رشد تضاد های درونی رژیم و تضاد اصلی بین جامعه و رژیم را آبستن خیزشها و قیامهای مردمی می دانسته است.

شورا در بیانیه مرداد ۱۳۹۶ اعلام کرد: «مجموعه رویدادها در جبهه حاکمان و در صفوف توده ها و نیز اوضاع کلی کشور نشان از آن دارد که جامعه در شرایط انقلابی قرار دارد و غلبه بر تمام فجایعی که محصول حاکمیت استبداد دینی است، با سرنگونی این نظام جهل و جنایت آغاز خواهد شد».
بیانیه شورا، ضمن پرداختن به جنبش دادخواهی و کارزار سراسری تحریم انتخابات نامشروع رژیم ولایت فقیه، که با شعار «نه جلاد، نه شیاد» برپا شد، تأکید کرد: «آن چه در چند روز و شب پس از انجام انتخابات در جامعه اتفاق افتاد، سیمای نیروی سوم را به رخ باندهای حکومت و ناظران جهانی کشید. جنبش اجتماعی در سراسر ایران تحت حاکمیت استبداد مذهبی نشان داد که در هر فرصت مناسب می تواند عرض اندام کند. زنان و مردان ایران زمین بی ترس و لرز، معیارها و قواعد ارتجاعی حاکمیت را نادیده می گرفتند و در چارگوشه میهن اسیر ارتجاع، در هر مکانی که فرصت تجمع می یافتند فریاد آزادیخواهی سر می دادند. اگر خامنه ای مدت کوتاهی پس از رؤیت این خیزشهای پرشکوه فرمان ”آتش به اختیار“ می دهد، قبل از هر چیز به ناتوانی در مقابل جامعه آماده به قیام اعتراف می کند».

۱۵-خامنه ای هرچند قیام شکوهمند ۶ دی ۱۳۸۸ را با نیروی سرکوب مهار کرد، اما به خوبی می دانست که باد کاشته و توفان درو خواهند کرد. ولی فقیه از سال ۱۳۸۸ به طور مداوم کابوس «فتنه» جدید می دید و برای جلوگیری از انفجار خشم انباشته شده در جامعه، با سبعانه ترین شیوه ها مبارزه روزمره مردم را سرکوب می کرد. او در رؤیای تثبیت امنیت ولایتش با بهره برداری از شرایط بین المللی و تسلط رویکرد مماشات، بیشترین امکانات کشور را برای به غل و زنجیر کشیدن مردم اختصاص داد. اما این راهکار ددمنشانه، که با تدابیر رئیس جمهور شیادش رنگ آمیزی می شد، نتوانست مانع بروز خشم و نفرت مردم جان به لب آمده شود. وضعیت فلاکتبار مردم و شرایط انقلابی، به ویژه درهم شکستن اتوریته ولی فقیه در قیامهای سال ۱۳۸۸ و پایان سال ۱۳۸۹، کارگران، معلمان، پرستاران، دهقانان، دانشجویان، بازنشستگان، ارتش بیکاران، غارت شدگان، زنان، مدافعان محیط زیست، دستفروشان،کولبران و...را به رویارویی با رژیم می کشاند و در این دوران شاهد هزاران حرکت اعتراضی از جانب توده های مردم بودیم.
زمان کوتاهی پیش از خیزش دی ماه، مردم سراسر ایران در یکی از درخشان ترین اتحادها و همبستگی های خود به طور مستقل به یاری زلزله زدگان استان کرمانشاه شتافتند و بی اعتمادی مطلق از حاکمیت و بی اعتباری رژیم را در مارش یاری به سوی کرمانشاه نشان دادند. خامنه ای و سپاه منفور پاسداران به رمز و راز این همبستگی و صدای ناقوسی که در دی ماه به گوش همگان رسید، پی نبردند.
اکنون هفت ماه پس از قیام، نمایندگان مجلس رژیم نسبت به ناراضی بودن ۹۹درصد از مردم درمناطق زلزله زده کرمانشاه هشدار می دهند(قاسم جاسمی، ایلنا ۱۰مرداد ۱۳۹۷). هموطنان زلزله زده در کرمانشاه به علت فقر و بیکاری بالاترین آمار فروش کلیه را دارند. یک کارگزار رژیم می گوید:«ما با مواردی از زنان مواجهیم که به ۵ میلیون تومان نیاز دارند و دستشان از هرجایی کوتاه است و می‌خواهندکلیه‌شان را بفروشند(سایت جماران اول دی ۱۳۹۶).به نوشته رسانه های رژیم ۸۱مدرسه در استان کرمانشاه نیاز به باز سازی دارند و ۵۵ مدرسه در روستاها تخریب شده اند. همین منبع برآورد کرده است که “یک سوم مدارس و بالغ بر ۱۴۰تا ۱۵۰ هزار کلاس درس درکشور» فرسوده هستند و «هنگام زلزله، بمب ساعتی می شوند» (‌جامعه فردا ۱۰ آذر ۹۶).

فصل دوم:
تداوم قیام پرتوان رنگین کمان بیشماران
۱۶-از روز ۷ دی سال ۱۳۹۶، تضادهای انباشته شده در جامعه که طی چندین سال به صورت اعتراضات روزمره خود را نشان می داد، قیام تهیدستان در دهها شهر و شهرستان جامعه ایران را وارد مرحله جدیدی کرد. خیزشهای زحمتکشان و محرومان آن چنان انفجاری در سپهر سیاسی ایران ایجاد کرد که آثار آن بر ولایت ننگین خامنه ای روز به روز بیشتر خود را نشان می دهد. ولی فقیه قیامهای سترگ مردم را با کلماتی همچون اغتشاشگر و وحشی توصیف کرد و روضه خوانهای بی مایه دستگاه ولایت مردم را فتنه گر و آشغال نامیدند. جبهه دژخیمان و شیادان حکومت خود به خوبی می دانستند که حنای عوامفریبیشان دیگر رنگی ندارد، آنان حتی با تکیه بر سرنیزه و با توسل به دستگیریهای گسترده و به رخ کشیدن داغ و درفش و کشتن زیر شکنجه نمی توانند قیام کنندگان برای «کار، مسکن، آزادی» را ساکت کنند. گامهای پرقدرت غارت شدگان و ستمدیدگان شهرهای شورشی در چارگوشه ایران بحران انقلابی را در مقابل چشم همگان قرار داد و کل نظام استبدادی مذهبی را نشانه گرفت. قیامهای توده ای اما به دی ماه محدود نشد و خیزشها و اعتراضهای توده ای روزانه ادامه پیدا کرد.

جنبش اعتراضی فرودستان با ابعاد کلان آن از نظر کمی و کیفی که در تاریخ معاصر ایران پس از انقلاب مشروطه بی سابقه است، در طول سال گذشته به طور روزمره ادامه داشت و به ویژه پس از قیام دی ماه با شتاب به پیش می رود. محموعه جنبشها و خیزشهای خیابانی نشان از آن دارد که جامعه به خوبی دریافته که راه حل واقعی و نجات نه در درون رژیم که خود مولد اصلی ابرچالشهاست، بلکه در بیرون رژیم و از طریق سرنگونی آن به دست مردم است.

در طول سال گذشته کارگران، مزدبگیران، کشاورزان، معلمان، پرستاران، دست فروشان، حاشیه نشینان، کولبران و جوانان جویای کار برای رهایی از فقر و بیکاری، بی خانمانی و گرسنگی، استبداد و عقب ماندگی به اشکال گوناگون مبارزه کردند. افزون بر این، در سال گذشته غارت شدگان مؤسسه های مالی دولتی وابسته به سپاه پاسداران و دیگر نهادهای لشگری و کشوری، اقدام به صدها حرکت اعتراضی کردند.

به گزارش رسانه حکومتی ایلنا، پاسدار حسین ذوالفقاری، معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور، روز ۱۷ اسفند، در همایش استانداران، پیرامون حجم و ماهیت تجمعهای اعتراضی گفت: «ما در گذشته چنین پدیده ای نداشتیم و با وضعیت متفاوت ‌تری از گذشته مواجهیم... این اعتراضات عبور از همه جریانهای سیاسی کشور بود... تا آخر آذر ماه حدود ۵ هزار تجمع عمده در کشور برگزار شد... ۸۴ درصد معترضان زیر ۳۵ سال سن و فاقد سابقه امنیتی بودند». حرفهای این کارگزار حکومت اعتراف به کیفیت و کمیت جنبش مردمی است که کل نظام را نشانه گرفته و خواهان سرنگونی آن هستند.

یک عضو مجلس ارتجاع از اهواز در این باره می گوید: «خوزستان با ۹۰۰ مورد تحصن در یک سال گذشته رتبه اول تجمعات در کشور را دارا می باشد که حرف مشترک تمامی این تجمعات ضعف مدیریت مسائل در استان می باشد». (خبرگزاری مجلس رژیم، سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷)

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگران، ترازنامه برخی حرکتهای اعتراضی کارگران و مزدبگیران در سال ۱۳۹۶ را منتشر کرده است. بر اساس این ترازنامه، در سال گذشته ۲۰۴۹ حرکت اعتراضی از جانب کارگران، مزدبگیران، بازنشستگان، کشاورزان، معلمان، پرستاران، جوانان جویای کار، دست فروشان و طرفداران حفاظت از محیط زیست صورت گرفته است. در این بیلان حرکتهای اعتراضی غارت شدگان و قیامهای دی ماه محاسبه نشده است.

در سال گذشته رسانه های مقاومت پیرامون جنبشهای اعتراضی ارتش بیشماران، خیزشهای اقشار گوناگون مردم ایران و قیامهای مردمی در شهرهای شورشی همراه با فعالیتهای کانونهای شورشی به تفصیل آگاهی رسانی کرده اند و در این جا به طور مختصر به چند مورد از حرکتهای مردمی که به رغم سرکوب و قهر حاکم بیانگر استمرار اعتراض و قیام و شورشهای ضد حکومتی است، اکتفا می کنیم.

۱۷-بالا گرفتن قیام کشاورزان ورزنه و شرق اصفهان در بهمن ماه، نشانه برجسته یی از تداوم قیام سترگ سراسری در دیماه بود. این خیزش در ادامه مبارزات کشاورزان این منطقه برای دست یابی به حقآبه یی بود که بر اثر طرحهای ضد مردمی رژیم به خشکسالی این منطقه انجامیده بود. کشاورزان محروم و زحمتکش شرق اصفهان در پیگیری مبارزه حق طلبانه خود روز ۲۷ بهمن به پاخاستند و خواستار حقآبه خود و جریان پیدا کردن آب در زاینده رود شدند.

طبق آمار «سازمان جهاد کشاورزی استان اصفهان» ۱۵۸ هزار و ۷۱۴ نفر معادل ۱۱.۳درصد شاغلان این استان به کشت محصولات زراعی و محصولات باغی مشغول هستند.

 بحران آب در ایران خسارتهای کلانی به کشاورزان محروم زده و باعث نابودی کشتزارها و مراتع کشور شده است. زندگی فاجعه بار کشاورزان، نتیجه بلافصل طرحهای غارتگرانه رژیم و به ویژه سپاه منفور پاسداران است که نقش اصلی در بحران آب دارند. مردم در باره این چپاول و غارتگری گفته اند: نفت و گاز را دزدیدند، خاک را دزدیدند و فروختند و آب را هم دزدیدند!

خامنه ای و سپاه پاسداران که میلیاردها دلار برای صدور ارتجاع و مداخله آشوبگرانه در دیگر کشورها هزینه می کنند، در مورد بحران آب منفعل و نظاره گر فاجعه انسانی هستند.

خبرگزاری حکومتی ایلنا در روز ۵ اسفند ۱۳۹۶، بی ‌آبی را «سهم محروم ‌ترین اقشار جامعه» یعنی همان روستاییانی دانست که صدها سال است در اطراف رودخانه ‌هایی همچون زاینده ‌رود روی زمین کشاورزی خود کار کرده ‌اند. کشاورزان محروم بارها اعلام کردند که؛ نان شب ندارند و سؤال می کردند که آیا این عدل است، آیا این عدالت است؟

کشاورزان معترض ورزنه‌ روز ۹ اسفند، مقابل بخشداری ورزنه تجمع کردند. از این پیشتر آنها با حرکت تراکتور‌های خود و قرار دادن آن ها کنار یکدیگر اعتراض خود را ابراز کرده بودند. کشاورزان ورزنه روز ۱۱ اسفند تجمع خود را به کنار خط انتقال آب اصفهان به یزد منتقل کردند. روز ۱۶ اسفند کشاورزان شرق اصفهان با تجمع در حاشیه پل خواجو دست به راهپیمایی به طرف شرکت آب منطقه ای اصفهان زدند.

روز ۱۷ اسفند، کشاورزان ورزنه و شرق استان با همراه داشتن دست نوشته هایی با عنوان «ما کشاورز فقیریم، ذلت نمی پذیریم» مقابل استانداری تجمع کردند و خواستار تأمین سهم حق آبه بهاره و دریافت خسارت قبلی خود شدند. روز ۱۸ اسفند، کشاورزان تراکتورهای خود را در دو طرف جاده مستقر کرده و خود به سمت محل پمپاژ آب ورزنه به طرف یزد حرکت کردند. کشاورزان شعار می دادند: نترسید، نترسید ما همه با هم هستیم، هر کس حرف از حق بزند او را خرابکار می ‌نامید، خاک بر سرتان با این عدالت تان و...

قیام کنندگان ورزنه در روز ۱۹ اسفند، راهپیمایی خود را از مقابل سازمان آب منطقه ای اصفهان و پل خواجو آغاز کردند و مقابل دفتر یک عضو مجلس رژیم از استان تجمع کردند. در همین روز تعدادی از مردم اصفهان در حمایت از کشاورزان شهرهای شرق این استان مقابل سازمان آب در اصفهان دست به تجمع زدند. در همین روز یک نماینده مجلس رژیم از شاهین شهر گفت: «پنج میلیون نفر از مرداد ماه آب خوردن در اصفهان ندارند، ۴۲۰ میلیون متر مکعب آب شرب نیاز است اما در حال حاضر تنها ۱۰۰ میلیون آب پشت سدها موجود است»

۱۸-حرکتهای دلیرانه کشاورزان با شعارهای «این همه بی‌ عدالتی هرگز ندیده ملتی»، «آب زاینده رود حق ماست»، «زاینده رود ما کو؟»، «یگان ویژه حیا کن ورزنه را رهاکن» و...ترس و وحشت مزدوران رژیم را افزایش داد.

شنبه شب ۱۹ اسفند کشاورزان ورزنه با تاریک شدن هوا ورودی شهر را با تراکتورهای خود بستند و نیروهای سرکوبگر شماری از تراکتورهای کشاورزان را که تنها سرمایه شان است را به آتش کشیدند. نیروهای سرکوبگر رژیم با گاز اشک آور، تیراندازی و چماق به کشاروزان تشنه آب یورش برده و تعداد زیادی را زخمی و دستگیر کردند.

روز ۲۰ اسفند کشاورزان برای آزادی دستگیرشدگان در مقابل بخشداری بن رود تجمع کرده و در آن را قفل کردند و روز بعد تجمع کشاورزان با شعار «ای وای از این خیانت، مسئول بکش خجالت» ادامه یافت.

روز ۲۴ اسفند، مردم ورزنه در بخشداری با شعار «بخشدار اگر نداریم، بریم قبرس بیاریم» تجمع کردند.

در روز ۲۵ اسفند ۱۳۹۶ کشاورزان شورشی اصفهان در اقدامی بی نظیر بساط نماز جمعه رژیم را برهم زدند. آنها پشت به پیش نماز حکومتی نشستند و شعار دادند: «رو به میهن، پشت به دشمن». این حرکت اعتراضی خلاقانه بازتاب گسترده ای در رسانه های جمعی داشت. در همین روز کشاورزان معترض ورزنه، اژیه و مناطق اطراف، در کنار پل خواجو دست به تجمع زده و با شعار «روحانی دروغگو زاینده رود ما کو؟» در خیابانهای شهر به راهپیمایی پرداختند.

کشاورزان محروم در ساعت تحویل سال (سه شنبه ۲۹ اسفند) با در دست داشتن پلاکاردی که روی آن نوشته شده بود: «تا کی قرار است نان در خون ما بزنید و تناول کنید.»، سفره هفت سین خود را در کنار تراکتورهایشان پهن کردند. در سفره هفت سین کشاورزان، یک ماهی مرده را در داخل تنگ بلوری از خاک گذاشته و زیر آن نوشته بودند: «غارتگران آب را از من گرفتند». آنها همچنین به جای سبزه، علف خشک گذاشته و زیر آن نوشتند: «سبزی جای خود را به کویر داد». از جمله مواد دیگر سفره هفت سین کشاورزان ورزنه ظرفی پر از ساچمه و تعدادی سنگ بود و در یک سینی هم مأموران پلاستیکی تفنگ به دست را به نشانه نیروهای سرکوبگر گذاشته بودند. آگاهی کشاورزان از ظلم و ستمی که بر آنها اعمال می شود در این اقدام ابتکاری به خوبی نشان داده شد.

خیزش دلیرانه کشاورزان تشنه آب در ورزنه و شرق اصفهان گرچه با سرکوب و دستگیریهای گسترده موقتاً مهار شد اما از آن جا که شرایط مادی که منجر به این قیام چند ده روزه شد همچنان وجود دارد و رژیم نه می خواهد و نه می تواند به خواستهای برحق زحمتکشان پاسخ دهد، این منطقه آبستن خیزشهای بعدی خواهد بود. این منطقه شورشی که پس از قیامهای دی، در بهمن و اسفند به پرچمدار خیزش تبدیل شد، تأثیر خود را در قیامهای بعدی در سایر نقاط کشور نشان داد. یکی از شعارهایی که با ابتکار کشاورزان شرق اصفهان سر داده شد و پس از آن به شعار همگانی در خیزشها تبدیل شد چنین بود: «دشمن ما همین جاست، الکی میگن آمریکاست.»

نکته مهم در سلسله قیامها و خیزشهای ماههای گذشته نقش و جایگاه زنان در این جنبشها است. زنان هم در صف مقدم نبرد به طور فعال حضور داشتند و هم نقش هدایت کننده و سمت دهنده در این سلسله نبردها برای آزادی را داشتند.

۱۹-درحالی‌که دشمن در اصفهان برای فرو نشاندن خیزش بزرگ کشاورزان بسیج کرده بود، خیزش هموطنان عرب در خوزستان بالا گرفت. مردم محروم عرب در اهواز در روز ۷ فروردین در اعتراض به انکار هویت شان دست به تجمع اعتراضی زدند. این اعتراض برحق طی روزهای بعد به خیزشی گسترده در شهرهای عرب نشین خوزستان مثل معشور، حمیدیه، شیبان، خرمشهر، آبادان، ملاشیه و.... جریان پیدا کرد و تا ۱۷ فروردین ادامه یافت. سپس به دستور خامنه ای نیروهای سرکوبگر رژیم به شهرهای عرب نشین روانه شدند و ورودیهای شهرها را با استقرار بازرسیهای متعدد بستند. در داخل شهرها نیز در خیابانهای اصلی و چهارراهها و حتی داخل بازارها تعداد زیادی از موتورسواران امنیتی و نیروهای ضد شورش جهت ایجاد ترس و رعب بین مردم و جلوگیری از تظاهرات مسالمت آمیز آنها، اقدام به رژه کردند.

شایان توجه است که در عرصه ورزشی کشور نیز مانند سایر عرصه‌ها فضای قیام و طنین فریاد های مرگ بر دیکتاتور، به رمز اتحاد و اعتراض علیه محدودیتها و تبعیضهای ارتجاعی به ویژه علیه زنان میهنمان و علیه هموطنان آذری و عرب تبدیل شده و رژیم را بارها در ورزشگاهها به چالش کشیده است. این تحول چنان دیکتاتوری آخوندی را سراسیمه کرده که وزیر کشور رژیم آن را مشکل مطرح شده در شورای امنیت نظام دانسته و تهدید به برگزاری بازیها بدون تماشاگر می کند. رحمانی فضلی در پاسخ به این سؤال که “در دو مسابقه فوتبال در تهران و خوزستان شاهد اتفاقاتی بودیم که عده‌ای آن را فوتبالی و مسبوق به سابقه دانسته و عده‌ای آن را ادامه اعتراضها می‌دانند، کدام تحلیل مقرون به واقعیت است؟»، می گوید: «زمینه رویدادهایی که در ورزشگاهها رخ داد، نارضایتی بود. درست است که تماشاگران به برخی مسائل فوتبال اعتراض داشتند، اما شعارها با جنس اعتراض هماهنگی نداشت. خواهش ما در شورای امنیت این بود که نگذاریم این اتفاقات در ورزشگاهها بیفتد؛ چون تکرار این حوادث می‌تواند شرایطی را ایجاد کند که برای حفظ امنیت مردم و حتی بازیکنان به ‌عنوان شورای امنیت تصمیم گرفته شود تا برخی بازیها بدون تماشاگر برگزار شود » (ایرنا۳۰مرداد ۱۳۶۷).

۲۰- موج قیامها پس از اصفهان و خورستان، در جنبش گسترده و متحد اعتصاب در شهرهای کردستان خامنه ای را به ستوه آورد. هموطنان کرد، پس از آن که رژیم مرزهای همجوار با کردستان عراق را مسدود کرد، سلسله یی از اعتصاب و اعتراض برپا کردند که فراتر از خواستهای حق طلبانه صنفی، دیکتاتوری آخوندی را به چالش کشید. در روز ۲۶ فروردین، با فراخوان قبلی، بازاریان شهرهای بانه و جوانرود، در اعتراض به بالابردن تعرفه گمرکی و بسته شدن مرزها، بار دیگر اعتصاب کردند. این اعتصاب روز بعد نیز ادامه یافت و مغازه داران جوانرود با پهن کردن سفره خالی و برگزاری تجمع، اعتراض خود را به نمایش گذاشتند.

روز ۲۸ فروردین، مغازه داران سقز و مریوان و روز ۲۹ فروردین بازاریان شهرهای مهاباد و پیرانشهر به اعتصاب مغازه داران شهرهای دیگر پیوستند.

رژیم که از گسترش اعتصاب به وحشت افتاده بود، نیروهای سرکوبگر ضد شورش را در مقابل پاساژهای شهر بانه مستقر کرد و فضای سایر شهرها هم امنیتی شد. همزمان خبرگزاری رسمی رژیم، به نقل از معاون سیاسی فرماندار بانه، نوشت: «عوامل خارجی در تشویق بازاریان و اصناف به اعتصاب و اعتراض در این شهرستان و بسته شدن واحدهای تجاری و صنفی نقش دارند». نیروهای امنیتی رژیم تعداد زیادی از معترضان را در شهرهای مریوان، بانه و سقز بازداشت کردند.

به رغم اقدامات سرکوبگرانه رژیم، جنبش اعتصاب و اعتراض همراه با مقاومت متحد مردم و زحمتکشان در مقابل رژیم ادامه یافت. تجمع های اعتراضی و پهن کردن سفره های خالی در شهرهای مختلف در اردیبهشت بیشتر بالا گرفت و تداوم یک ماهه این جنبش اعتراضی یک فضای قیام و خیزش را در استانهای آذربایجان غربی و کردستان و کرمانشاه پدید آورد.

۲۱-پیکار متحد و پیروزمند فولادگران در اهواز

گروه ملی صنعتی فولاد اهواز یکی از بزرگترین واحدهای تولیدی کشور است که در سه سال گذشته به دنبال واگذاری این شرکت به کلان سرمایه داران وابسته به قدرت، وارد یک دوران بحرانی همراه با کاهش خطوط تولید، تعدیل نیرو و نیز پرداخت نامنظم حقوق و بیمه کارکنان شرکت شده و اعتراضها و اعتصابهای متعدد کارگران، از جمله اعتصاب قدرتمند کارگران این مجتمع در اسفند سال ۱۳۹۶ را برانگیخته است. اما عقب نشینی های نسبی کار فرمای حکومتی، منجر به بهبود تولید و شرایط زندگی کارگران نشد.

روز ۸ خرداد، کارگران این واحد تولیدی با فراخوان قبلی دست به تجمع اعتراضی در مقابل استانداری خوزستان زدند و با سر دادن شعار اقدام به بستن مسیر منتهی به میدان فلسطین در اهواز کردند. اعتصاب و تجمع و راهپیمایی های اعتراضی کارگران در روزهای بعد ادامه پیدا کرد.

روز ۲۰ خرداد، کارگران خشمگین فولاد اهواز در ادامه تجمع ‌های اعتراضی خود به عدم تعیین تکلیف مالکیت و تولید و عدم پرداخت مطالبا‌تشان پل لشکر اهواز روبروی سینما هلال را بستند و با شعارهایی چون «می ایستیم،می میریم، حقمون رو می گیریم»، «کارگر می میرد، ذلت نمی پذیرد» و «مرگ بر ستمگر، درود بر کارگر» نشان دادند که جنبش فولادگران بخش توفنده دیگری از قیام زحمتشکان و محرومان بپاخاسته در سراسر ایران است.

از این رو، روز ۲۱خرداد مأموران سرکوبگر خامنه ای با حمله به تجمع اعتراضی کارگران تعدادی از آنها را بازداشت کردند. به گزارش دبیرخانه شورا، روز ۲۲ خرداد، کارگران خشمگین و به جان آمده گروه ملی صنعتی فولاد اهواز، دسته دسته و در صفی متحد و به هم فشرده، عازم محل استانداری خوزستان شدند و علیرغم حضور بسیار سنگین نیروهای سرکوب، در مقابل این استانداری تجمع کردند و با سر دادن شعارهایی خواهان آزادی فوری ۶۰ تن از همکاران بازداشتی خود شدند. کارگران شعار می دادند: «کارگر می‌ میرد ذلت نمی ‌پذیرد»، «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» و «دشمن ما همین جاست دروغ میگن آمریکاست».

تجمع کارگران معترض در روز ۲۳ خرداد، پس از صادر شدن احکام آزادی همکاران شان و پذیرش برخی از خواسته های آنان در شانزدهمین روز پایان گرفت.

این تجمعات اعتراضی تا پایان خرداد ماه و آزادی کارگران دستگیرشده ادامه داشت.

۲۲-جنبش روزانه غارت شدگان

 اعتراضات غارت شدگان، که به خاطر ابعاد گسترده غارتگری مؤسسات حکومتی، یک جمعیت عظیم چند میلیونی را تشکیل می دهند، در سال گذشته به عنوان بخشی از قیام سراسری تداوم داشت و با قیام پیوند خورد. دریک سال گذشته این غارت شدگان به طور مداوم به تجمع، تحصن و تظاهرات در بسیاری از شهرها و مراکز استانها دست زدند. شمار این حرکتهای اعتراضی که هر روز جریان داشت، به صدها مورد میرسد.

مؤسسات غارتگر مالی نیز به طور عمده وابسته به سپاه منفور پاسداران و افراد وابسته به قدرت هستند.

سپرده گذاران مؤسسات کاسپین، آرمان وحدت، البرز فرشتگان، ثامن، پدیده، ثامن ‌الحجج، ولایت اندیشه، ملل، افضل توس، ولیعصر، عصرنوین، البرز ایرانیان (آرمان) و... در گردهمآییهای اعتراضی خود شجاعانه شعارهایی نظیر «پول ما رو کی برده، دستهای پشت پرده ـ لاریجانی حیا کن، سپرده رو رها کن -مرگ بر این دولت مردم فریب» می دادند.

از حرکتهای اعتراضی غارت شدگان هزاران فیلم، عکس و گزارش در شبکه های اجتماعی و رسانه های مقاومت منتشر شده است. اما حکومت از طریق شورای عالی امنیت ولی فقیه به رسانه های حکومتی دستور داده که به این حرکتهای اعتراضی مداوم پوشش خبری ندهند.

روز ۱۰ آبان، علی وقف ‌چی، عضو مجلس ارتجاع از زنجان، به ایلنا گفت: «صدا و سیما در روزهای اخیر دو بار مصاحبه ‌های وی درباره اعتراضات مالباختگان را پخش نکرده اند و وقتی موضوع را پیگیری کرده به او گفته ‌اند که شورای‌عالی امنیت ملی در مصوبه ‌ای این اجازه را به صدا و سیما داده که مانع از پخش صدای سپرده ‌گذاران شود»

حرکتهای اعتراضی غارت شدگان در موارد متعدد مورد سرکوب مزدوران رژیم قرار میگیرد، اما معترضان و به خصوص زنان دلیر در مقابل این سرکوبهای وحشیانه مقاومت و ایستادگی می کنند.

فصل سوم:
سه برآمد بی سابقه در اعتلای قیام
شورش کازرون، اعتصاب سراسری کامیونداران، خیزش تهران

۲۳-اگر چه جوشش قیام در هریک از شهرها و کانونها و اقشار شورشی دارای ویژگهای بارزی از تپیدنهای یک جامعه انقلابی هستند و هریک به نوبه خود برگشت ناپذیری اوضاع به قبل از قیام دیماه را نشان می دهند، اما شورش خونین کازرون، اعتصاب سراسری کامیونداران و خیزش بازار تهران، به طور فوق العاده یی حائز اهمیت اند.

در کازرون رویارویی توده یی با شرکت همه اقشار جامعه، از یک خواست مشخص در زمینه تقسیمات کشوری شروع شده و در مدتی کوتاه به یک قیام خونبار مردمی در برابر تمامیت رژیم، با خروش «وای به روزی که مسلح شویم» و «ما لشکر ناصردیوان، آماده ایم آماده»، اوج گرفت که نسل به پاخاسته امروز را با نبردهای مسلحانه در برابر استعمار انگلیس پیوند می داد.

اعتصاب سراسری کامیونداران از مطالبات معین صنفی علیه تعرض استثمارگرانه به معیشت و حقوق رانندگان زحمتکش شروع شد و در گسترش سیاسی و همبستگی انقلابی و تداوم خود رخدادی بی سابقه در تاریخ معاصر ایران شد و در ابعادی از اعتصاب تاریخی نفتگران در آخرین مرحله سقوط رژیم شاه فراتر رفت. اعتصاب یک پارچه بازار و قیام روز سوم تیر در تهران رژیم ولایت فقیه را نه فقط در مرکز دار الخلافه، بلکه در قلب اقتصادی – اجتماعی آن یعنی بازاری که پایگاه سنتی خود تصورّش می کرد، به چالش کشید.

به این ترتیب اعتلای شتابان اعتراضها از مطالبات صنفی یا محلی به رویارویی مستقیم با حکومت و نمایندگان سیاسی آن، مانند همه اعتراضهای بزرگ توده ای نشان می دهد که جامعه به سرچشمه مشکلات خود آگاهی یافته و در برابر گزینه هایی که باندهای حکومتی و دستگاه های اطلاعاتی برای انحراف اذهان معرفی می کنند، مصونیت یافته است. علاوه براین در این سه برآمد انقلابی، چشم انداز پیروزی به یمن اتحاد سراسری و پیشگامی و هژمونی راه حل و راهبرد واقعا انقلابی خود را با وضوحی درخشان نشان داد.

۲۴- خیزشهای مردم کازرون که زمینه آن به اعتراض به طرح تفکیک این شهر از یک سال پیش بر می گشت، روز ۲۶فروردین با برپایی اجتماع عظیم مردم این شهر به سرعت مضمون سیاسی و ضد حکومتی پیدا کرد و به قیامی چند ده هزار نفره تبدیل شد.

روز ۲۷ فروردین، بازاریان، اصناف و فرهنگیان کـازرون اعتصاب کردند و شهر به حالت تعطیل درآمد. روز ۳۱ فروردین، زنان و مردان کازرون در ادامه خیزش خود محل نماز جمعه کازرون را تسخیر کردند و با سردادن شعارهایی همچون؛ «وای به روزی که مسلح شویم»، «ننگ ما ننگ ما صدا و سیمای ما»، «دشمن ما همین جاست؛ دروغ می گن آمریکاست» و… خشم و نفرت خود را به نمایش گذاشتند.

اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی، در روز اول اردیبهشت با بیان ترس و نگرانی رژیم گفت: “موضوع کازرون باید جمع بشه، یعنی چی یک موضوعی درست بشه مردم یک شهرستانی رو هر روز بیایند توخیابان یک عده بر موج آنها سوار بشن هی شعارهای جدید بدهند»

اما چند روز بعد (جمعه ۷ اردیبهشت) هزاران تن از مردم کازرون باز هم به خیابان آمدند و فریاد زدند: «اگر خیانت بشه، دوباره قیامت میشه»!

سپس در روز ۲۰ اردیبهشت، مردم و معلمان ‌آگاه و هوشیار کازرون در تظاهراتی قدرتمند، با تظاهرات سراسری معلمان در بیش از ۳۰شهر در سراسر ایران همراه شدند و به خامنه ای و روحانی و معاون او نشان دادند که مسأله کازرون از مسأله سایر شهرهای میهن جدا نیست که رژیم آخوندی بتواند «آن را جمع کند».

تظاهرات سراسری معلمان، علاوه برکازرون، در شیراز، ممسنی، شهرضا، شهرکرد، مشهد، بجنورد، بیرجند، سقز، بانه، سنندج، دهگلان، مریوان، مهاباد، قروه، زیویه، دیواندره، تبریز، رشت، ساری، خرم آباد، بهبهان، بندرعباس، بوشهر، همدان، کرمانشاه، اراک، قزوین، زنجان، اصفهان و تهران هم برگزارشد.

۲۵-روز ۲۶ اردیبهشت مردم کازرون با خروش شعار «وای به روزی که مسلح شویم» پاسخی دندان شکن به توطئه ها و ترفندهای سرکوبگرانه رژیم دادند. در این روز بار دیگر اقشار مختلف مردم دلیر کازرون در اعتراض به طرح تجزیه و تفکیک این شهرستان، در میدان شهدای این شهر دست به تظاهرات زدند و به سمت فرمانداری این شهر راهپیمایی کردند و شعار می دادند: «دشمن ما همینجاست الکی میگن آمریکاست»؛ «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم»؛ «وای به روزی که مسلح شویم»؛ «کازرونی با غیرت اتحاد اتحاد».

تظاهر کنندگان با اشاره به ناصر دیوان کازرونی (فرمانده دلیر جنگهای ضد استعماری این خطه) فریاد می زدند: «ما لشکر ناصر دیوان، آماده ایم آماده ایم، بهر دفاع از کازرون آماده ایم آماده ایم». روز ۲۷اردیبهشت، به دنبال آتش گشودن لشکر جرار خامنه ای به سوی معترضان بی دفاع، شماری از مردم کشته و مجروح شدند. اما خیزش مردم مقاوم و دلیر کازرون و جنگ و گریز آنها با نیروهای سرکوبگر، در پنجشنبه شب و تا صبح جمعه ادامه یافت.

درهمین روز مسعود رجوی در پیامی به مردم و جوانان و جنگاوران کازرون گفت: «دست مریزاد که درس جانانه‌ای به دشمن دادید و پوزه آن را به خاک مالیدید. اینست کازرون که با مشعل قیام به پیشواز رمضان رفت. خیابانها را در اختیار گرفت، آتش دشمن را با به آتش کشیدن مراکز سرکوب و چپاول و غارت، و گوشمالی دادن پاسداران ولایت، جواب داد. همه چیز از این خروش آغاز شد: ”وای به روزی که مسلح شویم!“ (کازرون-۳۱ فروردین۹۷).

روز بعد، آخوند شیاد معاونش را به صحنه فرستاد تا دستور ”جمع کردن“ کازرون را ابلاغ کند. به راستی که ”اصولگرا و اصلاح طلب“ هر دو همسان و همانند به پای ولایت فقیه نشسته‌اند. زیرا موجودیت و سرنوشتشان به آن گره خورده است.

اما شورشگران کازرون، به رغم ارعاب و تهدید و دستگیریها، فرمان آخوند روحانی را به پشیزی نخریدند و دوباره همان شعار ممنوعه را سر دادند که ارتش آزادیبخش را طنین‌انداز می‌کند.

این دیگر برای خلیفه ارتجاع قابل تحمل نبود و از ضامن خارج شد. ارتش آزادیبخش کابوس دشمن است. خلیفه زبون گمان می کرد خیزش کازرون با دستور آتش گشودن و شلیک، فروکش می کند و جمع می شود. نمی داند که از کارون تا زاینده رود و اترک و ارس، و از دریاچه ارومیه تا هامون، همه جا شعله‌ور می‌شود».

۲۶-روز ۲۸اردیبهشت،درحالی که پاسداران، بسیجیان و لباس شخصی‌ها و گارد ضد شورش اعزامی از شهرهای دیگر در نقاط مرکزی کازرون مستقرشده و خیابانهای منتهی به محل نمایش جمعه را مسدود کرده بودند، مردم به پاخاسته با سر دادن شعار مراسم حکومتی نماز جمعه را به هم زدند. تجمعی هم که قرار بود استاندار فارس در آن سخنرانی کند با شعار «استاندار بی بته اعدام باید گردد» بهم خورد. حملات نیروهای سرکوبگر به معترضان در خیابان شهدا به درگیری‌های وسیع خیابانی و جنگ و گریز کشیده شد که تا بامداد شنبه ادامه یافت.

روز ۲۹ اردیبهشت مردم کازرون با شعار «برادر اسیرم آزاد باید گردد» به خیزش خود علیه اقدامات سرکوبگرانه رژیم و به شهادت رساندن و بازداشت فرزندانشان ادامه دادند و این شهر را به صحنه رویارویی با تمامیت دستگاه سرکوب نظام آخوندی تبدیل کردند.

روز اول خرداد، مردم کازرون پیکرهای شهیدان را در تظاهرات باشکوهی به خاک سپردند.

یک پاسدار ولایت خامنه ای در جلسه توجیه نیروهای لباس شخصی و بسیجی که کارشان سرکوب قیامهاست، در باره قیام کازرون می گوید: «من خودم کازرونی نیستم یعنی می خواهم بگم طرف کسی را نمی خواهم بگیرم. اما تو آن شلوغی یکهو حمله میشود به پاسگاه پلیس، شما انتظاردارید وقتی به پاسگاه پلیس حمله بشود پلیس چه کار کند؟ این مردم که رفتند دنبال خواسته به زعم خودشان به پندار خودشان به عقیده خودشان به حق خودشان بودند اما فقط دو نفر کافیست که در آن جمع یک کاری بکند، سازمان مجاهدین توی هر شهر از این دو نفرها دارد»( سایت آپارات ۲۷خرداد۱۳۹۷ ).

۲۷-قیام سراسری کامیونداران و رانندگان ماشینهای سنگین

یکی از مهمترین خیزشهای توده ای در سال گدشته، اعتصاب و تجمع سراسری کامیونداران و رانندگان کامیون و ماشینهای سنگین بود. آنها با شعار «حق دادنی نیست؛ بلکه گرفتنی است»، حرکت اعتراضی خود را از روز اول خرداد در چندین شهر بر اساس فراخوان و هماهنگی قبلی از طریق شبکه های اجتماعی شروع کردند

بر اساس گزارشهای منتشر شده توسط دبیرخانه شورا و انتشار صدها فیلم در شبکه های اجتماعی از این قیام گسترده، رانندگان در حدود ۲۵۰ شهر و روستا در تمام استانهای کشور در این جنبش اعتراضی شرکت داشتند و با محاسبه تمامی تجمعها و راهپیماییها و با احتساب تکرار حرکت اعتراضی در برخی از نقاط کشور در مجموع کامیونداران بیش از ۹۰۰ جرکت اعتراضی انجام دادند و این مجموعه سبب آن شد که خودروهای نفتکش هم نتوانند سوخت به شهرها برسانند. از آن جا که نبض اقتصاد ایران با حرکت ماشینهای باربری سنگین می تپد و به خاطر سراسری بودن این خیزش و هماهنگی اعتصاب کنندگان می توان گفت قیام کامیونداران گسترده ترین حرکت اعتراضی در تاریخچه این رژیم است.

بر اساس داده های آماری وزارت راه و شهرسازی، حدود ۳۶۰ هزار دستگاه کامیون با بیش از۵۰۰ هزار راننده در ایران وجود دارند. فقط در استان خراسان شمالی شمار راننده ها بیش از هفت هزار نفر و شمار ناوگان باری در حمل و نقل عمومی این استان نیز بیش از پنج هزار دستگاه است.

قیام سراسری کامیونداران در اعتراض به پایین بودن کرایه، بالا بودن هزینه های لجستیکی و لوازم یدکی، کاهش حق بیمه رانندگان، افزایش عوارض و قسطهای خودروهای خریداری شده، بود.

غافلگیر شدن کارگزاران رژیم از این جنبش گسترده را می توان از خلال واکنشهای رسانه های حکومتی فهمید.

براساس گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا در روز اول خرداد: «تعداد زیادی از کامیون‌داران گنابادی در اقدامی بی سابقه با توقف کامیو‌نهای خود در ابتدای جاده نوقاب به بیدخت اعتصاب کردند. شهرستان گناباد دارای بیشترین ناوگان حمل ‌و نقل برون شهری در استان خراسان رضوی بوده و نقش بسزایی نیز در حمل ‌و نقل کالا در کشور دارد، به طوری که بیش از ۲۵۰۰ نفر به عنوان راننده در این بخش فعال هستند»

رانندگان معترض در روز ۲ خرداد در بیش از ۱۰۰ شهر با توقف وسایل نقلیه شان به اعتراض خود ادامه دادند. در این روز شهرهای جدیدی به شبکه سراسری اعتصاب و تجمع پیوستند. در شیراز برای دومین بار رانندگان تانکرهای سوخت رسان دست از کار کشیده و مقابل پالایشگاه شیراز تجمع کردند.

خیزش سراسری کامیونداران در روز ۳ خرداد ادامه پیدا کرد و ۱۷۰ شهر را دربرگرفت. در این روز دبیرخانه شورا اعلام کرد: «سپاه پاسداران و نیروی انتظامی با ترفندهای مختلف از جمله تحت فشار گذاشتن رانندگان تانکرهای سوخت برای شروع به کار و راه انداختن تانکرهای وابسته به سپاه که با اسکورت در جاده ها حرکت می کردند، در صدد بر آمدند تا این اعتصاب را در هم شکنند. اما اعتصابگران شریف با اتحاد عمل و یکپارچگی این توطئه ها را در‌هم ‌شکستند و با کنترل راههای اصلی اجازه ندادند، رانندگان وابسته به رژیم اعتصاب شکنی کنند»

روز ۴ خرداد قیام کامیونداران در ۱۷۷ شهر در ۲۹ استان گسترش یافت. در این روز رانندگان معترض با پارک کردن وسیله نقلیه خود و تجمع در ورودی برخی از شهرها ترافیک سنگینی را در جاده ها ایجاد کردند.

اعتصاب سراسری رانندگان کامیون و خودروهای سنگین در پنجمین روز خود به تمامی ۳۱ استان کشور و حدود ۲۲۰ شهر گسترش یافت.

در روز ۶ خرداد، همزمان با ادامه خیزش کامیونداران، رانندگان تاکسی در تهران در همبستگی با اعتصاب کامیونداران و در اعتراض به نرخ کرایه و گرانی لوازم یدکی دست به اعتصاب زدند.

روز ۷ خرداد، خبرگزاریهای حکومتی با انتشار سخنان مقامهای دولتی و بیانیه «انجمن صنفی کامیونداران»، «پایان رسمی» اعتصاب را اعلام کردند. اما انتشار تصاویر رانندگان اعتصابی شهرهای مختلف در فضای مجازی نشان داد که اعتصاب سراسری رانندگان کامیون ادامه داشته است. کمااینکه در روزهای ۸ و ۹ و ۱۰ خرداد، خیزش سراسری کامیونداران ادامه یافت.

روز ۱۱ خرداد، در یازدهمین روز جنبش قدرتمند کامیونداران، علم الهدی، آخوند تبهکار و نماینده خامنه ای در استان خراسان رضوی، ترس حکومت از خیزش کامیونداران را چنین بیان کرد: «الان که دیگر دشمن آمده اقتصاد این مملکت را هدف قرار داده، می خواهند ما را مستأصل کنند، شما دست به اعتصاب می زنید، ببینید عزیزان، این اعتصاب مثل رفتن از این طرف میز به آن طرف میز است».

رادیو آلمان در روز ۱۳ خرداد گزارش داد که: «اعتصاب کامیونداران ایران، وارد فاز مذاکره و تصمیم گیری شده است. اعتصاب اول خرداد شروع شد و به ۲۰۰ شهر سرایت کرد و محور آن اعتراض به پایین بودن و ثابت ماندن کرایه حمل بار در سالهای گذشته در کنار افزایش هزینه سوخت، استهلاک، لوازم یدکی، حق کمیسیون شرکتهای حمل و نقل بود. محروم بودن از خدمات بازنشستگی و بالا رفتن هزینه بیمه نیز مزید بر علت شدند».

در روزهای بعد حرکتهای اعتراضی رانندگان به طور محدود ادامه پیدا کرد و سرانجام در روز ۱۹ خرداد، با تحقق برخی از خواسته های کامیونداران، و عقب نشینی نسبی حاکمیت، کامیونداران به پیروزی نسبی دست یافتند. کامیونداران اعلام کردند که در صورت عدم تحقق خواسته های شان برای بار دیگر دست به اعتصاب خواهند زد.

۲۸-دور دوم اعتصاب رانندگان کامیون و خودروهای سنگین به علت عملی نشدن وعده های حکومت، از روز اول مرداد در برخی نقاط کشور آغاز و با گسترش تدریجی به یک اعتصاب سراسری دیگر تبدیل شد. در آستانه شروع مجدد اعتصاب رانندگان، محمد خانبلوکی، رئیس اتحادیه حمل و نقل بار رژیم، مدعی شد که: بیش از ۷۰درصد مطالبات کامیونداران حل شده و مشکلات عمده آنان بر طرف شده است و همه رانندگان هوشیار شده‌اند که نباید اجازه بدهند مطالبات صنفی آنها ابزاری برای دشمنان و معاندین کشور باشد. عمده کسانی که تجمعات کامیونداران را به آشوب کشیدند، از سازمان مجاهدین بودند که بین این قشر نفوذ کرده اند و به همه کامیونداران سوء‌استفاده مجاهدین از این فضا اطلاع داده شده است... مسیر تردد کامیونداران در جاده‌های کشور فراهم است و ۹۰درصد کامیونداران بارنامه گرفته اند (سایتهای حکومتی- اول مرداد۹۷).

در شروع دوردوم اعتصاب رانندگان، کارگزاران رژیم به هر تلاشی برای درهم شکستن این اعتصاب متوسل شدند. در مشهدبرای فریب دادن راننده ها اقدام به فروش لاستیک ارزان و تبلیغ حول آن کردند. در سربندر (خوزستان) و شهر کرد کامیون‌های وزارت راه و ترابری را برای بارگیری به کار گرفتند. درکرمانشاه مأموران اطلاعاتی و انتظامی رژیم با کندن پلاک کامیون‌های اعتصابگران به تهدید و فشار روی آوردند. در بندرعباس عده‌یی از عناصر نفوذی را برای بارگیری بسیج کردند تا وضعیت را عادی جلوه دهند. اما به رغم این تلاشها، اعتصاب ادامه یافت و در گسترش تدریجی خود طی ده روز ۱۳۹ شهر را در ۳۱ استان کشور فراگرفت.

این شهرها از جمله عبارت بودند از: تهران، مشهد، اصفهان، شیراز،کرمانشاه، کرمان، زنجان، ارومیه، آبادان، اهواز، کرج، اراک، شاهرود، قزوین، همدان، ملایر، خرم‌آباد، نقده، نجف آباد، مبارکه، بندرعباس، ساوه، خواف، سمنان، شاهرود، شهرکرد، فرخشهر، زاهدان، بجنورد، یزد، بندرشاهپور، خورموسی، چذابه، گرمه، سبزوار، شیروان، کنگاور، داراب، مرودشت، جهرم، زرقان، فاروق، چالوس، اسدآباد، تویسرکان، اندیمشک، بندرماهشهر، قم، تبریز، مرند، شهرضا، کازرون، تربت حیدریه، تربت جام، کاشمر، نیشابور، جاجرم، ایذه، دزفول، خرمشهر، بهبهان،، بروجرد، پلدختر، ساری، تنکابن،، اهواز، ایذه، دزفول، شوش، نیشابور، سرپل ذهاب، اردبیل، میبد، هفشجان، دورود، الیگودرز و...

۲۹-جنبش اعتراضی بازاریان

در روز های سوم تا هفتم تیر امسال، شهر تهران براثر اعتصاب و خیزش بازار و پیوستن جوانان و مردم به آنها، به شهری شورشی تبدیل شد.

روز ۳ تیر کسبه پاساژ‌های موبایل علاء الدین و چارسو در تقاطع خیابان حافظ و جمهوری در اعتراض به افزایش شدید قیمت دلار و مشکلات مالی دست به اعتصاب و تجمع زدند. بازاریان معترض از پاساژ علاء الدین به پاساژ موبایل چارسو وارد شدند و با سر دادن شعار «حمایت حمایت» خواستار حرکت متحد شدند.

جنبش بازاریان در اعتراض به اوضاع اقتصادی کشور و صعود سرسام آور قیمت دلار، حاکمیت را نشانه گرفته و شعار می دادند «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن».

اعتراضات گسترده مردم و کسبه بازار در اطراف خیابانهای بازار و مخبرالدوله و جمهوری در روز ۴ تیر ادامه پیدا کرد. بر اساس گزارشهای ویدئویی که از خیزش روز دوشنبه ۴ تیر منتشر شده، جوانان خشمگین در تهران با نیروی ویژه انتظامی درگیر شده و با پرتاب سنگ در جلوی مجلس ارتجاع اقدام به آتش زدن یک موتور متعلق به نیروی انتظامی کردند.

بار دیگر صحنه های قیام و شورش در پایتخت تکرار شد و رژیم را به شدت هراسان کرد. تظاهرکنندگان در مقابل مجلس ارتجاع شعار می دادند:‌ «وای به روزی که مسلح شویم»، «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا»!

نیروهای سرکوبگر با شلیک گاز اشک ‌آور، تظاهرکنندگان را به چهارراه استانبول برگرداندند.

در ساعات پایانی این روز، مردم تهرانپارس و خاک سفید در شمال شرق تهران با شعار «مرگ بر دیکتاتور» دست به تجمع و تظاهرات زدند. جوانان با بستن خیابانها و روشن کردن آتش به مقابله با نیروهای سرکوبگر پرداخته و از ورود آنها به مناطق تظاهرات جلوگیری کردند.

آسوشیتدپرس گزارشی از خیزش روز ۴ تیر بازاریان تهران مخابره کرد و اعلام کرد که؛ جامعه ایران از بعد از قیام دی ماه هم‌چنان ملتهب است

همراه با خیزش بازاریان در تهران در سومین روز، کسبه برخی از شهرهای دیگر در روز ۵ تیر به این جنبش اعتراضی پیوستند. کسبه مجتمع تجاری ارگ در کرمانشاه، بازاریان مشهد و قشم و شهریار نیز در همین روز دست به اعتصاب و تظاهرات زدند.

بازاریان تهران در خیابان لاله‌ زار اقدام به تظاهرات با شعار «مرگ بر خامنه ای» کردند. به گزارش دبیرخانه شورا؛ نیروهای سرکوبگر رژیم به مردم بی دفاع حمله کرده و شماری را دستگیر کردند. در برخی دیگر از نقاط شهر تهران مثل خیابان سعدی، ۱۵ خرداد، خیابان ملت، بازار آهنگران، کوچه معظم الدوله، بازار کفاشان، بازار مبل دلاوران، خیابان جمهوری، بازار عباس آباد، محله خاک سفید، تهرانپارس، بازار چراغ برق، سبزه میدان، خیابان ناصر خسرو، بازارهای مقصود شاه،‌ زرگران، ساعت‌ فروشان، قیصریه، پوشاک، پاساژ و بازار مشیرخلوت و مجتمع تجاری ایرانیان، معترضان دست به تجمع و دادن شعار زدند.

در راسته بازار کرمانشاه، رشت، اصفهان (بازار هنر)، تبریز، بازار وکیل شیراز، کرج (بازار موبایل)، کازرون و...بازاریان با حمایت مردم تجمع کردند.

شعارهای بازاریان معترض چنین بود: «مرگ بر دیکتاتور-مرگ بر خامنه ای-بی غیرتا حیا کنید، مملکتو رها کنید-سوریه را رها کن فکری به حال ما کن-یک اختلاس کم بشه مشکل ما حل میشه- بازارو تعطیل می‌ کنیم ایرانو آزاد می کنیم- و- می میریم می میریم ایرانو پس می گیریم»

۳۰-روز ۵ تیر در سومین روز اعتصاب بازار و تظاهرات اعتراضی مردمی، صادق لاریجانی سردژخیم دستگاه قضاییه رژیم در وحشت از گسترش این اعتراضها، عاملان «آشوبهای» تهران و «اخلالگران در نظام اقتصادی» کشور را به برخورد قاطع و اعدام تهدید کرد و گفت: «این کارها به عنوان اخلال در نظام اقتصادی کشور تحت قانون اخلال در نظام اقتصادی کشور، مجازاتهای بسیار سنگینی دارد... اگر این کار مصداق افساد فی‌الارض باشد، اعدام و اگر غیر از این باشد تا ۲۰ سال حبس» دارد. وی افزود: «ما اطلاع وسیع داریم که آشوبهای دیروز کار دیگران است. با کسانی که اخلال می کنند، شیشه مغازه ها را می شکنند و آتش می افروزند برخورد قاطع خواهد شد».

به گزارش دبیرخانه شورا، خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در ارتباط با اظهارات آخوند لاریجانی مبنی بر اعدام و برخورد قاطع با معترضان گفت: «این اظهارات هم ماهیت ضد انسانی لاریجانی و ولی فقیه اش خامنه ای و هم وحشت شدید آنها از قیام مردم ایران را بازتاب می‌کند. وی با تأکید بر اینکه این اظهارات نقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بشر و بسیاری دیگر از کنوانسیونهای بین المللی مانند کنوانسیون حقوق مدنی و سیاسی است، گفت شورای امنیت ملل متحد باید بلادرنگ اقدام کند، خانم رجوی از شورا و کمیسیون حقوق بشر ملل متحد و دیگر سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر خواست، تهدید رئیس قضاییه آخوندها به اعدام مردم معترض را قویاً محکوم نموده و برای آزادی دستگیرشدگان اقدام نمایند».

روز ۶ تیر، پاسدار حسین رحیمی، سرکرده پلیس تهران بزرگ، در مورد خیزش اعتراضی بازاریان گفت: «پلیس با تمام توان امنیت بازار و بازاریان [بخوانید حاکمیت چپاولگران] را برقرار می‌کند و با قدرت این وظیفه خود را انجام می‌دهد.» (ایلنا)

به گزارش دبیرخانه شورا، در روز ۷ تیر: «بازارهای طلافروشها، سبزه میدان، کفاشها، پارچه فروشها، آهن فروشان (شادآباد) و بازار سلطانی و بازار فروش لوازم یدکی و کسبه خیابان امینی، بازار بلورفروشان تهران میدان و خیابان شوش، کسبه چهار راه سیروس در پنجمین روز اعتصاب بازاریان، از باز کردن مغازه هایشان خودداری کردند. صبح روز ۷ تیر پاسدار حسین اشتری، سرکرده جنایتکار نیروی انتظامی، در هراس از گسترش این حرکت اعتراضی و برای کنترل اوضاع به بازار رفته بود. فضای خیابانهای جمهوری و لاله زار و چهار راه سیروس به شدت امنیتی است. تعداد زیادی از آدمکشان لباس شخصی در میان گارد ضدشورش هستند. گله هایی از نیروهای سرکوبگر به سمت بازار رفتند. آنها به شدت روی فیلمبرداری و استفاده از دوربین تلفن‌های همراه حساس هستند.

ادامه اعتصاب در حالی است که روز گذشته گارد ضد شورش و آدمکشان لباس شخصی و دیگر نیروهای سرکوبگر با آتش زدن اموال بازاریان و موتورهای مردم و ضرب و شتم شدید جوانان و دستگیری شمار زیادی از معترضان و با ایجاد جو رعب و وحشت تلاش کردند از ادامه اعتصاب و اعتراض جلوگیری کنند. صادق لاریجانی رئیس قضاییه آخوندها و جعفری دولت آبادی دادستان جنایتکار تهران عاملان ”آشوبهای“ تهران را به برخورد قاطع و اعدام تهدید کردند».

 فصل چهارم:
مهار ناپذیری اقتصاد درحال فروپاشی

۳۱- در اسفند ۱۳۹۵ رئیس سازمان انرژی اتمی رژیم، علی اکبر صالحی، در گفتگو با رسانه‌های حکومتی فاش کرد: «چیزی حدود ۱۰۰ میلیارد دلار پول جمهوری اسلامی ایران آزاد شده است و می‌توانیم از آن استفاده کنیم. اما این پولها متعلق به همه نهادهای ذیربط در جمهوری اسلامی است نه صرفاً دولت یا بانک مرکزی»

واضح است که «ذیربط»ترین «نهاد جمهوری اسلامی»، بیت خامنه‌ای است که عمده مبالغ یادشده را در اختیار گرفته است.

در تیر ۱۳۹۷ نیز رئیس سازمان برنامه و بودجه رژیم، محمد باقر نوبخت، از افزایش میزان صدور نفت تا دو میلیون و هشتصد هزار بشکه در روز خبر داد. به نحوی که درآمد صدور نفت در سال‌ ۱۳۹۵ به‌ ۴۳ میلیارد و ۲۰۰میلیون دلار و در سال ۱۳۹۶ به‌‌ ۶۳میلیارد و ۷۰۰میلیون دلار رسید.

همزمان در سه سال گذشته، صدها شرکت اروپایی و آسیایی فعالیتهای خود در بازار ایران را آغاز کردند و برخی از آنها تا قبل از اعلام شروع مجدد تحریمهای آمریکا فعالیتهای خود را گسترش هم دادند.

با این‌همه، رکود، بیکاری، زوال صنعت و کشاورزی، فقر عمومی، معوق ماندن دستمزد کارگران، حاشیه‌نشینی، بحران بازار پول، تضییع حقوق کار، تخریب محیط زیست، احتضار نظام تأمین اجتماعی، بحران سلامت و محرومیت درمانی اکثریت جامعه، فساد، و... با وخامتی به‌مراتب بیش از گذشته ادامه یافته است. در یک تصویر عمومی، «ساختمان پلاسکو»ی اقتصاد کشور در حال فروریزی است و فرآیند تخریب بخش‌های گوناگون آن مهارناپذیر شده است.

۳۲-خودکامگی ولایت فقیه که اقتصاد کشور را از آغاز برقراری استبداد دینی، در جریان جنگ با عراق، پس از جنگ و دوران باصطلاح «سازندگی» و در سالهای بعد پیوسته تابع امنیت و الزامات حفظ نظام کرده، علت‌العلل ویرانی اقتصاد کشور است. این رویکرد و مدیریت امنیتی، منجر به اتلاف مستمر سرمایه و هدردادن پشتوانه مادی توسعه اقتصاد کشور شده است.

در نتیجه، آماده سازی محیط کسب و کار برای سرمایه‌گذاری در همه عرصه‌ها از جمله بهداشت، آموزش، حمل و نقل، ارتباطات، صنایع، کشاورزی، محیط زیست، حفاظت از منابع آب، پیوسته در تضاد با فرآیندهای مخربی قرار گرفته که دائماً در حال مکیدن منابع اساسی دارایی و ثروت کشورند. این فرآیند‌ها در یک دسته بندی کلی عبارتند از:

ـ عملیات دائمی کنترل امنیتی و سرکوب جامعه،

ـ جنگ افروزی در سوریه و یمن و تأمین هزینه های سرسام آور حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن، یک دوجین گروههای مشابه شبه نظامی در عراق از قبیل سازمان بدر، النجبا، عصائب‌الحق، کتائب حزب‌الله، سرایا و...، تیپ زینبیون در پاکستان، تیپ فاطمیون در افغانستان و نظائر آن‌ها در بحرین، فلسطین، مصر و کویت

-رانتخواری نظام یافته ارکان اصلی حاکمیت

بی‌شک مهم‌ترین نهادهای چپاولگر داراییهای کشور برای مصارف یاد شده، بیت خامنه‌ای و سپاه‌پاسداران و بنیادها و بانکهای وابسته به‌‌آنها هستند. از آن جا که بودجه عمومی دولت کفاف هزینه ها و ریخت و پاش این ارگانها را نمی داد، آنها نیمی از تولید ناخالص داخلی کشور را در اختیار گرفته‌اند.

علاوه بر این، در لایحه بودجه ۹۷ (مطابق جدول شماره ۷ ضمیمه این لایحه) بودجه برخی از نیروهای سرکوبگر نظیر نیروی انتظامی را ۴۰ درصد افزایش داده‌ و سرجمع بودجه نظامی ـ امنیتی رژیم ولایت فقیه را به ۲۰ درصد بودجه عمومی رسانده‌اند. این نسبت، با دستور بعدی خامنه‌ای مبنی بر تخصیص دو و نیم میلیارد دلار دیگر از صندوق توسعه به‌ «بنیه دفاعی»، به ۲۲ درصد افزایش یافت.

۳۳-در رژیم ولایت فقیه با توزیع سیاسی درآمد نفت و درآمد سایر منابع ثروت مواجهیم. این همان کارکرد نظام رانتی حاکم است که به‌هر یک از مقامها، کارگزاران و مأموران رژیم متناسب با جایگاهشان در هرم قدرت رانت اقتصادی تعلق گرفته است. منابع اساسی ثروت که عوایدشان مشمول توزیع رانتی می‌‌شود، عبارتند از‌ نفت و پتروشیمی، واردات و بازار مصرف، بازار پول، بازار کار و محیط زیست.

توزیع سیاسی درآمدها و امتیازها یا همان نظام رانتی حاکم، در خلال چهار دهه گذشته نهادهای ضروری مورد نیاز خود را شکل داده است. به‌عنوان مثال در بازار کار،‌ شرکتهای پیمانکاری که متعلق به‌ هر دو جناح رژیم‌اند، بخش مهمی از دستمزد نیروی کار را از آن خود می‌کنند.

در بازار مصرف، سپاه پاسداران و بنیادهای مختلف وابسته به ‌بیت خامنه‌ای با در اختیار داشتن بنادر و اسکله های خصوصی و بدون کنترل و پرداخت مالیات، هرجنسی را که بخواهند وارد می کنند. هم چنین با بهره‌مندی از امتیازهای سیاسی و مالی انحصاری دهها «مال» ( مرکز خرید عظیم) در کلان‌شهرها برپا کرده و بخش اعظم درآمد بازار ایران را در اختیار گرفته‌اند. در بازار پول، قدرت حاکم با ایجاد هزاران مؤسسه مالی و تجاری و زنجیره‌یی از بانک‌های به‌اصطلاح خصوصی به‌درآمدهای نجومی از راه سوداگری مالی دست می‌یابد.

در این میان نقدتر و سهل‌الوصول تر از همه تصاحب بخشی از درآمد نفت و پتروشیمی توسط بیت‌ ولی فقیه است. شورای ملی مقاومت پیش از این شواهد و اطلاعات متعددی منتشر کرده که این واقعیت را تأیید می‌کند. باندهای رژیم نیز در کشمکش با یکدیگر گاه تحلیلهایی از گزارشهای تفریغ بودجه سالانه رژیم منتشر می‌کنند که نشان می‌دهند بخشی از درآمد نفت به‌ خزانه وارد نشده است. در سال‌های گذشته، سایت متعلق به‌‌احمد توکلی، از وزرای پیشین رژیم، با انتشار جداول گزارش‌های تفریغ بودجه در سال‌های ۸۳ و ۸۴ نشان داده است که «حدود نیمی از ارزش نفت خام تولیدی به خزانه واریز نمی شود». سایت مزبور نتیجه می‌گیرد که «شاید این مبالغ حیف و میل نشده باشد ولی مسلماً غیر قانونی هزینه شده است» (سایت الف ـ ۱۹ شهریور ۱۳۸۶).

بخشی از درآمد فروش محصولات پتروشیمی نیز به‌مدد یک رشته فریب‌کاری و پنهان‌سازی نظیر مناقصه‌های ساختگی، در نهایت سر از بیت‌ خامنه‌ای در می‌‌آورد.

در واقع آنچه تحت حاکمیت آخوندها رخ داده است، چنان که برخی تحلیل‌گران اقتصادی توصیف کرده‌اند «سرمایه‌برداری» است. در نتیجه اقتصاد ایران زیر تأثیر تاراج و ویرانگری مستمر ولایت فقیه دستخوش انباشت‌زدایی شدید شده است.

۳۴ـ تحولات یک سال گذشته کشور نشان می دهد که رژیم حاکم توانایی اداره امور اقتصادی کشور به خصوص بی ثباتی بازار ارز و سکه طلا را به‌میزان زیادی از کف داده است. این وضعیت را از جمله در شکست طرح‌های رژیم می‌توان دید.

از آذر ۱۳۹۶ دولت روحانی برای جلوگیری از بالا رفتن قیمت سکه طلا، به‌حراج حدود ۵۰۰ هزار قطعه سکه و پیش فروش بیش از ۷.۵ میلیون قطعه دیگر دست زد. در اجرای این طرح ذوب کردن ۶۰ تن طلا از ذخائر بانک مرکزی در دستور کار رژیم قرار گرفت. با وجود عرضه طلا در این مقیاس بزرگ، پس از گذشت چند ماه بهای سکه به‌جای پایین آمدن رو به‌افزایش گذاشت و از هر قطعه ۱.۲ میلیون تومان در ابتدای این طرح، به بیش از‌ ۴.۵ میلیون تومان در مرداد ماه امسال رسید. برخی کارشناسان جهش پی‌ در پی قیمت‌ها در بازار را ناشی از آن دانسته‌اند که ذخائر طلای کشور رو به‌اتمام گذاشته است (روزنامه جهان صنعت، ۷ مرداد ۱۳۹۷).

طرح دیگر رژیم تلاش برای سامان دادن به‌بازار ارز بود. پس از قیام‌ دی ماه و به‌خصوص پس ازخروج آمریکا از برجام، تقاضا برای تبدیل بخشی از نقدینگی هنگفت موجود در بازار چنان افزایش یافت که بازار ارز را از کنترل خارج کرد. دولت روحانی در یک واکنش اضطراری با اعلام یکسان سازی نرخ ارز درحد دلاری ۴۲۰۰ تومان مدعی شد که با این نرخ تمام هزینه های ارزی کشور را تأمین می کنند. اما در زمان کوتاهی پس از آن نرخ دلار در بازار تهران ۸۰۰۰ تومان صعود کرد و طرح رژیم را به‌شکست کشاند. پس از آن دلار در مقطعی از ۱۲ هزار تومان هم عبور کرد و این روند بی‌ثبات هم‌چنان ادامه دارد.

همزمان با آغاز اجرای دور اول بازگشت تحریم‌های آمریکا، از روز ۱۶ مرداد ۱۳۹۷، رژیم برای مقابله با تنگنای ارزی ناشی از آن، سیاست ارزی دیگری را به اجرا گذاشت. این سیاست به‌تأیید «شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی» ـ نهادی با مشارکت رؤسای سه قوه که به‌توصیه خامنه‌‌ای تشکیل شده ـ رسیده است. برمبنای این سیاست رژیم از تأمین ارز مورد نیاز برای واردات۸۰ درصد کالاهای وارداتی شانه خالی کرده تأمین آن را به بازار آزاد واگذاشته است. حدود ۷۰ درصد واردات مزبور را کالاهای مورد نیاز بخش تولید کشورتشکیل می‌دهد. به‌زعم مقامات رژیم قرار است این ارز از محل درآمد ارزی صادرات محصولات موسسات دولتی نظیر محصولات پتروشیمی، فرآورده‌های نفتی، گاز و ... تأمین شود. در واقع رژیم با این تصمیم بی‌سابقه، ارز مورد نیاز واردات را به‌یک ‌منبع فاقد تضمین حواله داده است. زیرا محصولات پتروشیمی ایران ـ منبع مهمترین بخش درآمد صادرات غیرنفتی ـ در دستورکار مرحله دوم تحریم‌های آمریکاست که از ۱۳ آبان ۹۷ شروع می‌شود. بنابراین تضمینی وجود ندارد که از این محل یا از صادرات فرآورده‌های نفتی ارز مورد نیازبرای حدود ۸۰ درصد کل واردات مورد نیاز کشورتأمین شود.

 حتی اگر ارز کالاهای وارداتی از بازار آزاد تامین شود، سیاست ارزی جدید رژیم خانوارهای ایرانی را در معرض گرانی و موج تورمی جدیدی قرار می‌دهد که نتیجه گرانی شدید ارز در بازار آزاد است. این سیاست درعمل روند کاهش قدرت خرید حقوق بگیران را تشدید می‌کند. بنا به‌گزارش بخش کارگری «شورای عالی کار» سبد هزینه خانواده‌های کارگری از آغاز سال تا اول مرداد۹۷ براثر تورم حاصل از جهش‌های قیمت ارز، از دو میلیون و هفتصد هزار تومان به پنج میلیون تومان رسیده است.

ناتوانی رژیم در برابر موج فزاینده بیکاری وجه دیگری از کنترل‌ناپذیری اقتصاد کشور است. مقابله با افزایش بیکاری ازمسیر رشد پایدار اقتصادی با نرخ بیش از۸ درصد می گذرد. شرط دستیابی به‌چنین رشدی فسادزدایی ازعرصه اقتصاد رانتی برای سرمایه‌گذاری موثر است. این سرمایه‌گذاری نه از عهده دولت مفلس روحانی و نظام بانکی فلج شده بر می‌آید و نه سرمایه‌داری سوداگر حاکم به سرمایه گذاری ثابت و پایدار برای اشتغال‌زایی تن می‌دهد. شرکتهای خارجی نیز به‌دلیل بی‌ثباتی عمیق بازار ایران به‌سمت سرمایه گذاری ثابت اشتغالزا در ایران نزدیک نمی‌شوند. در نتیجه آمیزه‌یی از چالش‌های اقتصادی و سیاسی مهار بیکاری در ایران را ناممکن کرده اند.

۳۵-کنترل‌ناپذیری اقتصاد ایران هم‌چنین در رها شدن نرخ تورم از کنترل تصنعی سال‌های اخیر مشاهده می‌شود: بانک مرکزی نرخ تورم میانگین را در ماه تیر ۱۰.۲ درصد اعلام کرد و بر تبلیغات دامنه‌دار دولتی پیرامون نرخ تک رقمی تورم نقطه پایان گذاشت. مطابق این گزارش در تیرماه نسبت به ماه مشابه سال ۹۶، بهای دخانیات۷۲٫۴ درصد رشد داشته و رشد بهای خوراکی‌ها و آشامیدنیها‌ به‌ ۲۵ درصد رسیده است. رشد شتابان این ارقام و افرایش بهای دیگرکالاهای مصرفی و هزینه مسکن و انرژی، به‌معنی شعله‌ور شدن آتش تورم در ماه‌های آتی است.

سرانجام باید به‌افزایش انفجاری حجم نقدینگی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نشانه‌های درماندگی رژیم در مدیریت اقتصاد کشور توجه کرد. نقدینگی به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای اقتصاد کلان که بی واسطه بر افزایش نرخ تورم تاثیر می گذارد، از حدود ۶۰ هزار میلیارد تومان در سال ۱۳۸۴، به حدود ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان در پایان سال ۱۳۹۶ رسید. این رقم بر اساس آمار دولتی، ۳۰۰ هزار میلیارد تومان بیشتر از کل تولید ناخالص داخلی کشور است. به‌گفته رئیس اتاق بازرگانی تهران، مسعود خوانساری هر روز هزار میلیارد تومان به حجم نقدینگی افزوده می‌شود.

این افزایش مخرب، توانایی کنترل ارزش پول کشور را که مهم‌ترین وظیفه سیستم بانکی است، از بانک مرکزی سلب کرده است.

 

۳۶ـ مسعود نیلی، دستیار ویژه اقتصادی روحانی و دبیر ستادهماهنگی اقتصادی دولت،که اخیرا همزمان با فلج‌شدگی بخشی از کابینه از این سمت عملاً کناره گرفته است، سال گذشته اعلام کرد که اقتصاد کنونی ایران با ۶ «ابرچالش» دست به‌گریبان است (روزنامه دنیای اقتصاد، ۲۲ شهریور ۱۳۹۶). او این «ابرچالش‌ها» را «بیکاری، نابه‌سامانی و عدم تعادل بودجه دولت، نابه‌سامانی نظام بانکی، نابه‌سامانی نظام بازنشستگی و بیمه، مسأله منابع آب و محیط زیست» برشمرد. ازآنجا که این شخص از زمان دولت رفسنجانی مرجع کارشناسی در مدیریت اقتصادی دولت‌های وقت بوده و ازجمله در طراحی و ارائه «برنامه پنجساله توسعه اقتصادی ـ اجتماعی» نقش اصلی را داشته، قابل فهم است که به‌گفتن نمودهای بیرونی فروپاشی اقتصاد کشور اکتفا کرده و عمداً مهم‌ترین معضلات ساختاری و بنیادی را به‌سکوت برگزار کرده است. با این‌حال حتی در همین روایت دولتی عنوان «ابرچالش‌های شش‌گانه»، فی‌نفسه، ناتوانی رژیم در مواجهه با سقوط اقتصادی کشور را بیان می‌کند. به‌خصوص که امروز هریک این ابرچالش‌ها از حیطه تنگناهای اقتصادی فراتر رفته به‌صورت اعتراض‌های اجتماعی ادامه‌داری به‌خیابان‌ها سرازیر شده است.

۳۷ـ «ابرچالش » بودجه دولت

 از سالهای اولیه روی کارآمدن رژیم ولایت فقیه و به‌خصوص با آغاز جنگ ضدمیهنی بودجه سالانه و اجرای آن، از مسیر اقتصادی و منطقی خود منحرف شد..حکومت آخوندی در استفاده از منابع و به خصوص درآمد ناشی ازصادرات نفت رهنمود معتبر ملی یعنی سیاست «اقتصاد بدون نفت» دولت دکترمصدق و بودجه بندی بدون درآمد نفت را زیرپا گذاشت. به‌جای آن،‌ بخش مهمی از ثروت ملی نفت و سایر درآمدهای عمومی را به خدمت توسعه نظامی یعنی دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی از جمله بمب اتمی و موشک‌های دوربرد و همچنین دخالت نظامی تروریستی در کشورهای منطقه درآورد.

بارمالی و رقم اتلاف منابع اقتصادی ایران در بودجه سالانه دولت، سال به سال سنگین تر می‌شود. درحال حاضر، سهم نیروهای نظامی امنیتی پاسدار موجودیت این رژیم از بودجه عمومی دولت، ۲.۵ برابر بزرگترین دستگاه اداری دولت یعنی وزارت آموزش وپرورش (با بیش ازیک میلیون معلم و بیش از۱۴ ملیون دانش آموز) است.

این خاصه خرجیها، کسربودجه و عدم تعادل دخل و خرج دولت را به جایی رسانده که دیگر درآمد های دولت نمی‌تواند جوابگوی هزینه های آن باشد. کسری غیرموجه بودجه دولت، قوه مجریه رژیم را وادارکرده که برای جبران آن به انواع استقراض مالی وخامت‌بار و مخرب روی آورد. اثر تخریبی و بحرانزایی بودجه دولت در انباشت بدهی‌های دولت بارز شده است.

آمار کل بدهی دولت در سال ۹۶ هنوز منتشرنشده است. اما براساس آخرین آماری که وزارت اقتصاد و دارایی رژیم در پایان سال ۹۵ منتشرکرده، دولت تا قبل از سال۹۶ بالغ بر۷۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی داشته است. این مبلغ نزدیک به ۵۰ درصد ارزش تولید ناخالص داخلی در همین سال است.

۳۸ـ «ابرچالش » نظام بانکی

نظام بانکی که شاهرگ اقتصاد کشور محسوب می شود، از آغاز حکومت آخوندی با دو انحراف مدیریتی وابستگی به دولت و وابستگی صوری به نظرات فقهی با سرپوش «بانکداری بدون ربا » مواجه شد. رییس دولت از یکسو تعیین کننده رئیس بانک مرکزی (پست حساس و خطیر اقتصادی کشور) شد و از سوی دیگر در رأس “شورای پول و اعتبار» درسمت‌دهی سیاست‌گذاری پولی این شورا نقش‌آفرین شد و در رأس «مجمع عمومی بانک مرکزی» اجرای عملیات این بانک را تحت کنترل خود درآورد. در نتیجه هرگونه استقلالی از بانک مرکزی سلب شد و سیاست‌گذاری پولی یکسره تابع سیاست‌های ولایت فقیه و الزام‌های جنگ‌، سرکوب و رانت‌خواری گردید.

نظرات ولی فقیه نیز با حضور «فقیهی» ازجانب شورای نگهبان در جلسات «شورای پول و اعتبار»، و استقرار «شورای فقهی بانک مرکزی» در این بانک و «شورای مشورتی بانکداری و مالی اسلامی» در وزارت اقتصاد اعمال شد. بانک‌های ملی، کشاورزی، انصار، سرمایه و... نیز هرکدام «شورای فقهی» خاص خود را دارند.

 با این شکل بندی مدیریت، سیستم بانکی تحت تأثیر این وابستگی دوسویه قرارگرفت و کارکرد اقتصادی سیستم بانکی را نادیده گرفت. اولین عارضه وابستگی نظام بانکی به دولت، تبدیل بانکهای دولتی به بنگاههای کارگشایی مالی دولت و شرکتهای دولتی است. این امر بدهی هنگفت دولت به نظام بانکی را ـ بی‌اعتنا به‌هرگونه قانون و ضابطه محدودکننده‌یی ـ به وجود آورده است. در نتیجه، پولی که باید در شریان اقتصاد کشور جاری شود در دستگاه فاسد دولت حیف و میل شده یا به‌صورت رانت‌های هنگفت نصیب بیت خامنه‌ای و سپاه پاسداران شده است.

-دومین عارضه مهم وابستگی دوگانه سیستم بانکی، مکلف کردن بانکها به پرداخت وام کم بهره به اشخاص حقوقی و حقیقی مورد نظررژیم است. علاوه براین، به‌بهانه «بانکداری بدون ربا» زیرعنوان مضاربه و سایر «عقود اسلامی» وام‌های کلانی به‌رایگان به‌شرکت‌های سپاه پاسداران و وابستگان رژیم پرداخت شده است. بخش عمده این وام ها در سررسید تعیین شده به بانکها برنگشته و بخش قابل توجهی از آن هیچگاه بر نمی‌گردد. این وام های سوخته و غیرقابل بازگشت درحسابداری بانک‌ها تحت عنوان «معوّقه‌ها» ثبت گردید. به علت نبود شفافیت از میزان «معوّقه‌های بانکی» اطلاع دقیقی در دسترس نیست. مقام‌های مختلف رژیم این مطالبات را بین ۹۵ تا ۲۰۰ هزار میلیارد تومان اعلام کرده‌اند. به گفته اکبر ترکان، مشاور حسن روحانی و رییس مناطق آزاد، میزان کل مطالبات معوَقه بانکی ۲۲۰ هزار میلیارد تومان است (تلویزیون شبکه خبر۱۳ دی ۹۳). درهمین تاریخ، قائم مقام بانک مرکزی میزان مطالبات معوَقه را ۹۴ هزارمیلیارد تومان اعلام کرد. سپس دادستان کل رژیم گفت: اعلام مبلغ مطالبات بانکی بین ۹۵ تا ۲۰۰ هزار میلیارد تومان نشانه عدم شفافیت و دارای اشکال است. (تلویزیون رژیم، شبکه اول، ۴ اسفند ۹۳). نتیجه آن‌که، برداشت و عدم بازگشت پول بانکها توسط دولت و اشخاص مورد نظرحاکمیت، بسیاری بانک‌ها را به‌توقف یا ورشکستگی کشانده است.

۳۹-در خرداد ۱۳۹۵ مرکز پژوهش‌های مجلس رژیم اعلام کرد که بخش بزرگی از نظام بانکی کشور دچار توقف (insolvency) شده است. کارشناسان اقتصادی نیز معتقدند: «۱۲ بانک رسماً ورشکسته‌اند اما اعلام نمی‌شود» (حسین راغفر- خبرگزاری ایلنا، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۵). بنا به دستور دولت، بانک مرکزی برای لاپوشانی عوارض اجتماعی تعطیل و اعلام ورشکستگی این بانک‌ها، تا امروز با پرداخت وام به این بانکها آن‌ها را ظاهرا دایر نگهداشته است. استقراض بانک‌های ورشکسته از بانک مرکزی که عمدتا با چاپ اسکناس انجام می‌گیرد باعث افزایش «پایه پولی» و در نتیجه افزایش مخرب میزان نقدینگی شده است.

یک تحول اساسی دیگر که نظام بانکی را منقاد ولایت فقیه و سیاست تبهکارانه آن کرد، تأسیس بانک‌های به‌اصطلاح خصوصی بود. این برنامه دسترسی ‌خامنه‌ای و سپاه پاسداران و یک دوجین نهادهای ویژه سرکوب و غارت به‌نظام بانکی کشور را تسهیل کرد. ایجاد بانک‌ انصار (سپاه پاسداران)، بانک سینا (بنیاد مستضعفان)، بانک شهر (شهرداری تهران)، بانک حکمت (ارتش)، بانک مهر ایران (بسیج)، بانک قوامین (نیروی انتظامی)، بانک کارآفرین (ستاد اجرایی خامنه‌ای) و... بخش بزرگی از نظام بانکی را به‌ابزار تأمین مالی تروریسم و سودجویی نجومی باندهای رژیم تبدیل کرد.

در کنار فساد، رانتخواری و تأمین مالی تروریسم توسط بانک‌ها، عامل دیگری که سبب فساد ساختاری در نظام پولی کشـور شده، فعالیت چپاولگرانه صندوق‌های به‌اصطلاح قرض‌الحسنه و مؤسسات مالی و اعتباری است. شمار این مؤسسات به ‌بیش از ۸ هزار مورد (اعم از مجاز و غیرمجاز) رسیده است. آن‌ها عمدتاً وابسته به‌بیت خامنه‌ای، سپاه پاسداران یا باندهای مختلف در رأس هرم قدرت‌اند و در بلعیدن بازار پول و سلب دارایی جامعه ایران‌ با هم رقابت می‌کنند.

اعتراض‌های غارت‌شدگان علیه این مؤسسات که تاکنون در دست کم ۱۰۰ شهر ایران بارها برگزار شده، نشانه آگاهی و بیداری جامعه ایران نسبت به‌حرص و ولع نظام ولایت فقیه در سرقت اندوخته‌ها و درآمدهای مردم ایران تا آخرین ریال آن است. مقام‌های رژیم خود اعتراف می‌کنند که «خون مردم به اسم موسسه مالی اعتباری و به اسم ”امام هشتم“، بسیج، سپاه و نیروی انتظامی مکیده می‌شود» (محمد تقی رهبر، سایت تابناک ۲۴ دی‌ ۱۳۸۹).

نخستین مؤسس این صندوق‌ها، یک باند وابسته به‌خمینی به‌نام «سازمان اقتصاد اسلامی» متعلق به اسدالله لاجوردی و حبیب الله عسگراولادی بود که فعالیت‌های غارتگرانه‌اش از همان قدم اول، یعنی در سال ۱۳۵۸، مورد اعتراض سازمان مجاهدین خلق ایران قرار گرفت.

وارثان باند مزبور هم‌اکنون حدود ۱۱۰۰ صندوق را تحت پوشش خود دارند. تعداد شعب برخی از این صندوق‌ها از شعب بانک‌های خصوصی بیشتر است و حجم معاملات پولی‌شان نجومی است. گفته می‌شود حدود ۳۰ درصد نقدینگی کل نظام بانکی در اختیار همین مؤسسات قرار دارد (جام جم آنلاین ۲۷ مرداد ۱۳۹۴).

۴۰- «ابرچالش» بیکاری

بیکاری فزاینده، به اعتبار عوارض اجتماعی سیاسی خطرناکش، از دید امنیتی، مهمترین «ابرچالش» پیش روی رژیم است. تجربه قیام دی ماه ۹۶ نشان داد که در شهرهای کوچک که نرخ بیکاری در آنها بالاست، شورش و قیام رادیکالتری می‌تواند شکل بگیرد. بنابر منابع رژیم، سالانه یک میلیون جوان متقاضی کار وارد بازار کار می‌شوند. علاوه براین رکود اقتصادی و تعطیلی موسسات تولیدی (یا راکد ماندن بخشی از ظرفیت آنها) به بیکاری بخشی از شاغلان منجرشده و آن‌ها را نیز متقاضی جدید اشتغال کرده است. برطبق برآورد کارشناسان اقتصادی رژیم در سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، میزان اشتغال‌زایی خالص سالانه (مشاغل ایجاد شده منهای مشاغل از دست‌رفته)، تنها ۱۴ هزار و ۲۰۰ شغل بوده که بسیار ناچیز و در حد صفر است (مسعود نیلی، مصاحبه تلویزیونی، ۲۶ فروردین ۱۳۹۲).

بانک مرکزی در گزارش جدید خود (تیر ۱۳۹۷) در مورد بودجه و دخل و خرج خانوار ایرانی در سال ۹۶ رسماً اعلام کرده است: ۲۸ درصد خانوارها فاقد حتی یک فرد شاغل هستند. در سال۹۵ این رقم ۲۶.۶ درصد و در سال ۹۱ بیش از ۲۳ درصد گزارش شده بود.

مرکز آمار اعلام خطر می‌کند که میانگین کشوری درصد بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله به بیش از دو برابر میانگین بیکاری عمومی کشور رسیده و حاکی از آن است که ۲۵.۳ درصد از فعالان این گروه سنی در سال ۱۳۹۶ بیکار بوده‌اند. مطابق گزارش این مرکز دولتی اکثریت جوانان بیکار تحصیل‌کرده و فارغ‌التحصیل مؤسسات آموزش عالی و دانشگاهها هستند. مطابق آمارهای ارائه شده از سوی کارشناسان بازار کار، «از هر سه جوان تحصیلکرده یک نفر بیکار و از هر۴ نفر جویای کار ۳ نفر دارای مدرک دانشگاهی هستند» که نمی توانند شغل مرتبط با رشته تحصیلی خود را پیدا کنند (خبرگزاری تسنیم ۱۵ مهر ۱۳۹۶).

این نکته را هم باید در نظر داشت که در آمارهای رژیم، کودکان کار ده سال به بالا هم جزو شاغلان محسوب می شوند. در مورد تفات نرخ بیکاری در مناطق مختلف کشور نیز رحمانی فضلی وزیر کشور حکومت آخوندی می گوید:«در برخی از شهرها میزان بیکاری به ۶۰درصد رسیده است»(خبرگزاری تسنیم ۹مهر ۱۳۹۶).

وزیر علوم رژیم در اسفند۹۶ گفت: میزان بیکاری کسانی که مدرک دانشگاهی دارند از کسانی که این مدرک را ندارند بیشتر است. کارشناسان مستقل، شمار واقعی بیکاران را بیش از ۱۰ میلیون نفر برآورد می‌کنند. در نتیجه، نرخ بیکاری در ایران بیش از ۴۰ درصد برآورد می‌شود.

واقعیت تکان دهنده دیگر شمار عظیم جمعیت غیر فعال در ایران است که سال به‌سال افزایش می‌یابد. بنا به‌‌گزارش‌های دولتی نرخ جمعیت غیرفعال از ۵۹ درصد در سال ۱۳۸۴ به ۶۲.۸ درصد در سال ۱۳۹۳ رسیده است (مرکز آمار و اطلاعات راهبردی، وزارت تعاون، بهمن ۱۳۹۴).

۴۱ ـ‌«ابرچالش» ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی

با احتساب صندوق‌های خاص نظیر «سازمان تأمین اجتماعی نیروهای مسلح» و برخی دیگر از مؤسسات دولتی نظیر شرکت نفت که به آن‌ها توجه ویژه می‌شود، به گفته علی ربیعی وزیر کار روحانی در جلسه علنی مجلس رژیم در روز ۵ دی ۱۳۹۵، در حال حاضر ۱۸ صندوق بازنشستگی وجود دارد. در میان آن‌ها سازمان تأمین اجتماعی، محور اصلی بیمه‌های اجتماعی، به‌تنهایی نیمی از جمعیت کشور شامل نزدیک به سه میلیون و ۳۰۰ هزارمستمری‌بگیر را تحت پوشش خود دارد.

صندوق بازنشستگی که دومین بیمه مهم کشور محسوب می شود،‌ به نوبه خود نزدیک به‌ دو میلیون و ششصد هزار نفر بیمه شده یا مستمری بگیر را در بر می‌گیرد.

معضل بزرگی که در سالهای اخیر جای مهمی در بین چالشهای اقتصادی کشور پیدا کرده، ناتوانی مالی فزاینده‌ سازمان تأمین اجتماعی و سایر صندوقهای بیمه است، به‌طوری که یارای تأمین بیمه‌شدگان و مستمری‌‌بگیران و بازنشستگان را ندارند. در نتیجه، میلیونها بازنشسته، به‌علت عدم تکافوی مستمری دریافتی، درمعرض فقر و فلاکت قرارگرفته‌اند.

پارامترهایی مانند فساد مالی مزمن در مدیریت این صندوقها بی‌شک در تشدید این معضل اثر داشته است. اما در واقع این ورشکستگی‌ها حلقه نهایی فرآیندی است که با کاهش جدی میزان حق بیمه پرداختی به‌ صندوقهای بیمه شکل گرفته است. کاهش این پرداختها، اولاً ناشی از پایین نگهداشتن دراز مدت دستمزد نیروی کار است که به‌همین نسبت، میزان کسور واریزی به‌صندوقها را پایین آورده است. ثانیاً، نتیجه سیاست موقتی سازی نیروی کار است. در حال حاضر ۹۵ درصد کارگران در استخدام رسمی نیستند و تحت قراردادهای موقت و سفید امضا کار می‌کنند (کار ایرانی، ۲۳ فروردین ۹۶). کارفرمایان در ازای کار آنها به‌سازمان تأمین اجتماعی حق بیمه (که معادل ۲۰ درصد مزد است) نمی‌پردازند. در تیرماه ۱۳۹۶، دولت روحانی مجموعه‌یی از طرحهای ارزان‌سازی نیروی کار، از جمله طرح موسوم به‌کارورزی را به‌اجرا گذاشت که به‌موجب آن کارفرمایان اجازه یافتند فارغ‌التحصیلان دانشگاهها را با پرداخت دوسوم حداقل دستمزد به‌صورت غیررسمی استخدام کنند و به‌علاوه از این امتیاز برخوردار باشند که حق بیمه تأمین اجتماعی را نپردازند (روزنامه شرق، ۳۱ تیر ۱۳۹۶). ثالثاً، محصول تصمیمهای دولتهای مختلف رژیم در جهت تضعیف و به‌حاشیه راندن نظام تأمین اجتماعی است. به‌طوری که از یک طرف بخش قابل توجهی از شرکت‌ها و هلدینگ‌های متعلق به‌سپاه پاسداران و ‌بیت خامنه‌ای و بنیادهای وابسته به ‌او را از پرداخت سهم بیمه نیروی کار تحت استخدام خود معاف کرده‌اند؛ از طرف دیگر از پرداخت بدهی‌ هنگفت افزاینده خود به‌نظام تأمین اجتماعی خودداری می‌کنند. هم‌اکنون سازمان بیمه اجتماعی یکی از پنج طلبکار بزرگ دولت است.

قابل توجه است که به‌رغم اعتراضات تشکلهای کارگری و بازنشستگان کشوری به و‌اریز کسور بازنشستگی به خزانه دولت به جای واریز آن به حساب سازمان تأمین اجتماعی، مجلس ارتجاع در تبصره ۷ قانون بودجه ۹۷ به این خلافکاری دولت صورت قانونی بخشیده است. تأثیر مجموع این سیاست‌ها، امروز صندوق‌های بیمه را ورشکسته کرده و نظام بیمه اجتماعی کشور را در مسیر فروپاشی قرار داده است.

دو ابر چالش دیگری که مسعود نیلی در شمار ۶ «ابرچالش» گریبانگیر اقتصاد ذکر کرده، مسأله منابع آب و محیط زیست است که در فصل بعدی به اختصار به آن می پردازیم.


فصل پنجم:
انهدام محیط زیست و زوال منابع آب
۴۲- شورای ملی مقاومت بارها در مورد فاجعه بی آبی که مسأله مرکزی و اساسی برای حیات مردم ایران است، هشدار داده است. ما وضعیت محیط زیست و بحران آب را به عنوان «فرابحران»، «ماورای فاجعه» و «قتل عام طبیعت» نامیدیم. در بیانیه سالانه شورا در سال ۹۵ گفته ایم: «اگرچه تخریب محیط زیست در حاکمیت آخوندها در تمامی زمینه ها فاجعه بار است، اما می توان بحران آب و آینده تاریک آن را از همه بزرگتر و خطرناکتر دانست. سیاست سدسازی، با اهداف منفعت طلبانه کوتاه مدت ولی با تأثیرات فوق العاده مخرب بلند مدت، که به طور عمده به وسیله سپاه پاسداران اجرا شده، همراه با برداشتهای بی رویه از سفره های زیرزمینی موجب خشک شدن کامل یا لطمات جبران ناپذیر به منابع استراتژیک آب و دریاچه ها و تالابهای کشور شده است».

اما در ماه‌های اخیر ‌اعتراض‌های مردمی علیه استبداد حاکم به‌خاطر کمبود شدید آب رو به‌گسترش گذاشته است. تظاهرات مکرر مردم برازجان، قیام خونین مردم خرمشهر و اعتراض‌ها و تظاهرات ۵۵ روزه کشاورزان اصفهان از برآمدهای مهم این جنبش است. این فریادها در همه جا با شعارهای خشماگین علیه اختناق و استبداد آمیخته است و بیان کننده باوری است که در جامعه ایران عمومیت یافته است:‌ قحطی آب و قحطی آزادی به‌هم مرتبط است و لازمه به‌دست آوردن هردو آن‌ها پایان دادن به‌حاکمیت ولایت فقیه است.

۴۳ـ «ابرچالش» انهدام محیط زیست

محیط زیست ایران سرمایه حیات نسل‌ کنونی و نسل‌های آینده است و در مالکیت مشترک تمام مردم قرار دارد. از دریاچه‌ها، رودها، تالاب‌ها و منابع زیر زمینی آب تا جنگل‌ها، مراتع، اراضی عمومی و فضای شهرها جز عموم مردم ایران نباید صاحب و مالکی داشته باشد. اما رژیم ولایت فقیه از ابتدای حاکمیت‌اش زیست‌بوم مردم ایران را مانند سایر منابع کشور به‌مثابه غنائم جنگی در مالکیت مطلقه خود دانسته ضربات بنیان‌کنی به‌آن وارد کرده است. تراژدی کنونی محیط زیست ایران نتیجه نگاه اشغالگرانه آخوندهای حاکم و نیز کوته‌نگری و حماقت آن‌ها در اداره امور کشور و پیامد کالایی شدن منابع آب، جنگل‌ها، مراتع، اراضی عمومی، سواحل، کوه‌پایه‌ها و حتی فضای شهرهاست. به‌نحوی که آخوندها همه آن‌ها را عرصه سودجویی بی حد و حصر خود کرده‌اند.

ازاین‌نظر رژیم ولایت فقیه یک سیاست جنایت کارانه نسبت به‌نسل‌های کنونی و آینده کشور اعمال کرده که فجایع ناشی از آن از جمله در این عرصه‌ها ظاهر شده است:

- در چهار دهه اخیر جمعیت کشور بیش از دو برابر شده است؛ بدون این که برای پاسخگویی به‌نیازهای این جمعیت برنامه‌ و تمهیدی در کار باشد.

-کاهش فاجعه بار منابع آب، زندگی مردم در تعدادی از استان‌ها را دشوار کرده است.

- از نظر بیابان‌زایی و فرسایش خاک، ایران نخستین کشور جهان شده است.

-هوای شهرهای بزرگ به‌شدت آلوده شده است. سالانه ۴۵ هزار ایرانی جان خود را بر اثر آلودگی هوا از دست می‌دهند (خبرگزاری ایسنا، ۲۷ آبان ۱۳۹۲‌).

 بنا به‌ارزیابی مؤسسات پژوهشی معتبر بین‌المللی، از نظر وضعیت هوا، اهواز آلوده‌ترین شهر جهان، سنندج سومین، کرمانشاه ششمین و یاسوج نهمین شهر آلوده جهان محسوب می‌شود (مؤسسه پژوهشی کوارتز، روزنامه ایران، ۱۰ آذر ۱۳۹۲).

در اکثر شهرهای ایران شبکه جمع‌آوری فاضلاب و تأسیسات تصفیه آن وجود ندارد. شصت در صد فاضلاب شمال کشور مستقیم یا غیر مستقیم به دریای خزر سرازیر می‌شود (مرکز پژوهش‌های مجلس رژیم، خرداد ماه ۱۳۹۵).

با وجود گذشت بیش از یک قرن از رواج روش‌های بازیافت زباله‌ها در بسیاری کشورها، هنوز در ایران تنها بین ۸ تا ۱۰ درصد زباله‌ها بازیافت می‌شود و بقیه در دل زمین مدفون و یا در طبیعت رها می‌شوند (دنیای اقتصاد، ۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ ـ اقتصادآنلاین، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶).

وضعیت حیات وحش در مناطق مختلف ایران به‌احتضار یا به‌نابودی کامل کشیده شده و کاهش جمعیت حیات وحش بین ۸۰ تا ۹۰ درصد برآورد می‌شود.

سالانه وسعتی بالغ بر ۴۰۰ هزار هکتار از اراضی حاصلخیز کشور دستخوش فرسایش می‌شود...

میزان فرسایش خاک در جهان حدود ۷۵ میلیارد تن است که سهم ایران از آن بیش از ۲ میلیارد تن بوده و حدود سه‌برابر متوسط آسیا است. ارزش اقتصادی خسارت سالانه فرسایش خاک در کشور قریب ۱۰ هزار میلیارد ریال معادل تخریب یک میلیون هکتار زمین کشاورزی برآورد شده است. سالانه دو میلیاد متر مکعب رسوب بر اثر فرسایش خاک در سدهای کشور جمع می‌شود. این حجم رسوب، سه‌برابر حجم رسوب در حوزه‌های آبخیز کشور چین است. از دهه ۱۳۳۰ تا ۱۳۷۰ سیلاب‌های مخرب سالانه به‌ترتیب با ۱۹۵، ۲۳۳، ۴۳۱، ۹۰۴، و ۱۱۰۸ مورد، روند صعودی داشته که نشانگر تخریب شدید پوشش گیاهی است. متوسط سالانه فرسایش خاک کشور ۱۰ تا ۱۵ تن در هکتار در سال است. در حالی که این رقم در آسیا ۳.۸ و در اروپا ۰.۵ و در استرالیا ۰.۳ تن در هکتار در سال است.

نزدیک به ۸۵ درصد زمین‌های ایران کم و بیش در معرض خطر بیابان‌زایی هستند. طبق تصویربرداری‌های ماهواره‌یی سازمان ناسا، سالانه بین ۱.۵ تا ۳.۵ درصد از مساحت جنگل‌های کشور کاسته می‌شود» (مرکز پژوهش‌های مجلس رژیم، خرداد ۱۳۹۵).

این وضعیت اسفبار پرسش مهمی را پیش کشیده است: آیا در چنین زیست بوم مخروبه‌یی، زندگی مردم ایران آینده‌یی دارد؟ برخی گفته‌اند که ۵۰ میلیون نفر از ساکنان جنوب البرز و شرق زاگرس باید فکری به حال خودشان کنند و برخی نگرانند که ایران به «قلب مرده خاورمیانه»‌ تبدیل شود.

اما نیروی گذار ایران از این ویران‌سرای مأیوس کننده به سرزمین ‌امید و زندگی و سرسبزی، جنبش آزادی‌خواهانه مردم ایران برای سرنگونی رژیم است.

۴۴ـ ابرچالش زوال منابع آب

از دست رفتن منابع آب کشور وضعیت خطرناکی را برای زندگی مردم ایران فراهم کرده است. دریاچه‌های ایران از ارومیه تا هامون به‌زمین‌های سوخته تبدیل شده‌اند، رودخانه‌های ایران از زاینده رود تا سیمینه رود یکی پس از دیگری می‌میرند، از مهم‌ترین تالاب‌های کشور، ۶۰ تالاب خشکیده‌اند. دیگر نه از بختگان اثری باقی است نه از گاوخونی و پریشان و جازموریان. آن‌ها جای خود را به‌شوره‌زارها و بیابان‌ها داده‌اند. بسیاری از روستاییان آب آشامیدنی ندارند. در هزاران روستا با تانکر آب‌رسانی می‌شود، صدها شهر در وضعیت «تنش آبی» قرار گرفته‌اند، جمعیت کثیری از کم‌آبی یا شوری و گل‌آلودگی آب رنج می‌برند و عده ‌‌زیادی، به‌‌ویژه در شرق کشور که آوارگان آب نامیده می‌شوند، روستاهای خود را به‌سوی شهرها ترک می‌کنند.

بسیاری از مناطق کشور ما البته طبیعت خشکی دارد و با کم‌آبی مواجه است. اما فاجعه کنونی به‌مراتب بیش از آن که ناشی از عوامل اقلیمی و محیطی باشد، حاصل یک سیاست غارتگرانه و ویران‌‌کننده برای بقای ولایت فقیه است.

ساخت‌ و سازهای ضربه‌زننده‌یی مانند احداث اتوبان در دریاچه ارومیه، توسعه برنامه اتمی که به‌منابع عظیم آب نیاز دارد، رو آوردن شرکت‌های متعلق به‌خامنه‌ای و بنیادهای او و سپاه پاسداران به تولیدات و صنایعی که منابع آب بسیار مصرف می‌کنند، سدسازی بی‌رویه، گسترش نابه‌جای اراضی زیر کشت، فقدان سرمایه‌گذاری برای مقابله با هرز روی آب، نقل و انتقال نسنجیده آب‌ رودخانه‌ها بنا به مصالح پاسداران، انتقال آب به‌جنوب عراق در چارچوب سیاست صدور ارتجاع و سایر تصمیم‌های ضدملی.

در واقع آن‌ها بی‌رحم‌تر و بیگانه‌تر از یک رژیم اشغالگر عمل کرده‌ و ظرفیت‌های زیست محیطی کشور را به خدمت یک موجودیت ضدتاریخی درآورده‌اند.

در اسفند ماه ۱۳۹۴ رسانه های حکومتی از قول معاون برنامه ریزی و اقتصادی وزارت نیرو نوشتند: «ایران در شرایط تنش آبی قرار دارد... براساس اسناد بین المللی که در سال٢٠١٢ منتشر شده، در کشور ما بالای صددرصد از منابع آبی زیرزمینی برداشت می شود؛ یعنی داریم از منابع استراتژیک خود استفاده می کنیم... ما در دهه اخیر ١١٠میلیارد مترمکعب از منابع استراتژیک خود برداشت اضافه داشته ایم، اگر به همین منوال پیش رود، در ١٠سال آینده اساساً در کشور چیزی به نام منابع آب زیرزمینی به صورت کلان نخواهیم داشت... تقریباً تمام آبهای سطحی ایران، یعنی رودخانه ها، تالابها و در نهایت دریاچه ها از بین رفته است... با این وجود، برداشتها روز به روز بیشتر می شود و هیچ سالی نبوده که این وضعیت بهتر شده باشد» (شرق، ۱۵ اسفند۱۳۹۴).

رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران در سازمان هواشناسی هم معترف است که «در بلند مدت ۷۲درصد جمعیت ایران با خشکسالی مواجه خواهد بود... با شاخص بلندمدت ۷ساله که معیار بررسی سازمان هواشناسی است، بخشهای وسیعی از کشور با درجاتی از خشکسالی مواجه خواهند بود و زندگی میلیونها نفر از شهروندان ایران تحت تأثیر خشکسالی تغییر خواهد کرد... درمجموع ۷۳درصد از مساحت ایران با درجات مختلف خشکسالی روبرو خواهد شد» (ایسنا، ۹تیر۱۳۹۵).

۴۵-در بیانیه سالانه شورای ملی مقاومت در سال ۹۵ خاطر نشان شده بود: «دریاچه ارومیه به عنوان بزرگترین دریاچه داخلی کشور، دومین دریاچه آب شور دنیا و بزرگترین آبگیر دائمی در آسیای غربی که طی چند ده هزار سال همواره پر آب بوده، اکنون با بحران خشک شدن درگیر است. سطح دریاچه به کمتر از یک سوم تقلیل یافته و نزدیک به ۲۰۰۰کیلومتر مربع است. کارگزاران حکومتی اذعان می کنند که در صورت عدم احیای دریاچه ارومیه سلامتی ۱۴میلیون تن به خطر می افتد. طوفان نمک و ریزگردهای ناشی از خشک شدن این دریاچه، تمام هستی جمعیتی را که در مناطق اطراف این دریاچه زندگی می کنند، تهدید می کند و افزایش تعداد مبتلایان به انواع مختلف سرطانهای پوست در آذربایجان یکی از پیامدهای آن است (ایسنا، ۱۱ خرداد ۱۳۹۵)».

در همان بیانیه اعلام کردیم: «کارگزاران رژیم به طور مداوم از چاره جویی برای بحران آب حرف می زنند، اما هرگز نتوانسته اند و نمی توانند یک برنامه مدون و علمی را که متکی بر واقعیت اقلیمی ایران باشد ارائه دهند. واقعیت این است که بدون سرمایه گذاری مؤثر در حوزه آب، بدون مدرن کردن سیستم آبیاری کشاورزی، بدون کوتاه کردن دست سپاه پاسداران از سدسازی و تا زمانی که خامنه ای سرمایه های مردم ایران را خرج مداخلات فرامرزی و جنگهای پر هزینه آن می کند، بحران آب نه تنها راه حلی ندارد، بلکه خطرناکتر می شود. محسن رنانی، اقتصاددان و عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان، در خرداد امسال ضمن پیش بینی"جنگ آب" در ۵سال آینده به کارگزاران حکومت هشدار داد که با "آتش آب" بازی نکنند. وی گفت: باید پذیرفت که بحران آب در ایران از جنگ یمن خیلی مهمتر است».

۴۶-امروز مقام‌های رژیم می‌گویند در مورد بحران آب «دیگر راه بازگشت نداریم». بسیاری از آنها فریبکارانه این وضعیت را محصول غضب طبیعت و مشیت الهی قلمداد می‌کنند. اما برای مردم ایران راه رهایی از این فاجعه وجود دارد. چیره شدن بر خشکسالی و بی‌آبی مثل پایان دادن به‌بیکاری، زاغه‌نشینی و فقر در گرو سرنگونی استبداد مذهبی و استقرار حاکمیت مردم است.

در ایران آزاد فردا، همه تصمیم‌های ضدملی رژیم در خصوص منابع آب باید به‌نحوی که متضمن منافع مردم همه شهرهای ایران باشد، تصحیح شود. وقتی که حقوق سیاسی پایمال شده مردم احیا شود و مردم بتوانند در تعیین سرنوشت خود مشارکت داشته‌ باشند، جهانی از انواع امکان‌ها، ابتکارها و فن‌‌آوری‌ها به‌روی مردم ایران گشوده می‌شود تا سرسبزی و آبادانی را جایگزین خشکسالی کنند.

شورای ملی مقاومت ایران در مبارزه برای برقراری آزادی و حاکمیت مردم به احیای محیط زیست ایران به‌عنوان یکی از مبرم‌ترین اولویت‌ها در ایران آزاد فردا می‌نگرد. این هدف یکی از مهم‌ترین دلائل پیشگامی این شورا در مبارزه با برنامه هسته‌یی شوم رژیم ولایت فقیه بوده و هست.


فصل ششم:
گردهمایی بزرگ مقاومت در پاریس
کارزاری دیگر در سال فوران قیامها
۴۷-گردهمایی بزرگ سالانه مقاومت ایران در روز ۹ تیر امسال در پاریس با شکوهی بیشر از همیشه و با شرکت انبوه هموطنان و صدها شخصیت از کشورهای مختلف از پنج قاره جهان برگزار شد. در روزهای قبل و بعد از این گردهمایی بزرگ، سه کنفرانس با شخصیتهای برجسته و صاحب نظر در سطح بین المللی برگزار گردید.

گردهمایی امسال در شرایطی برگزار شد که مساله تغییر در ایران از یک موضوع نظری به کف خیابانها کشیده شده و تب و تاب جامعه برای برانداختن استبداد مذهبی در دوران قیامها اوج جدیدی به خود گرفته بود. هم از این رو، برگزاری موفقیت آمیز این گردهمایی برای رساندن صدای قیامهای مردم ایران به گوش جهانیان و شناساندن الترناتیو دموکراتیک این رژیم بسیار مهمتر و تعیین کننده تر از سالهای قبل بود. در مقابل برای خامنه ای و نظام ولایت فقیه نیز بیش از همیشه حیاتی بود که به هر ترتیب مانع برگزاری آن شود یا با اقدام تروریستی به هدف خود دست یابد. خوشبختانه هر دو تلاش رژیم با شکست مواجه شد.

اجلاس میاندوره‌ یی شورا که در روزهای ۱۴ و ۱۵ تیر ۱۳۷۹ برگزار شد، اجتماع عظیم ۹ تیر را نمادی درخشان از موقعیت جنبش مقاومت و جوشش یک عزم فراگیر میهنی و مردمی برای سرنگون کردن استبداد مذهبی توصیف کرد. به گزارش دبیرخانه شورا «اعضای شورا برگزاری پیروزمند این گردهمایی، با حضور صدها شخصیت سیاسی و نمایندگان مجالس قانونگذاری و شهرداران و منتخبان مردم از کشورهای مختلف در پنج قاره جهان را به برگزارکنندگان و هموطنان تبریک گفتند و تأکید کردند در این اجتماع با شکوه، آن چه طنین افکند؛ شعارها و خواستهای قیام سراسری برای براندازی تمامیت رژیم ولایت فقیه و پایان ماجرای مبتذل ”اصلاح طلب ـ اصولگرا“ و شعبده اعتدال و میانه روشدن رژیم قرون وسطایی بود. جهان در گردهمایی ایران آزاد، بالا رفتن پرچم ”قیام و ایران آزاد با هزار اشرف و ارتش آزادی“، ”حمایت از شوراهای مقاومت و کانونهای شورشی“ و ”همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی «را نظاره کرد».

۴۸- در این گردهمآیی خانم مریم رجوی با ترسیم سیمای قیامهای جاری در ایران گفت: «من از سوی مقاومتی به این جا آمده‌ام که همه هستی خود را برای پیروزی قیام ایران و برای آزادی، سرفرازی و شکوه ایران نثار کرده است. من به این جا آمده‌ام که آن چه را شما قیام‌کنندگان می‌خواهید، اعلام کنم. زمان، زمان سرنگونی است. پیروزی حتمی است و ایران آزاد می‌شود.»

خانم رجوی در ادامه یادآور شد که: «از قیام دی ماه به‌این سو، نوک کوه تغییر و سرنگونی ‌در ایران نمایان شده و دکل کشتی پیروزی انقلاب دموکراتیک و عاری از شیخ و شاه، در چشم‌انداز است. مردم ایران با قیام‌ها و کانون‌های شورشی، اهرم سرنگونی را به‌دست گرفته‌اند». وی در ادامه گفت: «ما معتقدیم که رهایی جامعه از گرانی، فقر، بیکاری، زاغه‌نشینی، قحطی آب و فجایع زیست‌محیطی امکان‌پذیر است. اما قبل از هر چیز حقوق سیاسی و مشخصاً حق حاکمیت پایمال‌شده مردم ایران، باید اعاده و احیا شود. این خاستگاه مقاومت ما و فلسفه وجودی شورای ملی مقاومت ایران است.... اما سود اساسی رژیم، همواره در این بوده و هست که توانایی این مقاومت و این جایگزین را انکار و از مماشات‌گران در غرب برای سرکوب این جنبش استفاده کند.

بنابراین در رابطه با ایران، تا وقتی موضوع مقاومت و حق مقاومت و به‌رسمیت شناختن این مقاومت، وارد معادلات نشده، نمی‌توان خسارت‌ها و ضربات سیاست مماشات با فاشیسم دینی را جبران کرد.

ما همواره گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که سرنگونی و تغییر دموکراتیک و برپایی ایران آزاد بر‌عهده خود ما و مردم ماست. ما در عین حال از هرگونه عقب‌نشینی آخوندها استقبال می‌کنیم، زیرا هزار جام زهر، در خدمت هزار اشرف است.

امروز فرزندان رشید ایران در کار برپایی قیام‌ها سرازپا نمی‌شناسند. به‌زنان شجاع ایران که همه جا پیشاهنگ‌ و پیشرو‌ هستند، درود می‌فرستم و درود به جوانان و اعضای کانون‌های شورشی که در اسارت و زندان‌ هم، با تأکید بر سرخ‌ترین نام، یعنی هویت مجاهدیشان‌، رژیم را وحشت‌زده‌ می‌کنند».

۴۹-در این گردهمایی بزرگ سخنرانان از اروپا و آمریکا و کشورهای عربی از دموکرات و جمهوریخواه، از راست میانه تا چپ به رغم همه اختلافاتی که در سیاستهای داخلی خودشان دارند، در حمایت از مقاومت ایران و آلترتاتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت و چشم انداز سرنگونی این رژیم وحدت نظر داشتند. آنها تصریح کردند در هر چیزی که با هم اختلاف داشته باشند در اعمال یک سیاست قاطع علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران وحدت نظر دارند.

رودی جولیانی گفت: «... اکنون خیلی واقعی تر میتوانیم پایان رژیم را ببینیم، وقتی مردم در خیابانها روزانه تظاهرات میکنند، همانطور که در ۱۴۲شهر ایران کردند، همانطور که چند روز قبل در تهران تظاهرات کردند، وقتی این کار را ادامه میدهند، بهرغم سرکوب شدید، بهرغم ضرب و شتم شدید، بهرغم دستگیریهای گسترده، یا بهرغم اینکه بسیاری کشته میشوند، اما بر تعداد آنها افزوده میشود و گسترش و تداوم پیدا می کند؛ تا جایی که اکنون رژیم را تهدید به سرنگونی میکند.

... وقتی بزرگترین قدرت اقتصادی تاریخ جهان، معامله با کسی را متوقف کند، نتیجه‌اش فروپاشی اقتصادی است که میبینیم، و این بدتر خواهد شد چون من تضمین میدهم که تحریمها بیشتر و بیشتر خواهند شد، این رئیس جمهور قصد ندارد به رزمندگان آزادی پشت کند.

در اینجا ما دولتی را با دولتی که نمیشناسیم جایگزین نمیکنیم. شما یک آلترناتیو دارید، آلترناتیوی دارید که زیرساختی مستحکم دارد، با دموکراسی، حقوق بشر، ایران غیر اتمی، جدایی دین از دولت و حفاظت از حقوق زنان و همه اقلیتها.... این یک دموکراسی تمام عیار است. این آن چیزی است که شورای ملی مقاومت نماینده آن است. این آن چیزی است که خانم رجوی آنرا نمایندگی میکند. و این آن چیزی است که شهیدان شما برای آن جان باختند. دوران مماشات تمام شده است. مماشاتگران خود را در برابر تاریخ شرمنده خواهند یافت.

.... شما توانستید کانونهای شورشی را در سراسر ایران تشکیل دهید. این تظاهرات‌ها تصادفی نیستند. این تظاهراتها محقق می‌شوند زیرا هماهنگ شده‌اند. برخلاف قیام ۸۸....پیام این هماهنگی این است که ما دارای یک آلترناتیو هستیم. چقدر ایران جای بهتری خواهد بود اگر بجای یک آخوند دیکتاتور قاتل بعنوان چهره ایران، چهره ایران یک زن شجاع باشد... این زن شجاع، نماد ایران مدرن و آزاد خواهد بود. آیا چنین خواهد شد؟ بله، کی خواهد شد؟ همین الآن! و من میخواهم سال آینده در همین زمان، این گردهمایی را در تهران داشته باشیم».

۵۰-نیوت گینگریچ، کاندیدای ریاست جمهوری و رئیس پیشین کنگره آمریکا گفت: «.... اگر شما برگردید و دوباره به سخنرانی فوق العاده خانم رجوی گوش بدهید و به سالهایی که او و تمام هموطنانش صرف این کار کرده‌اند، خطراتی که بجان خریده اند، و فقدانهای دردناکی که شخصاً متحمل شده‌اند فکر کنید آزادی خواهد آمد. قیمت آن با خون وطن پرستان داده شده است. قیمت آن با رنج میهن پرستان پرداخته شده، قیمت آن توسط آنهایی که اراده کرده اند در مقابل دیکتاتوری بایستند، داده شده است. شما بخش کلیدی این موضوع هستید. می خواهم بدانید که تمام آمریکاییهایی که دقایقی پیش این بالا بودند، متعهد هستند که در کشورمان این پیام را برسانند که جنبشی وجود دارد، فرصتی برای آزادی و دموکراسی و حقوق برابر وجود دارد و آن جنبش امروز اینجا جمع آمده است و بسیار بزرگتر از هر جنبش دیگری است که میخواهد به ایران کمک کند. می خواهم بدانید. این گردهمایی در ترکیب با آنچه که در ایران اتفاق میافتد و در ترکیب با سرسختی دولت ترامپ، به ما یک فرصت واقعی میدهد که واقعاً بسیار سریعتر و در مسیر درست حرکت کنیم. اجازه بدهید به نوبه خودم در پایان بگویم که من خوشبین هستم، من مشتاقانه در انتظار روزی هستم که این گردهمایی بتواند در تهران در یک کشور آزاد برگزار شود.»

آقای گینگریچ سپس در توییتی نوشت: «حدود صدهزار نفر در پاریس گرد آمدند تا خواستار تغییر دیکتاتوری حاکم بر ایران بشوند. گردهمایی ایران آزاد قدرتمند، تاثیر گذار و انگیزاننده بود. رهبران از همه جهان به پاریس آمده بودند تا خواهان آزادی برای مردم ایران بشوند».

۵۱-در آن سوی صحنه سیاسی آمریکا سناتور توریسلی از حزب دموکرات گفت: «ما به عنوان دموکراتها و جمهوریخواهان، لیبرالها و محافظه کاران، ممکن است که با هم اختلاف داشته باشیم، اما شما که به صدای من در تهران گوش میدهید، اشتباه نکنید تک تک ما تا نابودی نهایی رزیم آخوندها، پشت سر دونالد ترامپ هستیم. ما در کنار اشرفیان هستیم، ما در کنار مجاهدین هستیم، ما در کنار مردم در خیابانهای ایران - که برای آزادی می جنگند - هستیم. ما برای آزادی ایستاده ایم و شما [آخوندها] برای دفاع از فسادتان، سرکوبتان و نفی آزادی ایستادهاید.... اگر شما فکر میکنید که تقسیم بندی درونی ما به این معنی است که یک روز حزب دموکرات به قدرت خواهد رسید تا شما را نجات دهد، اشتباه می کنید. ما در کنار پرزیدنت ترامپ برای نابودی نهایی رژیم و برای آن افراد شجاع در خیابانهای شهر تهران، ایستاده ایم».

هم چنین بیل ریجاردسون، کاندید حزب دموکرات برای ریاست جمهوری، وزیر انرژی و سفیر پیشین آمریکا در ملل متحد، گفت: «مانند بسیاری از همکارانم در اینجا که در پشت سرم مشاهده میکنید، دموکرات، جمهوریخواه، سناتورها، ژنرالها، فعالان اجتماعی، رهبران سیاسی از اقصی نقاط امریکا، میخواهم شما بدانید از شما حمایت میکنیم،... شما سرچشمه تغییر در ایران هستید. نسل جوان، زنان، مقاومت، جوانان شرکت کننده در اینجا و من میخواهم به شما بگویم که بسیاری از مردم سئوال میکنند که آیا آلترناتیوی در مقابل دیکتاتوری آخوندی وجود دارد؟ و جواب این است که بله. این آلترناتیو نیروی مقاومت است، مجاهدین خلق است، خانم رجوی است... چون شما کسانی بودید که علیه شاه جنگیدید، شما علیه دیکتاتوری جنگیدید، علیه دیکتاتوری مذهبی، شما در سنگرها جنگیدید و کشته شدید و شما نماینده یک پلاتفرم هستید، یک پلاتفرم دموکراتیک برای آزادی و دموکراسی. شما از تساوی حقوق زن و مرد حمایت کردید، شما از منشور سازمان ملل و حقوق بشر حمایت کردید، شما از برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه حمایت کردید،... پس من به عنوان دوستتان در اینجا به شما میگویم: قدرت در دست شماست، قدرت در دست تک به تک شما در اینجاست، و هر کدام از شما هزاران نفر در ایران را نمایندگی می کند که میگویند نه به دیکتاتور و اصلاح طلب».

لوئیس فری، رئیس اداره تحقیقات فدرال در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون، گفت: «من ۲ پیام کوتاه دارم: پیام اول به رزمندگان آزادی در ایران است: ما از شما حمایت میکنیم و با شما هستیم.. ما از شجاعت و جرئت شما شگفت زده هستیم..... شما در نوک پیکان آزادی هستید. پیام دوم خطاب به سرکوبگران در ایران است، به این رژیم تروریستی و به جنایتکارانی است که شهروندان خودشان را دستگیر می‌کنند، شکنجه می‌کنند و می‌کشند:... آن روز میرسد که نه تنها تغییر دموکراتیک به ایران خواهد آمد بلکه دادگاههای جنایی در جامعه جهانی مملو از جنایتکارانی میشوند که مرتکب جنایت علیه بشریت شدهاند. آنها به پای میز عدالت کشیده خواهند شد و دادگاه جنایی بین المللی را شبیه یک دادگاه پر رفت و آمد خواهند کرد».

۵۲-استفان هارپر، نخست‌وزیر پیشین کانادا، گفت: «ما اینجا هستیم تا بگوییم که دولت آینده ایران باید منتخب مردم آزاد ایران باشد؛ بنابراین سپاسگزاری می کنم بخاطر مبارزه طولانیتان برای یک ایران آزاد و دموکراتیک.... ایران، امروز تحت حاکمیت آخوندهای بی رحم و مستبدی است که در ضدیت با بهترین ارزشهای انسانی هستند.... این رژیمی است که تمامی نادرستی ها را نمایندگی می‌کند، نه فقط در منطقه بلکه در جهان، این رژیم یک فرهنگ بزرگ را لکه دار کرده، یک دین بزرگ را لکه دار کرده است..... حاکمان ایران بارها و بارها نشان داده اند که نمیشود به حرفشان اعتماد کرد.... آخوندها نه میل به عدالت دارند و نه به صلح. زندانهای آخوندها کماکان پر است از افرادی که نه به‌خاطر جرائمشان بلکه به‌خاطر اعتقاداتشان به زندان افتاده اند و جلادان بیرحمانه به کارشان ادامه میدهند..... شما دوستان بسیاری در پیرامون خود دارید. هم‌چنان که گردهمایی امروز نشان میدهد. دوستانی از سراسر جهان که یک ایران نو میخواهند،..... یک ایران نو که با افتخار در کنار ملتهای آزاد جهان بایستد. ایرانی که میدانم و میدانید که فرا خواهد رسید و به زودی هم فرا خواهد رسید...»

-جان برد وزیر خارجه پیشین کانادا گفت: «... طی سالها، بسیاری از دولتهای غربی در جستجوی جناح میانه رویی در رژیم تهران بودند. این رویکرد محافظه کارانه شکست خورده و از استمالت چیزی کم گذاشته نشده است. ما نباید به مردم ایران و خواست آنها برای تغییر بی اعتنایی کنیم. در ۶ ماه گذشته، مردم ایران شهامت زیادی از خود نشان دادند و در خیابانهای بیش از ۱۴۰ شهر دست به تظاهرات زدند..... امروز ما به خانم رجوی پیوستیم، بانویی با شهامت و اراده ای بسیار بزرگ. ما در پاریس گرد هم آمدیم تا در کنار مردم ایران بایستیم و از آنها در خواسته هایشان برای آزادی، برابری و دموکراسی حمایت کنیم. دوستان، ما امروز به مردم ایران میپیوندیم تا پیام ساده یی را به آخوندهای ایران برسانیم: زمان تغییر و رفتن آخوندها فرا رسیده است».

۵۳-وزرای خارجه چند کشور اروپایی نیز با همکاران آمریکایی و اروپایی شان همصدا شدند.

 برنارد کوشنر، وزیر خارجه پیشین فرانسه، گفت: «تفاوتی بین مردم اروپا و آنچه الآن از مردم آمریکا و کانادا شنیدید وجود ندارد. ما همه با هم متفق القول هستیم. همه ما با شما هستیم. همه ما در این مبارزه جدید در طرف شما هستیم. وقتی مریم رجوی در باره چشم‌انداز بسیار عالی دموکراسی و آزادی صحبت می‌کرد و توضیح می‌داد که هرج و مرجی در کار نخواهد بود، من به طور کامل با او موافق بودم. زیرا برخی از دشمنان شما از این زاویه به شما حمله می‌کنند که در صورتیکه قیام و شورش و انقلاب در ایران بوقوع بپیوندد، به هرج و مرج خواهد انجامید. این اصلا واقعیت ندارد. این گونه افراد باید به برنامه خانم رجوی و دوره موقت دموکراسی که ۶ ماه به طول خواهد انجامید گوش کنند. همچنین به برنامه انتخاباتی که او پیشنهاد می‌کند. پس به رغم این واقعیت که برخی از مردم و رهبران اروپا و سیاستمداران اروپایی در توافق کامل نسبت به از بین بردن توافق بین ایران و کشورهای دموکراتیک نیستند، ولی آنها در حمایت از شما و دنبال کردن برنامه‌ای که برای سرنگونی آخوندها دارید، و کنار گذاشتن دین بعنوان بخشی از دولت، و در ساختن یک دموکراسی واقعی با شرکت مردم، در تفاهم کامل هستند..... مردم فرانسه در رابطه با این برنامه مطلقا از شما حمایت می‌کنند، و نه تنها حمایت می‌کنند، بلکه در کنار شما هستند».

-فیلیپ دوست ‌بلازی وزیر خارجه پیشین فرانسه گفت: «مردم ایران خواهان دموکراسی و صلح هستند، بدون شبه نظامی ها، بدون تبعیض، بدون زن ستیزی، بدون اعدام و بدون شکنجه. فرانسه از طریق رئیس جمهورش، وخامت وضعیت حقوق بشر را گوشزد کرد. او برای آزادی تظاهرات فراخوان داد. او برای کنترل برنامه های موشکهای بالستیک فراخوان داد. و او نگرانی خود را ازمداخله نظامی با عواقب وحشتناک انسانی یادآور شد.

بله! باید خواهان حفاظت از تظاهرکنندگان ایرانی باشیم.

بله! باید خواهان آزادی زندانیان سیاسی باشیم.

بله باید خواهان پایان اعدامها و پایان شکنجه باشیم و باید باد تغییر را تقویت کنیم.

باید آلترناتیو را حمایت کنیم و این آلترناتیو شما هستید خانم رجوی؛ با برنامه ده ماده‌ای‌، یعنی همان طرح آزادی و دموکراسی».

-جولیو ترتزی، وزیر خارجه پیشین ایتالیا، گفت: «این گردهمایی‌ از نظر من یک سرفصل بسیار نزدیک در رسیدن به ایران آزاد است. خانم رجوی ما اینجا هستیم تا تحسین عمیق خودمان را از ارزشهایی که شما مدافع آن هستید ابراز کنیم، نه فقط بخاطر منافع مردم ایران، بلکه به خاطر منافع تمام بشریت. ما حمایت بی قید و شرط خودمان را از رئیس جمهور برگزیده مریم رجوی اعلام میکنیم. در حالیکه او مصمم تر از گذشته است، حکومت مذهبی مستاصل و رو به شکست است و تلاش میکند که رضا پهلوی پسر یک دیکتاتور - آخرین پادشاه ایران - را در صف دوستان این حکومت جنایتکار قرار دهد. او از تبعید طلایی خودش - پسر آخرین پادشاه بی اعتبار ایران - علیه تنها مقاومت واقعی و دموکراتیک که سازمان مجاهدین است، حرف میزند. آیا این یک انتقام خانوادگی است؟ آیا این از غیظ مجاهدین است که همیشه برای دموکراسی و آزادی جنگیده اند؟ ابتدا علیه دیکتاتوری شاه و بعد رژیم آخوندها؟ ما در این دام جدید رژیم نمیافتیم. بخش بزرگی از جامعه ایتالیا معتقد است که بودن در کنار شما یعنی قرار گرفتن در سمت صحیح تاریخ».

-خانم آنا فورتیکا، وزیر خارجه پیشین لهستان و رئیس کنونی کمیته امنیت و دفاع پارلمان اروپا، گفت: «مردم شکست ناپذیر ایران آزاد، به شما و به رهبر بزرگ شما مریم رجوی درود می‌فرستم. ما در پارلمان اروپا، ما در اغلب کشورهای عضو اتحادیه اروپا در سراسر اروپا از تلاشهای او حمایت می‌کنیم، تلاشهایش برای آوردن عدالت و شکوفایی و مهمتر از همه، آزادی برای مردم ایران. ما قهرمانان شما را در خاطر داریم. باور کنید ما در کنار شما می‌ایستیم برای دفاع از حقیقت و قرار دادن مسئولان قتل عام در ایران در برابر عدالت. ما در پارلمان اروپا در کنار شما ایستاده‌ایم».

۵۴-از جهان عرب، ریاض یاسین، سفیر یمن در فرانسه و وزیرخارجه پیشین، سخنان خود را با درودهای رییس جمهور منصور هادی و مردم یمن به گردهمایی شروع کرد و گفت: «ما سراپا اعتماد و یقین داریم که مردم ایران قهرمان هستند و با رهبری پایدار مریم رجوی با عزمی بالا بلند، در آینده نزدیک پیروز خواهند شد. ما با اراده هستیم و ملتزم هستیم به اصول حق و قانون و صلح و ثبات و محبت و توسعه و دور نیست روز پیروزی..... با تأکید به شما میگوییم که با هم کار خواهیم کرد برای توقف دخالتهای آشکار و کینه توزانه رژیم ایران که از مرزها گذشته است و نباید در برابر آن سکوت یا چشم پوشی کرد. این رژیم تروریستی دستاوردی به جز ایجاد سازمانهای تروریستی کوچک مثل حوثیها و حزب الله نداشته است. از خدا میخواهم که شما و ما را یاری رساند. دعاها و حمایت شما در هر جایی نثار ما شود، به منظور محقق نمودن پیروزی علیه این شبه نظامیان کودتاگر و تروریست و آنهایی است که از آنان حمایت می‌کنند. شما همگی شایسته قدردانی و افتخار از سوی همه مردم یمن هستید».

-صالح قلاب، وزیر پیشین تبلیغات اردن، گفت: «الآن فرو پاشی این باند فاسد حاکم شروع شده است به همین خاطر الان توطئه هایی وجود دارد. بشنوید. کسانی هستند که پسر شاه را بزک میکنند. همانطور که شاه را بزک کردند و انقلاب مصدق را ساقط کردند. تلاش میکنند که اپوزیسیون سازی کنند، اما شکست خورده و سرافکنده خواهند شد. شما قادر به خنثی کردن این توطئه ها هستید. این رژیم از بحرانهایش فرار میکند تا به مردم ایران اینطور وانمود کند که گویی آنها برای شیعه می جنگند. این رژیم به شیعیان دروغ می گوید و شیعیان هیچ ربطی به این رژیم ندارند. من در مقابل شما به اعراب می گویم، کسانی که خواهان رویارویی با این باند فاسد حاکم بر ایران هستند باید از این مقاومت و مجاهدین حمایت کنند. چرا که نبرد یک نبرد مشترک علیه رژیم است».

-دکتر نذیر حکیم، دبیرکل ائتلاف ملی سوریه، گفت: «امیدها و آرزوهای مردم انقلابی سوریه، زنده شد، وقتی دیدند که گروههای بسیاری از آزادیخواهان مردم ایران در صحنههای شهرها و روستاهای ایران چه در داخل و خارج از آن گردهم آمدند و شعار عدالت و تغییر سیاسی دادند و خواهان سرنگونی آخوندهایی هستند که بر سینه این کشور نشسته اند، و ظلم و ستمشان، همه منطقه را فراگرفته است. ظلمشان به سوریه و به عراق و لبنان و یمن رسیده و به زودی به شمال افریقا هم می رسد و چه بسا که ظلمش به آمریکا و اروپا هم برسد. آینده ایران، از آن مقاومت ایران و مردم ایران است که در خیابانهای تهران و خیابانهای جهان در این روزها حضور دارند. ما در اینجا، در سوریه انقلابی، معتقدیم که برنامه های شورای ملی مقامت ایران... ضامن این است که ایران یک کشور آزاد باشد که در آن انسانها مورد احترام قرار میگیرند».

۵۵-از هیأت انگلستان، سر دیوید ایمس نماینده برجسته پارلمان انگلستان و رئیس مشترک کمیته پارلمانی بریتانیا برای آزادی ایران، گفت: «ما تعداد بسیار زیادی از انگلیسیها را اینجا داریم که آمده اند به شما بپیوندند تا ندای آزادی ایران سردهند. اعضای مجلس عوام، اعضای مجلس اعیان.

ما با تک تک شما در نبردتان متحد هستیم. مطمئنم که پیام ما در رابطه با یک ایران آزاد و دموکراتیک طنین افکن خواهد شد و تمام مسیر را تا تهران و سایر شهرها در سراسر ایران، و پایه‌های حکومت مذهبی را خواهد لرزاند. ما علاوه بر نمایندگی فراحزبی پارلمان انگلستان، همچنین نمایندگی اسکاتلند، جامعه حقوقی انگلستان و ولز، اتحادیه‌ها، آکادمیسین‌ها در انگلستان و اسکاتلند و نیز رهبران مذهبی را نمایندگی می‌کنیم».

-دکتر متیو آفورد، رئیس مشترک کمیته پارلمانی بریتانیا برای آزادی ایران، گفت: «من مریم رجوی را به خاطر طرح ده ماده ایش ستایش می کنم. این طرح نه تنها در دسترس بلکه توسط خود وی قابل اجرا می باشد. آن طرح به مردم ایران یک ایران آزاد، دموکراتیک و غیر مذهبی ارائه میدهد، بر پایه آزادی بیان، آزادی مذهب، و احترام به حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی، تساوی جنسیتی، حاکمیت قانون و همزیستی مسالمت آمیز در دنیا.... بگذارید آخوندها دریابند که یک طرح و یک آلترناتیو در مقابل رژیم آنها وجود دارد... بگذارید امروز یکبار دیگر فریاد بزنیم که به زودی ما به تهران باز خواهیم گشت».

-تونه کلام، نماینده پارلمان اروپا و معاون گروه دوستان ایران آزاد، گفت: «من ده سال پیش، از اشرف دیدار کردم. اشرف به یمن همبستگی و حمایت شما باقی ماند. و امروز هزار اشرف در خود ایران وجود دارند. و وظیفه ما است که از آنها حمایت کنیم. ما اینجا پارلمان اروپا را نمایندگی می‌کنیم. بیش از ۲۰۰ عضو پارلمان اروپا قطعنامه‌ای در حمایت از تغییر در ایران تصویب کردند. در حمایت از مردمی که همین دیروز هم تظاهرات کردند.

زمان آن رسیده که به این توهم پایان دهیم که جلادان، انسان و متمدن می شوند. به عنوان منتخبان آزاد پارلمان از سراسر اروپا، فقط یک راه داریم و آن حمایت از برقرای آزادی و کرامت برای مردم ایران است. آینده شما، آینده ما خواهد بود تا در آزادی، کرامت و همبستگی زندگی کنیم».

۵۶- از نروژ، لارش ریسه، رئیس گروه دوستان ایران آزاد، در سخنرانی خود گفت: «ما هیأتهایی از سوئد، دانمارک، فنلاند، ایسلند و نروژ به اینجا آمده ایم و معاون پارلمان ما، مورتن ولد، نیز حضور دارد. هم چنین معاون سابق رییس مجلس ما ماریت نیباک هم هستند.... ما تک تک شما و هزاران زن و مرد شجاعی را که در قیام های اخیر ایران شرکت داشتند، تحسین می کنیم. این قیام، همانطور که میدانیم، توسط مقاومت سازماندهی شده و رژیم را از بنیاد به لرزه درآورده است. ما این سازمان قدرتمند و تأثیرگذار را دیده ایم و شاهد کارایی و توانایی مقاومت و بیش از همه، رهبری خارق العاده خانم مریم رجوی بوده‌ایم. چه در داخل و چه خارج کشور، در اشرف و در آلبانی طی سالیان متمادی. ما احساس میکنیم که آنچه که آن را مقاومت مینامیم در واقع قویترین اپوزیسیون دموکراتیک در بین تمام کشورها در جهان امروز است. همه اینها نشان می دهند که این جنبش، یک آلترناتیو قدرتمند در قبال دیکتاتوری مذهبی در ایران است. این جنبش قابلیت آن را دارد که نه تنها دموکراسی و حقوق بشر را در ایران محقق کند، بلکه میتواند صلح و ثبات را به منطقه بیاورد که شامل امنیت اروپا هم میشود.... خانم مریم رجوی، دوستان عزیز، ما با شما هستیم و شما همیشه میتوانید روی ما حساب کنید که در کنارتان در جنگ برای ارزشهای مشترکمان میایستیم. همه ما برابر آفریده شده ایم».

۵۷- از فرانسه، خانم رامایاد، وزیر پیشین حقوق بشر این کشور، گفت: «زنان ایرانی جنبش برگشت‌ناپذیری را برای تغییر در ایران راه انداخته‌اند،‌ همان زنانی که اولین قربانیان حکومتی هستند که آنها را در اولویت سرکوب خود می‌گذارد... حکومت می‌داند که زنی که در رأس ایرانیان قرار دارد به یمن هزاران اشرف که در سرتاسر میهن ایجاد شده‌، مایه انگیزش این انقلاب بوده است. او ‌خانم رجوی است».

-خانم میشل دو وو کولور، نماینده مجلس ملی فرانسه، گفت: «ما کمیته پارلمانی برای ایران دموکراتیک را در مجلس فرانسه بازسازی کردیم و من افتخار ریاست آن‌را دارم. همراه همکارانم با گرایشات مختلف سیاسی، حول تفکر و امید دموکراسی واقعی در ایران گردهم آمده‌ایم».

 -فیلیپ گوسلن، نماینده دیگر مجلس ملی فرانسه، گفت: «در ورای گرایشهای سیاسیمان، سالیان طولانی است که از آرمان دموکراسی در ایران و آزادیهای بنیادین مردم ایران دفاع می‌کنیم.... مایه شعف ماست که در اینجا، در این گردهمایی بزرگ هستیم که حول مقاومت شکل گرفته تا از فداکاریهای شما تقدیر به عمل بیاورد....ما در ابراز نگرانیهای تکرار شده رئیس‌جمهورمان و وزیر امور خارجه آن سهیم هستیم. آری، حکومتی هست که مایه بی‌ثباتی منطقه است؛ و این حکومت، حکومت ایران است. و البته برنامه موشکهای بالستیک در این بی‌ثباتی سهم دارد. شما از حمایت ما برخوردارید. همگی با هم، مبارزه کنیم برای ایرانی آزاد، ‌ایرانی آزاد از همین فردا! بگذارید ایران دوباره عظمت خود را باز یابد».

۵۸-و بالاخره از آلبانی پاندلی مایکو، نخست وزیر پیشین و وزیر ارشد دولت آلبانی، گفت: «دوستان عزیز، ما در آلبانی زبان شما را صحبت نمیکنیم، ولی امیدوارم که ما یکدیگر را بخوبی درک کنیم، با زبانی دیگر، زبان قلبها. و به همین دلیل است که نقشی مؤثر داریم در دوران سختی که مردم ایران می‌گذرانند..... انتخاب ما کمک به شما است. ما منتظر دیدن شما بزودی در تهران هستیم».

-فاتمیر مدیو، رهبر حزب جمهوریخواه و وزیر دفاع پیشین آلبانی، گفت: «در پایان سال ۲۰۱۷ و در همین روزها مردم ایران برای آزادیشان بپاخاسته‌اند و ما اینجا هستیم که از آنان حمایت کنیم. چه چیز دیگری باید اتفاق بیفتد تا دیگران در کنار شما بایستند؟ چه چیزی دیگر باید اتفاق بیفتد تا جامعه بین المللی دریابد که در ایران چه می‌گذرد؟ بسیاری از مردان و زنان شجاع در کشور شما به پا خاسته اند و بسیاری زندگیشان را فدا کرده اند، ولی این افراد فقط به ادای کلمات حزن انگیز نیاز ندارند، آنها به کسانی نیاز دارند که معتقد به آزادی و دموکراسی باشند و در طرف آنها بایستند.... آزادی هرگز نابود نمیشود بنابراین هرگز هرگز هرگز تسلیم نشوید».

۵۹-روز ۸ تیرماه نخستین روز از گردهمایی سه روزه مقاومت ایران، شاهد برگزاری دو کنفرانس بین‌المللی در ۶ پنل بود که طی آن شخصیتها و تحلیلگران، متخصصان و پارلمانترها پیرامون مهم‌ترین مسائل سیاسی و استراتژیکی مربوط به ایران، به ‌ویژه قیام سراسری دیماه و استمرار آن بحث وگفتگو کردند.

در کنفرانس «ایران: چشم‌انداز تغییر»، سیاست‌ مداران ارشد، متخصصان و کارشناسان از آمریکا، اروپا، خاورمیانه و کشورهای عربی، در چهار قسمت اصلی ‌ترین موضوعات روز را مورد بحث قرار دادند.

در اولین پنل به ریاست سفیر لینکلن بلومفیلد، دستیار پیشین وزیر خارجه آمریکا، سیاست درست در قبال ایران مورد بررسی قرار گرفت.

پنل دوم درباره دخالتها و تروریسم رژیم و نقش سپاه خامنه ‌ای تحت عنوان «سپاه پاسداران و مداخلات در منطقه» با مدیریت ولید فارس برگزار شد.

پنل سوم تحت عنوان «سپاه پاسداران، تأثیر تحریمها» به بحث درباره تأثیر تحریمها بر رژیم پرداخت.

چهارمین پنل، به بحث و گفتگو درباره قیام مردم ایران و نقش و جایگاه مقاومت سازمانیافته اختصاص داشت.

در کنفرانس بین‌المللی دیگر که در نخستین روز از گردهمایی سه روزه مقاومت در پاریس تحت عنوان «ایران آزاد - قیام برای تغییر رژیم» برگزار شد، ده‌ها پارلمانتر از کشورهای اروپایی، کانادا و استرالیا از احزاب و گروه‌های سیاسی مختلف، در ۲ پنل، وضعیت ایران و چشم‌اندازهای آینده را مورد بحث قرار دادند.

جلسه اول این کنفرانس تحت ریاست مشترک نماینده پارلمان انگلستان راجر گادسیف و سناتور برایان اودامنل از جمهوری ایرلند، برگزار شد.

ریاست جلسه دوم کنفرانس پارلمانترها را بارونس ورما، عضو مجلس اعیان و وزیر پیشین توسعه انگلستان، و باب بلکمن، نماینده پارلمان انگلستان، بر عهده داشتند .

۶۰-در سومین روز گردهماییهای مقاومت، سمینار شخصیتهای عربی و بین‌المللی تحت عنوان «همه با هم برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و رهایی خلقهای خاورمیانه از جنگ و تروریسم» با حضور هیأتهای عربی شرکت کننده در گردهمایی پاریس و شماری از شخصیتهای کشورهای دیگر برگزار شد.

در این کنفرانس سخنرانان شامل وزیران پیشین و پارلمانترهایی از کشورهای الجزایر، تونس، بحرین، اردن، عربستان، لبنان، کویت، فلسطین، مراکش، عراق، مصر و هیأت نمایندگی اپوزیسیون سوریه پیرامون دخالت رژیم ایران در کشورهایشان و نحوه مقابله با آن سخنرانی کردند. سخنرانان بر اهمیت همبستگی برای سرنگونی استبداد مذهبی و حمایت از قیام مردم ایران و اخراج سپاه پاسداران از منطقه تأکید کردند. آنها در این راستا به حمایت عربی و بین‌المللی از مقاومت ایران به‌عنوان آلترناتیو دموکراتیک رژیم آخوندی فراخوان دادند.

۶۱-در پایان گردهمایی مقاومت، گروهی از شخصیتهای سیاسی و بین المللی در محل اقامت خانم رجوی حضور به هم رساندند. در مراسم پایانی، چند بیانیه مهم حمایت به رئیس جمهور برگزیده مقاومت اهدا شد:

-بیانیه حمایت بیش از ۲۵۰۰ پارلمانتر در کشورهای اروپایی از قیام مردم ایران و طرح ده ماده یی خانم مریم رجوی برای یک ایران آزاد بر پایه دموکراسی و برابری

-بیانیه حمایت نمایندگان مجمع پارلمانی شورای اروپا از مقاومت ایران و مجاهدین خلق علیه دیکتاتوری و آخوند روحانی

- بیانیه همبستگی و حمایت سنای ایرلند در یک اقدام چند حزبی

- بیانیه حمایت اسقف اعظم روئن ویلیامز و ۷۵ اسقف از انگلستان

۶۲-برگزاری موفقیت آمیز گردهمایی سالانه مقاومت، و در هم شکستن توطئه های سیاسی و تروریستی رژیم آخوندی برای بر هم زدن این گردهمایی، بازتاب گسترده یی در رسانه های منطقه ای و بین المللی داشت.چیزی که خشم و وحشت مضاعف رژیم را بر انگیخت.

آسوشیتدپرس گزارش کرد: «شنبه، ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸، گردهمایی بزرگ مقاومت ایران درپاریس، فرانسه برگزار شد. هیئت های نمایندگی از کشورهای مختلف شامل سیاستمداران برجسته، اعضای پارلمان ها، شهرداران، نمایندگان منتخب و کارشناسان بین المللی در رابطه با ایران در این همایش شرکت کردند. سخنرانان حمایت خود را از قیام مردم ایران و آلترناتیو دموکراتیک شورای ملی مقاومت ایران اعلام کردند. آنها از جامعه بین المللی خواستند تا یک سیاست سخت علیه رژیم آخوندها اتخاذ کند و در کنار مردم به پاخاسته ایران بایستد».

واشنگتن تایمز روز ۱۰ تیر نوشت:«بزرگترین سازمان مخالف رژیم ایران بعد از دهه ها مبارزه برای تغییر رژیم، اکنون دور تازه ای از حمایت سرشار را کسب میکند، در حالیکه فشار بر روی رژیم تهران از داخل و خارج اضافه می‌شود. گردهمایی روز شنبه به ابتکار بزرگترین سازمان اپوزیسیون تبعیدی ایران یعنی شورای ملی مقاومت ایران برگزار شده بود که ارتباطات گسترده ای داشته و اهمیت و نفوذ تازه ای در ارتباط با دولت قویا ضدرژیم ترامپ که در واشنگتن بر مسند قدرت است یافته است.... این گردهمایی هم‌چنین در بحبوحه یک سری تظاهرات خیابانی در ایران در اعتراض به اقتصاد شکننده برگزار میشود، از فروشندگان در بازار بزرگ و محافظه کار در تهران که از سقوط ارزش پول به شدت خشمگین هستند تا اعتصابات پایان ناپذیر کارگری. بسیاری در این محل بر این عقیده اند که رژیم ایران در ضعیف ترین نقطه خود در دهه های اخیر است.

یکی از شاخص های نفوذ گسترش یابنده شورای ملی مقاومت حضور نزدیک به سی و شش مقام فعلی و سابق از آمریکا، اروپا، و خاورمیانه در گردهمایی امسال است. یکی از شناخته شده ترین چهره هایی آمریکایی رودی جولیانی بود که اکنون وکیل شخصی پرزیدنت ترامپ است و در بسیاری از برنامه های شورای ملی مقاومت ایران در گذشته شرکت کرده است.

این ائتلاف بعنوان تنها نیروی معتبر اپوزیسیون در خارج از ایران شناخته میشود و ارتباطات گسترده ای در داخل کشور دارد. شورای ملی مقاومت ایران هدف تغییر رژیم را با انضباط و تمرکز لیزری دنبال کرده است....

گردهمایی شنبه همچنین حضور پررنگی از شخصیت ها از کشورهای پیشرفته غربی داشت، منجمله وزیر امور خارجه سابق فرانسه برنارد کوشنر و نخست وزیر سابق کانادا استیون هارپر»...


۶۳-به دنبال این گردهمایی و تحولات بعد از آن، شاهد عکس العملهای جنون آمیز و هیستریک سردمداران رژیم و رسانه های حکومتی از هر دو باند بودیم. در این واکنشها که هزاران خبر، مقاله، موضعگیری، گزارش تلویزیونی را در بر می گیرند، نگرانی عمیق رژیم از استقبال روز افزون داخلی و بین المللی از مقاومت ایران و وحشت از سرنگونی به دست مردم و مقاومت موج می زند.

در یک اقدام ابلهانه، نماینده رژیم آخوندی در ملل متحد، در نامه ای به شورای امنیت ملل متحد به تاریخ ۲۶ تیر ماه در مورد شرکت شخصیتهای آمریکایی در گردهمایی سالانه مقاومت به شورای امنیت شکایت کرد.

خبرگزاری حکومتی ایرنا روز ۲ مرداد نوشت: «غلامعلی خوشرو در نامه ای به تاریخ ۲۶ تیرماه امسال به شورای امنیت پیرو نامه های پیشین در ۱۳ دیماه، ۲۱ مهرماه و ۲۹ خرداد سال ۱۳۹۶ (علیه سازمان مجاهدین خلق ایران) توجه این شورا را به نکات زیر جلب کرده و خواستار ثبت این نامه به عنوان سند این شورا شده است:

«برخی از شخصیت های سیاسی و همکاران دولت آمریکا همچون رودولف ویلیام لوئیس جولیانی و نیوتن لروی گینگریچ در نشست ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ (۹ تیرماه ۹۷) یک فرقه تروریستی ضد ایرانی حضور یافتند که به طور آشکار خشونت علیه شهروندان ایرانی را ترویج می کرد. این همکاران دولت ایالات متحده، در وارد ساختن اتهامات بی اساس و اظهارات دروغین علیه جمهوری اسلامی ایران مشارکت داشته اند.
-سازمان مجاهدین خلق یک فرقه تروریستی مشهور و مسئول مرگ بیش از ۱۷هزار ایرانی همچون نمایندگان مجلس، مقامات عالی رتبه دولتی و نظامی...است.

-جمهوری اسلامی ایران به شدت اقدامات غیرقانونی دولت آمریکا علیه مردم ایران از جمله حمایت و تامین مالی گروهک منافقین را به عنوان گروه تروریستی محکوم می کند و این اقدام غیرقانونی را در نقض حقوق بین الملل، اهداف و اصول منشور سازمان ملل متحد و همچنین قوانین بین المللی مقابله با تروریسم به ویژه تعهدات بین المللی دولت ایالات متحده برای جلوگیری، محاکمه و مجازات جرایم تروریستی می داند.
دولت آمریکا باید با دست برداشتن از ادامه این سیاست ها، چنین اقدامات غیرقانونی را متوقف کند».

 فصل هفتم:
توطئه تروریستی علیه گردهمایی بزرگ مقاومت
ضد حمله دشمن در برابر قیام
۶۴-دیکتاتوری دینی حاکم بر ایران که در قیام دی ماه سال ۱۳۹۶ شبح سرنگونی و لرزهای آن را در پیکر گندیده خود احساس کرد، به موازات سرکوبهای وحشیانه قیام کنندگان، سیاست ضربه زدن هرچه بیشتر و عمیق تر به نیروی پیشتار و برانداز را در دستورکار ارگانهای مربوطه قرار داد. در اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت پس از اجلاس میاندوره یی شورا در روزهای ۱۴ و ۱۵ تیر در این باره آمده است: «اجلاس شورا، تلاشهای آشکار و پنهان رژیم را که پس از قیام سراسری به طور مضاعف در صدد بود از برگزاری گردهمایی پاریس جلوگیری کند، بررسی کرد و توطئه تروریستی با شرکت دیپلومات تروریست رژیم در اتریش را مورد بحث قرار داد. اسدالله اسدی، سرکرده ایستگاه اطلاعاتی رژیم در اتریش، که برای تحویل دادن مواد انفجاری به مزدوران به لوکزامبورگ رفته بود در مسیر بازگشت با پاسپورت دیپلوماتیک درخاک آلمان دستگیر شد. پارلمانترهای اروپایی این اقدام تروریستی را ”سقف بی سابقه یی از تروریسم دولتی و جنایت سازمان یافته در قلب اروپا“ توصیف کرده اندکه هیچ جایی برای تعلل در بستن سفارتخانه ها و نمایندگیها و لانه های تروریسم و جاسوسی این رژیم درکشورهای اروپایی باقی نمی گذارد.

مقاومت ایران در اطلاعیه‌ها و نامه‌های متعدد و مکرر، بارها و بارها نسبت به تروریسم افسارگسیخته رژیم آخوندی و ضرورت مقابله با آن در کشورهای مختلف اروپایی هشدار داده بود. از این رو، اجرای مصوبه اتحادیه اروپا در آوریل ۱۹۹۷ در مورد اخراج مأموران اطلاعات و نیروی تروریستی قدس، نه تنها لازمه امنیت پناهندگان ایرانی، بلکه لازمه امنیت شهروندان اروپایی در برابر رژیمی است که ”پدر خوانده داعش“ و ”نخستین حامی تروریسم و بانکدار مرکزی آن در جهان“ شناخته می شود؛ رژیمی که با سوء استفاده از تسهیلات دیپلوماتیک، بارها و بارها، شهرها و اماکن عمومی در سراسر اروپا را با ترور و انفجار به خون کشیده است.

اعضای شورا یادآور شدند که دیکتاتوری آخوندی در طی سالیان و بزنگاههای سیاسی متعدد، با روی آوردن به کشتار جمعی و قتل عام و بمباران و حملات موشکی علیه مقاومت سازمانیافته، نشانی آلترناتیو و جنبشی را به همگان میدهد که وجود آن را نفی موجودیت خود می بیند. اما این بار، با کشف توطئه بمب گذاری برای برهم زدن گردهمایی ایران آزاد در پاریس؛ توطئه‌ای که دامنه آن در پنج کشور، فرانسه و بلژیک و اتریش و لوکزامبورگ و آلمان، گسترده بود؛ درنده‌خویی رژیم با وضوحی بی سابقه در برابر افکار عمومی اروپا و جهان قرار گرفت و درعین حال، به همگان نشان داد که دیکتاتوری به لرزه در افتاده در برابر مردم و مقاومت ایران، از اجتماع مردم گرداگرد این مقاومت در فاصله چند هزار کیلومتری، تا کجا می ترسد» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران ۱۸ تیر ۱۳۹۷).

۶۵- وقتی پاسدار شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم در اوج قیام در روز یازدهم دی تهدید کرد که مجاهدین «پاسخ مناسب را از جایی که نمی‎دانند، دریافت خواهند کرد» و هنگامی که خامنه ای در سخنرانیش در ۱۹دی با انگشت گذاشتن بر «سازماندهی» و «برنامه ریزی» مجاهدین برای قیامها، تهدید کردکه «این کار بی تقاص نخواهد ماند»، واضح بود که رژیم برای ضد حمله علیه مقاومت سازمانیافته طراحی کرده است. کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورا در اطلاعیه ۳۱فروردین ۱۳۹۷ خود در این باره فاش کرد که از فردای سخنرانی خامنه ای، شورای عالی امنیت به بحث و تصمیم گیری در باره عملیاتی کردن «تقاص» مورد نظر خامنه ای پرداخت و از جمله «تعقیب و برخورد با نفرات اصلی شناسایی شده در سراسر ایران» و «طراحی برای ضربه سنگین به منافقین بر اساس توانمندیهای موجود در سپاه و وزارت اطلاعات» را در دستور کار قرار داد.

۶۶-دادستانی فدرال و آژانس امنیت فدرال بلژیک روز ۲ ژوییه (۱۵مرداد) در اطلاعیه مشترکی اعلام کردند، دو نفر به نامهای امیر سعدونی و نسیم نومنی که می خواسته اند به یک سوءقصد از طریق بمب گذاری در ویلپنت (فرانسه) در روز شنبه ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸، در هنگام برگزاری کنفرانسی توسط سازمان مجاهدین خلق، دست بزنند، دستگیر شدند. در خودرو آنها حدود ۵۰۰ گرم ماده تی.ای.تی.پی و یک مکانیزم چاشنی انفجاری کوچک در یک کیف لوازم توالت زنانه پیدا شد. بطور همزمان، یک مظنون به همدستی، بنام مهرداد عارفانی متولد ۳۱ ژوئیه ۱۹۶۳، در فرانسه بازداشت شد. بنا به این اطلاعیه، نفر رابط این زوج، اسدالله اسدی باتابعیت ایرانی نیز در آلمان دستگیر شد. او یک دیپلمات ایرانی در سفارت ایران در وین اتریش است. همزمان مطبوعات آلمان اعلام کردند اسدالله اسدی مواد انفجاری را در لوکزامبورگ به امیر سعدونی تحویل داده است.

۶۷-دادستانی فدرال آلمان در اطلاعیه یی به تاریخ ۱۱ ژوییه (۲۰تیر) اعلام کرد: «در تاریخ ۶ ژوئیه ۲۰۱۸ حکم جلبی را از طریق قاضی تحقیق در دیوان عالی کشور علیه تبعه ۴۶ ساله ایرانی اسدالله اسدی. از جمله به خاطر فعالیت به عنوان مامور برای سرویس مخفی (مطابق بند یک از ماده یک از پاراگراف ۹۹ قانون جزا) و به خاطر تبانی برای قتل (مطابق ماده۱ و ۲ از پاراگراف سی و مطابق پاراگراف ۲۱۱ قانون جزا) به دست آورد. فرد متهم پیش از این در تاریخ اول ژوئیه ۲۰۱۸ در حومه شهر آشافن بورگ و در پی یک حکم جلب اروپایی که توسط ادارات تعقیب جزایی بلژیک صادر شده، دستگیر گردید. اسدالله اسدی باید در ماه مارس ۲۰۱۸ به یک زوج ساکن آنتورپن ماموریت داده باشد تا یک سوء قصد انفجاری را علیه ”گردهمایی بزرگ” سالانه اپوزیسیون ایران در خارج از کشور در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸ در شهر ویلپنت (فرانسه) به اجرا بگذارند. در این رابطه باید فرد متهم به زوج مزبور در اواخر ماه ژوئن در شهر لوکزامبورگ یک محموله انفجاری حاوی مجموعا ۵۰۰ گرم ماده انفجاری تری استون تری پر اکسید (تی آی تی پی ) تحویل داده باشد. در روز برنامه ریزی شده برای سوء قصد انفجاری، سرویس های امنیتی بلژیک این زوج را در مسیر حرکت به فرانسه دستگیر و محموله انفجاری را مصادره کردند.

فرد متهم اسدالله اسدی. از سال ۲۰۱۴ به عنوان دبیرسوم در سفارت ایران در وین آکردیته بود. بر اساس اطلاعات موجود، او یک عضو سرویس اطلاعاتی ایران (وزارت اطلاعات) بود. در اولویت وظایف وزارت اطلاعات تحت نظر قراردادن و مقابله شدید با گروههای اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور قرار دارد.

متهم در تاریخ ۹ ژوئیه ۲۰۱۸ در مقابل قاضی تحقیق در دیوان عالی کشور قرار گرفت. قاضی تحقیق برای متهم حکم جلب را صادر کرده و فرمان اجرای بازداشت برای تحقیقات را صادر کرده است. تحقیقات در آلمان و حکم جلب صادره از سوی قاضی تحقیق در دیوان عالی آلمان در مغایرت با تقاضای استرداد فرد متهم که از سوی ادارات تعقیب جزایی بلژیک داده شده اند، نیست».
رژیم آخوندی در قدم اول تلاش کرد با استفاده از مصونیت دیپلماتیک این دیپلمات تروریست را برهاند، اما از آنجا که حوزه مصونیت دیپلماتیک وی در اتریش بود، این کار بجایی نرسید. در قدم بعد اتریش نیز مصونیت دیپلوماتیک او را لغو کرد.


۶۸-روزنامه استاندارد بلژیک(۲۹ تیر۱۳۹۷) نوشت «از زمان جنگ سرد، وین یک آشیانه جاسوسها است. برای اسدالله اسدی، نیز نقش کنسول سوم چیزی بیش از یک پوش برای فعالیت بعنوان یک مامور مخفی نبود..... اسدالله اسدی و زوج مقیم شهر ویلریک در بلژیک (سعدونی و نومنی) یکدیگر را می شناختند. اما چیزی فراتر از آن. به احتمال خیلی زیاد، او رییس آنها بود. بنا بر گفته دادستانی آلمان، او در ماه مارس دستور حمله به گردهمایی ایران آزاد را به آنها داد. او دستکم چهار روز قبل از کنفرانس پاریس، امیر و نسیم را در شهر لوکزامبورگ ملاقات کرده و نیم کیلو تی ای تی پی را به دست آنها داد. این سه نفر زیر رادار یک سرویس اطلاعاتی خارجی قرار گرفته بودند. بنا بر اطلاعاتی که ما به دست آورده ایم، این سازمان اطلاعاتی خارجی حدود دو هفته قبل از حمله طراحی شده، اطلاعات را به سازمان امنیت فدرال بلژیک داد. سازمان امنیت فدرال دفتر دادستانی فدرال را مطلع ساخت و اقدامات در دستور کار قرار گرفتند. فرانسه نیز درگیر شد. سرویسهای امنیتی در فرانسه مهرداد عارفانی، یک فرد رابط با دو نفر از شهر ویلریک دستگیر کردند. بعد از دستگیری اسدالله اسدی، مجاهدین خلق به سرعت کلیات طرح را ارائه کرد: امیر سعدونی و نسیم نومنی وانمود کرده اند که طرفدار یک ایران آزاد هستند، ولی در حقیقت آنها توسط وزارت اطلاعات ایران کنترل می شدند. این زوج سالها یک سلول خفته و منتظر دستور برای وارد کردن ضربه بودند».

۶۹-اسدی یک مامور قدیمی و شکنجه گر اطلاعات آخوندها بود که از سه دهه پیش علیه مجاهدین و مقاومت ایران بیشترین جنایات را مرتکب شده است. او بعد از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ به عنوان دبیر سوم سفارت رژیم منصوب شد. در همان زمان هم مسئولیت اصلی او اقدامات تروریستی و جاسوسی علیه مجاهدین در اشرف بود.

سازمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیه ای ۲۳ فروردین ۱۳۸۷ اعلام کرد: «درآذر ماه۸۶ گروهی از مأموران اطلاعات و نیروی قدس از داخل و خارج ایران برای توطئه و شکایت و لجن پراکنی علیه مجاهدان شهر اشرف به عراق فرستاده شدند و در هتل ‏منصور بغداد تحت امر سفارت رژیم قرار گرفتند. برخی از این مزدوران، که به مدت سه ماه ناگزیر از اقامت و انجام مأموریت در عراق شدند ازجمله، عبارتند از: مسعود خدابنده، مصطفی محمدی، ‏رضا اکبری نسب، تیمور ختار و علیرضا بشیری.
مزدوران مزبور در طبقه سوم هتل منصور مستقرشدند و تحت سرپرستی مأموران قدس و اطلاعات آخوندی به اسامی طباطبایی، نوبخت و اسدی قرار گرفتند. همه صورتحسابهای هتل توسط سفارت رژیم ایران پرداخت می شد و مزدوران ابتدا در سمینار مضحکی تحت عنوان ”مبارزه با تروریسم“ شرکت داده شدند که با حضور ۲۰نفر از عوامل و جیره خواران رژیم برگزار گردید».

روزنامه کیهان رژیم در ۲۰تیر۹۷ در مورد اسدی نوشت: «اتهام دیپلمات ایرانی حاج اسدالله اسدی که یکی از یادگاران دوران دفاع مقدس است و پیش از این خود در خنثی‌سازی ده‌ها عملیات تروریستی منافقین کوردل نقش مهمی داشته، یک اتهام واهی و بر اساس ادعاهای دو عضو گروهک تروریستی منافقین بوده است و این دستگیری هیچگونه مبنای مستند و مستدل ندارد... اما نکته اساسی اینجاست که دستگاه دیپلماسی کشورمان چرا در این زمینه و تا این حد منفعلانه عمل می‌کند... بیش از ده روز در بازداشت نگه دارند؟! و هنوز از سرنوشت او اطلاع دقیقی در دسترس رسانه‌ها، افکار عمومی و حتی خانواده او نیست!.... به یاد آوریم در این عصر اطلاعات و دنیای ارتباطات، و سکوت خبری در دستگیری دیپلمات ایرانی حاج اسدالله اسدی، خانواده او که از اقشار حزب‌اللهی و جان برکف نظام و انقلاب بوده و هستند، چه کشیدند و به چه مراکز دولتی نامه نوشته و تظلم‌خواهی کردند و بی‌پاسخ ماندند....».

۷۰-سناریوی اولیه رژیم چنان که بعداً مقامات پلیس و قضاییه بلژیک فاش کردند این بود که این عملیات جناتیکارانه را طبق روال شناخته شده اطلاعات آخوندی و دژخیمان و مزدورانش به خود مجاهدین نسبت بدهند. به گفته یک مقام پلیس بلژیک: «در لوکزامبورگ یک ملاقاتی بود که تحت کنترل بود و همه با هم (سرویسهای امنیتی کشورهای مختلف) به سرعت کار کردند تا بمب را کشف و اسدی را دستگیر کنند. به نظر میرسد که رژیم ایران امیدوار بود که بمب گذاری به عنوان یک موضوع درونی خود مجاهدین دیده شود...اما وقتی ما نفر آنها را در حین عمل دستگیر کردیم، اوضاع فرق کرد» (سایت بازفید ۱۱ژوییه ۲۰۱۸).

با در هم شکستن این طرح و دستگیری اسدی، هم چنان که کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورا در اطلاعیه ۲۷ تیر فاش کرد «شورای عالی امنیت آخوندها به دستور خامنه ای تشکیل جلسه داد و دستگاههای ذیربط مانند وزارتخارجه، وزارت اطلاعات، نیروی قدس، دستگاه اطلاعات سپاه پاسداران و رسانه های رژیم را موظف کرد برای مهار کردن عواقب این فضاحت بزرگ دست به کار شوند. دستگاهها و کارگزاران حکومتی موظف شدند برای رفع و رجوع این فضاحت با ترفند شناخته شده فرار به جلو، انگشت اتهام را به سوی مجاهدین نشانه بروند و دستگیری تروریستها در بلژیک و فرانسه و دستگیری یک دیپلومات تروریست در آلمان را صحنه سازی و پاپوش درست کردن برای رژیم در آستانه سفر روحانی به اروپا جلوه دهند و مدعی شوند مجاهدین برای این دیپلومات تروریست دام گذاشته اند. جواد ظریف وزیر خارجه رژیم پس از انتشار اطلاعیه دادستانی و آژانس امنیت فدرال در بلژیک، اعلام کرد: «درست همزمان با آغاز سفر رئیس جمهوری به اروپا یک عملیات ایرانی افشا و ”عوامل“ آن دستگیر می شوند». وی افزود، که آماده است با مقامات ذیربط برای شفاف سازی در زمینه آنچه «فقط یک عملیات فریب برای دادن نشانی غلط است» همکاری کند.

پاسدار محسن رضایی، سرکرده پیشین سپاه و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام رژیم، در راستای اجرای همین دستورالعمل، آسمان و ریسمان را به هم بافت تا دو تروریست دستگیرشده در بلژیک را به عنوان اعضای عالیرتبه مجاهدین معرفی کند. وی با وقاحت نوشت که این دونفر «با این دیپلومات تماس گرفته و از آمادگیشان برای همکاری با ایران.. گفته اند» و به همین خاطر «این دو شخص در مکانی با دیپلومات کشورمان ملاقات داشته اند و بسته یی نیز رد و بدل شده و از این تبادل، توسط سازمان منافقین، یا از طریق دوربینهای مداربسته تصاویری ثبت شده است». سرکرده ابله سپاه می افزاید: «سپس این دو عضو منافقین خود را در معرض دستگیری قرار داده اند و به چنین طرحی با هدایت دیپلومات ایرانی اعتراف کرده اند»!

۷۱-همزمان، وزارت اطلاعات و وزارت خارجه به اصحاب مماشات و عده ای از پشتیبانان خود در آمریکا و اروپا مأموریت دادند که «عناصر خودسر» در رژیم را مسئول این جنایت تروریستی معرفی کنند. دانیل بنجامین، هماهنگ کننده بخوبی شناخته شده ضد تروریسم در وزارتخارجه آمریکا در زمان اوباما، که در سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ در بحبوحه حملات و حمام های خون در اشرف، با تمام قوا و تا آخرین لحظه از اجرای حکم دادگاه برای خارج کردن مجاهدین و شورا از لیست تروریستی جلوگیری می کرد و خصومت هیستریک او علیه مجاهدین و مقاومت ایران انگیزه های روشنی دارد، در این رابطه گفت: «نمی تواند این فرضیه را رد کند که این یک عملیات خودسرانه باشد که توسط سرویسهای امنیتی ایران یا عناصر افراطی درون سرویسهای امنیتی ایران طراحی شده باشد تا حکومت روحانی را سرافکنده کند و شاید حتی آنها را مسئول یک ایران در بحران قلمداد کند» (سایت ان بی سی نیوز ۱۵ تیر).

روز ۸ مرداد قاسمی، سخنگوی وزارتخارجه رژیم آخوندی، در باره این تروریست دستگیر شده گفت اسدی «دیپلمات جمهوری اسلامی ایران در کشور وین بودند که در خاک آلمان به هنگامی که با همسر و فرزندان خودشان در یک مرخصی تفریحی بودند دستگیر میشوند هنوز در زندان هستند پیگیریهای ما و تماسهای ما با دولت آلمان و مقامات ذیربط ادامه دارد و امیدوار هستیم که هر چه زودتر این سوءتفاهم و اتهامی که به ایشان وارد شده برطرف بشود، البته همانگونه که در سایر موارد و در فضای فعلی یک جنگ روانی به نظر میرسد با رهبری ایالات متحده آمریکا و بخصوص رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و سعی در تخریب روابط ایران و اتحادیه اروپا است. فکر می کنم این اتفاقات و مسائل را چه بحث هلند و چه بحث آقای اسدی را حتما باید در این چارچوب دید که درست در روزی که ما در وین مذاکره داشتیم یک اتفاق افتاد قبل از آن یک اتفاق دیگری افتاد و این نشان میدهد که یک عناصری در صدد ایجاد خدشه در روابط ایران و اروپا هستند».

۷۲-هم چنان که پیشتر گفتیم، توطئه تروریستی علیه گردهمایی بزرگ ایرانیان جزیی از ضد حمله دشمن و طرح تروریستی گسترده شورای عالی امنیت رژیم علیه مقاومت سازمانیافته بود که پس از قیام سراسری دیماه ۹۶ عملیاتی شد. چهار ماه قبل از این توطئه، یک توطئه تروریستی دیگر رژیم علیه مجاهدین خلق ایران در آلبانی در ایام عید نوروز کشف و افشا شد.

در روز دوم فروردین رسانه های آلبانی از دستگیری دو مأمور ایرانی مشکوک به فعالیتهای تروریستی در تیرانا با اسامی «ف. ز» و «س. م» خبر دادند که «خود را خبرنگار معرفی می‌کردند». به گزارش رسانه‌های آلبانی «این دو تبعه ایران برای تحقیقات بیشتر توسط آژانس‌های ضد تروریسم و به دنبال دریافت اطلاعات از شرکای بین المللی آلبانی مبنی بر اینکه (مأموران رژیم ایران) می‌خواهند عملیات تروریستی انجام بدهند، دستگیر شدند».

در همین روز ریپورت تی وی در آلبانی خبر داد: «از اوائل ماه مارس آژانس‌های اطلاعاتی و ضد تروریسم ۱۰ نفر را که گفته می‌شود می‌توانند فعالیت تروریستی را در آلبانی سازماندهی کنند، زیر نظر دارند. تمام اتباع ایران که وارد آلبانی می‌شوند، در مرز و در مدت اقامت در آلبانی تحت کنترل وسیع قرار می‌گیرند. آژانس‌های اعمال قانون در آلبانی به‌طور خاص نگران ایرانیانی هستند که توسط سرویس‌های مخفی تهران ممکن است به‌کار گرفته شوند تا بتوانند برای صدمه زدن به حفاظت ۳۰۰۰نفر مجاهدین ایرانی پناهنده در آلبانی دست به اقداماتی بزنند».

دژخیم فلاحیان، وزیر سابق اطلاعات آخوندها، در روز ۱۸تیر۹۶ گفته بود: «وزارت اطلاعات برای جمع‌آوری اطلاعات، پوشش لازم دارد چه در داخل چه در خارج. ما یک مأمور اطلاعاتی را نمی فرستیم آلمان یا امریکا بگوید من از وزارت اطلاعات هستم پوشش کار بازرگانی یا خبرنگاری لازم است».

۷۳-روز پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۷ آقای ادی راما، نخست وزیر آلبانی، در مورد تهدیدات تروریستی علیه مجاهدین در این کشور گفت: «من معتقدم در رابطه با مجاهدین ما کار درستی را انجام دادیم. ما به گروهی که مورد آزار و تعقیب بودند، جا دادیم. و همین. در رابطه با سئوال شما حول امنیت و تهدیدات، ما در سمت درست تاریخ قرار داریم.‌ ما جزو گروه کشورهای اروپایی-آتلانتیک هستیم که به شیوه مشابه مورد تهدید هستند. من معتقدم تمام این کشورها علیه تهدیدات تروریستی اقدام می‌کنند» (تلویزیون ویژن پلاس-۱۹آوریل۲۰۱۸)

کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت در اطلاعیه ۳۱ فروردین۹۷ در این باره اعلام کرد: «در واقع آنچه مورد اشاره نخست وزیر ادی راما قرار گرفته است، بخشی از طرح و برنامه ها و اقدامهای گسترده تروریستی رژیم آخوندی علیه مقاومت ایران در کشورهای مختلف از آلبانی تا آلمان و آمریکاست. مقاومت ایران بیش از یکماه است درگیر یک کارزار فشرده برای خنثی کردن توطئه‌های رژیم برای ترور و حملات تروریستی به دفاتر شورا و مراکز مجاهدین است.

همچنانکه بارها در اطلاعیه‌ها و بیانیه های شورا خاطرنشان شده، آخر خط و هدف از شیطان‌سازی و دروغپردازی و خصومتهای دیوانه‌وار علیه مجاهدین که همزمان با قیام دیماه شدت گرفته است، چیزی جز تروریسم و خونریزی نیست. این حقیقت بارها در اشرف و لیبرتی با بهای سنگین و خونین تجربه شده است».

کسی که امروز در سفارت رژیم آخوندی در آلبانی بر فعالیتهای تروریستی و بنیادگرایی رژیم نظارت دارد مصطفی رودکی، دبیر اول سفارت، است که از اواخر سال ۱۳۹۶ در آلبانی مستقر شد. طبق اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم ۱۶ بهمن ۱۳۹۶مصطفی رودکی، که در اوایل دهه ۹۰ مسئول ایستگاه اطلاعات در سفارت رژیم در اتریش بود، در شهریور ۱۳۹۳ جای خود را به اسدالله اسدی (دیپلمات دستگیر شده در آلمان) داد و به ایران بازگشت و در مقر مرکزی وزارت اطلاعات به کار مشغول شد. مصطفی محمدی و خدابنده مزدورانی که در عراق در خدمت اسدی بودند، بعدها در اروپا در ارتباط با این دیپلمات تروریست بودند و حالا در آلبانی در ارتباط با رودکی هستند. مصطفی محمدی از ۱۶ تیرماه به منظور توطئه علیه مجاهدین در آلبانی مستقر شده و تحت حمایت سفارت رژیم آخوندها به زمینه سازی برای اقدامات تروریستی مشغول است.

۷۴-اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم علاوه بر موارد مربوط به آلبانی خاطرنشان کرد: «از ابتدای سال میلادی جاری (دیماه ۱۳۹۶) موارد متعدد مشکوک از قبیل شناسایی و عکس گرفتن و پارک آزمایشی خودروها در برابر دفتر شورای ملی مقاومت در برلین وجود داشت که پلیس و مقامات ذیربط مطلع هستند. رژیم برای آماده سازیهای تروریستی مزبور به تناوب از مأموران ایرانی و مزدوران غیر ایرانی استفاده می‌کند. در نیمه فروردین ۹۷ همه علائم حاکی از آماده سازی یک حمله تروریستی بود که مقامات ذیربط در جریان قرار گرفتند».

اطلاعیه افزود: «در واشینگتن نیز نمونه‌های مشکوک متعدد از تعقیب و مراقبت در اطراف دفتر شورا توسط افرادی با ملیت‌های گوناگون وجود داشت که حاکی از تهدیدهای جدی تروریستی است. پلیس و مقامات ذیربط در جریان این تهدیدات قرار دارند».

۷۵-در برابر توطئه های تروریستی رژیم علیه مقاومت به ویژه علیه گردهمایی بزرگ ایرانیان در ویلپنت افراد و گروههای سیاسی و جریانهای مدعی دموکراسی و دفاع از حقوق بشر، به جز چند مورد، یا بی موضع و منفعل بودند و یا بدتر از آن در همسویی رذیلانه با وزارت اطلاعات و سپاه تروریستی قدس، این پروژه را کار خود مجاهدین خلق دانستند. روح خمینی که می گفت؛ خودشان خودشان را شکنجه کردند، در جسم این افراد و جریانات فرومایه حلول کرد و داستان انفجار در حرم امام رضا و کشتن کشیشان مسیحی یک بار دیگر تکرار شد. در آن زمان هم کسانی با اما و اگرها و استدلالهای سخیف، دستهای خون آلود رژیم را پنهان می کردند و بعدها معلوم شد که نهادهای امنیتی رژیم با چه شیوه های رذیلانه عمل کرده اند. در این جا یک پرنسیب اصولی و انسانی مطرح است و پُر روشن است که صرف محکوم کردن توطئه و اقدام تروریستی رژیم، به معنی تأیید سیاستها و مواضع شورا یا مجاهدین نیست.

سناریوهای مبتذل و جنایتکارانه رژیم در مورد نسبت دادن اقدامات تروریستی به مجاهدین تحت عنوان «تصفیه و درگیری درونی» و «مرگهای مشکوک» بارها افشاه شده است. در یک نمونه شایان توجه، اطلاعات آخوندها و عوامل آن در عراق و اروپا (مانند ایرج مصداقی) پس از قتل عام مجاهدین در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ در اشرف، تلاش کردند این قتل عام را درگیری درونی بین مجاهدین قلمداد کرده و کشتن راهنمای مزدور حمله را هم به خود مجاهدین نسبت بدهند. راهنمای مزبور عنصر خیانتکاری بنام دلیلی بود که به خدمت نیروی قدس در آمده بود اما در پایان حمله توسط نیروی تروریستی قدس کشته و صورتش هم سوزانده شد تا شناسایی نشود. این موضوع در همان زمان در گزارش ارتش آزادیبخش ملی ایران در باره جنایت علیه بشریت در اشرف با جزئیات و عکسهایی که عامر قیسی نماینده سازمان ملل در دیالی از مقتول و صورت او گرفته بود، افشا شد. عامر قیسی در فروردین ۹۴ توسط نیروی تروریستی قدس ربوده شد و سرانجام در بهمن همان سال به شهادت رسید.

۷۶-روز ۲۹مرداد۹۷ وزارت دادگستری آمریکا اعلام کرد دو عامل وزارت اطلاعات رژیم آخوندها به نامهای احمد رضا محمدی دوستدار و مجید قربانی که به جاسوسی و توطئه علیه سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران اشتغال داشتند، دستگیر شده اند.

بنابر کیفرخواستهای منتشر شده، این عملیات جاسوسی علیه سازمان مجاهدین که «دولت ایران آن را به عنوان مخالف اصلی خود می داند و تلاش کرده آن را از بین ببرد» حداقل از اسفند سال ۱۳۹۵ تا کنون ادامه داشته است. این دو مامور، اطلاعات جمع آوری شده را برای حکومت ایران می فرستادند تا بتواند مخالفان را «هدف» قرار دهد و در نهایت «مجموعه اهداف، می تواند (رژیم) را به خنثی کردن مخالفانش از طریق دستگیری، عضو گیری، سوء استفاده سایبری یا عملیات ربودن یا کشتن قادر کند».

در فروردین امسال یکی از این مأمورین برای گزارش کردن «اطلاعاتی که در باره مجاهدین خلق جمع آوری کرده» به ایران سفر کرده و سپس با دستورالعملهای جدیدی مانند«نفوذ بیشتر برای کسب اطلاعات محرمانه از افراد سازمان (مجاهدین) و تصمیمات سازمان علیه جمهوری اسلامی» به آمریکا باز می گردد.

افشا و خنثی شدن توطئه جاسوسی و تروریستی رژیم آخوندی در آمریکا به دنبال درهم شکستن دو طرح بزرگ تروریستی علیه مجاهدین و مقاومت ایران در آلبانی(فروردین۱۳۹۷) و در فرانسه (تیر ۱۳۹۷) بار دیگر این حقیقت را برجسته می‌کند که فاشیسم دینی حاکم بر ایران در فاز پایانی، برون‌رفتی جز سرکوب قیام مردم ایران و ترور و کشتار مجاهدین نمی‌یابد (نقل از اطلاعیه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم۳۰ مرداد ۱۳۹۷).


فصل هشتم:
کارزار پیگیر و بی و قفه مقاومت ایران
برای جلوگیری از دستیابی خطرناکترین رژیم به خطرناکترین سلاح

۷۷-از همان هنگام که رژیم ولایت فقیه پروژه هسته‌یی خود را شروع کرد، مقاومت ایران به طور پیگیر این برنامه مخفی را تحت مراقبت قرار داد و سرانجام قبل از آن که خامنه ای بمب هسته یی خود را منفجر کند و جهان را در مقابل بهت و حیرت قرار دهد، سازمان مجاهدین خلق ایران بمب خبری خود را در روز ۲۷ خرداد سال ۱۳۷۰ منفجر کرد و طی یک کنفرانس مطبوعاتی «برنامه مخفیانه اتمی رژیم حاکم بر ایران» را افشا نمود.

 محمد محدثین در این کنفرانس خبری بزرگ که در واشنکتن برگزار شد، برای نخستین بار از جزئیات طرح فوق ‌العاده سری رژیم ایران برای کسب سلاح اتمی پرده برداشت. رسانه ‌های خبری از این افشاگری به ‌عنوان یک «شوک سیاسی» نام بردند. واشینگتن پست در اینباره نوشت: «آقای محمد محدثین در ژوئن ۱۹۹۱برای اولین بار افشا کرد که رژیم ایران طرح دستیابی به سلاح هسته‌ یی را زیر عنوان ”طرح بزرگ“ در الموت قزوین شروع کرده که در درون رژیم ایران به‌عنوان پروژه معلم کلایه شناخته می‌شود» (واشینگتن پست -۲۶ژوئن ۱۹۹۱).

از آن تاریخ تاکنون شورا طی ۱۲۰ سلسله آگاهی رسانی کلیات و جزئیات پروژه مخفی تولید سلاح اتمی رژیم را برملا کرده که یکی از مهمترین آن ها افشای سایتهای نطنز و اراک در مرداد سال ۱۳۸۱ در اطلاعیه کمیسیون تحقیقات استراتژیک شورای ملی مقاومت و متعاقب آن کنفرانس مطبوعاتی ۲۳ مرداد ۱۳۸۱ نمایندگی شورا در واشنگتن است. افشای این دو مرکز مهم و اصلی پروژه اتمی، ضربه‌ یی خرد کننده بر سیاست برنامه اتمی رژیم ایران بود.

در۲ آبان ۹۶ سایت سازمان مجاهدین خلق ایران گزارش فشرده و کوتاهی از «راهی صعب و طولانی که مجاهدین و مقاومت ایران طی دو دهه، با پرداخت بهایی سنگین (که هنوز کسی از ابعاد آن خبر ندارد) طی کردند تا مانع شوند خطرناکترین دیکتاتوری ضدبشری معاصر به خطرناکترین سلاح دست یابد» را به اطلاع عموم رساند (سایت مجاهدین خلق ایران).

۷۸-با افشاگریهای سلسله وار مقاومت ایران و پس از چند قطعنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی، سرانجام این آژانس موضوع هسته یی رژیم را به شورای امنیت ملل متحد سپرد. با جدی شدن مساله هسته ای رژیم و پس از چند قطعنامه شورای امنیت و پس از تصویب تحریمهای همه جانبه از سوی کنگره آمریکا و اعمال این تحریمهای جدی در عرصه نفتی و بانکی، ولایت خامنه ای در تنگنای تحریم و طرد بین الملی و در زیر ضرب افشاگریهای مقاومت و مخالفتهای اجتماعی در ایران، حاضر شد از قایم موشک بازی دست بردارد و وارد مذاکره برای عقب نشینی شود.
شورای ملی مقاومت در بیانیه مرداد ۱۳۹۵ در مورد عقب نشینی خامنه ای اعلام کرد: «در شرایطی که شورای ملی مقاومت، فرصت اتمی را به تله اتمی برای فاشیسم دینی تبدیل کرده بود، خامنه ای که تاب و توان تحمل تحریمها را نداشت در همان دوره احمدی نژاد مذاکره با آمریکا را در عمان و با واسطه گری حکومت این کشور شروع کرد. سپس در نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم در سال ۱۳۹۲، به رغم این که رفسنجانی را توسط شورای نگهبان حذف کرده بود، از بالا گرفتن امواج قیامی دیگر ترسید و در همان دور اول به ریاست روحانی (یعنی شراکت عملی رفسنجانی) تن داد. در قدم بعد مجبور شد که زیر عنوان ”نرمش قهرمانانه“ به عقب نشینی ذلیلانه از خط سرخهایی که ترسیم می کرد تن بدهد وجام زهر اتمی را سر بکشد......».

۷۹-مذاکرات پیرامون توافق هسته یی از مهر سال ۱۳۹۲ آغاز شد و در ۲۳ تیر ۱۳۹۴ به پایان رسید و رژیم پس از چانه زنی های طولانی سرانجام قرارداد «برنامه جامع اقدام مشترک» موسوم به «برجام» را در وین پذیرفت. مقاومت ایران در همان روز توافق اتمی بین رژیم آخوندها و کشورهای ۵+۱را به ‌رغم همه کمبودها و امتیازهای ناموجهی که در آن به رژیم آخوندها داده شده است، یک عقب‌ نشینی تحمیلی و نقض خط قرمزهای اعلام شده از سوی خامنه ‌ای توصیف کرد که در ۱۲سال گذشته بارها بر آن پای فشرده بود.

خانم رجوی در همین موضعگیری خاطرنشان کرد که «دور زدن ۶ قطعنامه شورای امنیت و یک توافق بدون امضا که الزامات یک معاهده رسمی بین‌المللی را ندارد، البته راه فریبکاری ملایان و دستیابی آنها به بمب اتمی را نمی‌بندد. با این همه همین میزان عقب‌نشینی، هژمونی خامنه‌ای را هم‌چنان که مقاومت ایران از قبل خاطرنشان کرده است، در هم می‌شکند و تمامیت فاشیسم دینی را تضعیف و متزلزل می‌کند...

 نکته مهم دیگر این است که پولهای نقدی که به جیب رژیم ریخته می شود باید تحت کنترل شدید سازمان ملل صرف نیازمندی های مبرم مردم ایران به ویژه حقوق اندک و پرداخت نشده کارگران و معلمان و پرستاران و تأمین غذا و دارو برای توده مردم شود. در غیر این صورت خامنه ای پولها را کماکان در چارچوب سیاست صدور تروریسم و ارتجاع به عراق و سوریه و یمن و لبنان سرازیر می کند و قبل از همه، جیب پاسداران نظام را پرتر از همیشه می کند.

 این حق مردم ایران است که می خواهند بدانند از توافقی که رئیس جمهور رژیم می گفت آب و نان و محیط زیست هم مشروط و موکول به آن است، به آنها چه می رسد؟ به راستی توافقی که حقوق بشر مردم ایران را نادیده بگیرد و بر آن تأکید و تصریح نکند، تنها مشوق سرکوب و اعدامهای بی وقفه از جانب این رژیم، لگد مال کردن حقوق مردم ایران و زیر پا گذاشتن اعلامیه جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد است» (اطلاعیه دبیرخانه شورا-۲۳تیر۱۳۹۴).

خامنه ای در یکی از آخرین موضعگیریهای خود، ضمن اعتراف به شکست حکومتش در استفاده از برجام برای برون رفت از بحرانها، تقریباً فاتحه آن را خواند و ادامه مسیر مذاکره با آمریکا در مسائل منطقه را هم «سم مهلک» دانست و با اشاره به روحانی و ظریف گفت: «امروز مسئولین دستگاه دیپلوماسی خود ما و همان کسانی که در همین مذاکرات از اول تا آخر حضور داشتند، همینها می گویند آمریکا نقض عهد کرده است، آمریکا زیر ظاهر آرام و زبان چرب و نرم مسئولانش و وزیر خارجه اش و دیگران از پشت دارد تخریب می کند، مانع ارتباطات اقتصادی کشور با کشورهای دیگر دنیاست، این را مسئولین خود برجام دارند می گویند، این حرفی است که البته بنده از یک سال پیش، یک سال و نیم پیش هی تکرار کردم که به آمریکاییها نمی شود اعتماد کرد، بعضیها سختشان بود قبول کنند، اما همین هفته گذشته مسئولین محترم ما با طرفهایشان در اروپا جلسه داشتند، همین حرفها را مسئولین ما گفتند و آنها جواب نداشتند... آنها می گویند بیایید در مسائل منطقه هم مذاکره کنیم، اما تجربه برجام به ما می گوید این کار سمی مهلک است و در هیچ مسأله یی نمی توان به حرفهای آمریکاییها اعتماد کرد»(۱۱مرداد۱۳۹۵).

۸۰-کمبودها و امتیازهای ناموجهی که در برجام به رژیم آخوندها داده شد، و مداخله گری آشوبگرانه و تعرض عنان گسیخته به کشورهای عربی، به چالشی جدی در مناسبات بین رژیم و آمریکا تبدیل شد. با تغییر ریاست جمهوری آمریکا، مسأله خروج آمریکا از برجام که در مبارزات انتخاباتی از سوی ترامپ مطرح شده بود، روی میز قرار گرفت. ترامپ گفته بود برجام را پاره می کنم و خامنه ای جواب داده بود که برجام را آتش می زنم. اکنون با خروج آمریکا از برجام در تاریخ ۱۸اردیبهشت ۱۳۹۷ به نظر می رسد عبا و قبا و عمامه و ریش خامنه ای آتش گرفته و این رژیم درمانده آخوندهاست که ملتمسانه از اروپا، چین و روسیه می خواهد به او کمک کنند.

دبیرخانه شورا طی اطلاعیه ای در همان تاریخ اعلام کرد: «پس از چند دهه استمالت از فاشیسم دینی و قربانی کردن مردم و مقاومت ایران، رئیس جمهور ایالات متحده همزمان با خروج این کشور از معامله اتمی با رژیم آخوندی اعلام کرد: پرداختهای بی‌دریغ دولت قبلی آمریکا به رژیم آخوندها فاجعه آمیز بوده و رژیم بسیار مخوف حاکم بر ایران که نخستین حامی تروریسم در دنیای امروز است .هزینه حکومت طولانی آشوب و ترور خود را از طریق به یغما بردن ثروت مردمش تأمین کرده است».

۸۱-پس از اعلام استراتژی جدید آمریکا توسط وزیر خارجه این کشور، خانم رجوی اعلام کرد: «دو هفته پس از خروج ایالات متحده از معامله نافرجام اتمی با رژیم آخوندی، وزیر خارجه این کشور در نخستین سخنرانی خود، قیام مردم ایران در برابر دیکتاتوری دینی و بزرگترین حامی تروریسم را به رسمیت شناخت و خواستار یک جبهه جهانی در برابر حکومت ایران شد. وزیر خارجه آمریکا به ”نقایص مرگبار“ معامله اتمی که ”پول خون“ در اختیار این رژیم و دژخیمانی مانند پاسدار قاسم سلیمانی قرار داده اشاره کرد و با یادآوری قطعنامه های پیشین شورای امنیت ملل متحد تأکید کرد هر توافق جدید با رژیم ایران بایستی شامل موارد زیر باشد: قطع کامل غنی سازی، اجازه بازرسیهای بی قید و شرط، توقف برنامه موشکی با قابلیت حمل سلاح هسته یی، به رسمیت شناختن استقلال عراق و خلع سلاح مزدوران، خروج کامل از سوریه، خاتمه دادن به موشک باران و تهدید همسایگان و قطع حمایت از گروههای تروریستی در یمن و لبنان و افغانستان. وزیر خارجه آمریکا خطاب به رژیم آخوندها افزود: اگر رفتارتان را تغییر دهید، ما مذاکره می کنیم».

خانم مریم رجوی به رسمیت شناختن قیام مردم و خواسته های مقاومت عادلانه مردم ایران را که ۳۷ سال بر آن پای فشرده است، یک گام بلند خواند و تأکید کرد: «تغییر رفتار آخوندها لاجرم به تغییر رژیمشان راه میبرد. تغییر دموکراتیک در ایران تنها راه حل مشکلات در ایران و بحران در منطقه است. جبهه جهانی علیه دیکتاتوری دینی و تروریستی حاکم بر ایران یک ضرورت تاریخی برای صلح و امنیت و همزیستی منطقه ای و بین المللی است» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت-۳۱ اردیبهشت۹۷).

خانم رجوی در شروع مذاکرات اتمی با حکومت آخوندی در سوم آذر ۱۳۹۲هشدار داده بود: «اجرای کامل قطعنامه های شورای امنیت، به ویژه توقف کامل غنی سازی، پذیرش پروتکل الحاقی و دسترسی آزادانه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی به مراکز و تأسیسات مشکوک این رژیم، لازمه دست کشیدن آن از بمب اتمی است.» (اطلاعیه دبیرخانه شورای ملی مقاومت-۳ آذر ۹۲).

۸۲- شکست برجام موجب رشد چشمگیر تضاد بین باندهای درون هرم قدرت شده است. اگرچه خامنه ای و روحانی در مواقعی سعی می کنند که با نمایش وحدت صورت خود را با سیلی سرخ کنند، اما برای رژیم شرایط پس از برجام مافوق خطر است. شورا در بیانیه سال گذشته خود که در مرداد سال ۱۳۹۶ منتشر شد اعلام کرد: «مسأله سرنوشت برجام موضوع مهم دیگر در مناقشه بین باندهای درون رژیم است. از میان صدها نوشته و اظهارنظر در این مورد شاید برجسته ترین حمله به باند روحانی از جانب یک مداح البته در حضور خامنه ای و همه سرکردگان نظام باشد. روز دوشنبه ۵ تیر ۱۳۹۶ در مراسم نماز عید فطر، زمانی که صدا و سیمای خامنه ای مراسم رسمی عید فطر را به طور مستقیم پخش می کرد، یکی از مداحان اهل بیت ولی فقیه به نام میثم مطیعی با خواندن شعری علیه روحانی که در صف اول نشسته بود، گفت: ”ای نشسته صف اول نکنی خود را گم... جسم برجام چو روحش به فنا رفت که رفت/ ذوق بیهوده ز برجام خطا بود خطا، تکیه بر عهد عمو سام خطا بود خطا... هر چه می شد که ببرد از کیسه ما برد که برد/ برد-برد این بود؟ آری همه را برد که برد“.

علی مطهری معاون مجلس آخوندها با اشاره به اشعاری که در مراسم رسمی حکومتی علیه برجام خواند شده نوشته بود: ”این اشعار، برجام را به طور کلی تخطئه می کرد در حالی که توافق برجام تصمیم کل نظام و تخطئه آن تخطئه کل نظام است. نقاط قوت و نقاط ضعف آن نیز به کل نظام برمی گردد“. کیهان خامنه ای روز پنجشنبه ۸ تیر۱۳۹۶، نوشت: ”این ادعا در حالی است که اولاً رهبر معظم انقلاب اجرای برجام را به ۲۹ شرط تعیین شده از سوی شورای عالی امنیت ملی و مجلس و شروط رهبری مشروط کرده بودند و ثانیاً در تصویب برجام در مجلس، خلاف عقل و مصلحت عمل شد به نحوی که پس از ۴۰روز بررسی دقیق متن برجام با حضور کارشناسان سیاسی و اقتصادی در کمیسیون ویژه مجلس، با فشار دولت و عناصر همسو در مجلس، به آسیب شناسیهای دقیق کمیسیون بی اعتنایی شد“. شریعتمداری در این نوشته تأیید خامنه ای از تصمیم شورای امنیت ولایت را نادیده گرفته و تلاش می کند تا خامنه ای را که با زبان درازش در این دو سال می توانست با صراحت با برجام مخالفت کند، بی خطا جلوه دهد».

خامنه ‌ای در روز دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ در بیست ‌و نهمین سالمرگ خمینی در یک فقره دستور میان تهی از سازمان انرژی اتمی خواست که «هرچه سریع‌ تر» مقدمات لازم برای دستیابی ایران به ۱۹۰ هزار سو غنی ‌سازی اورانیوم را «فعلا در چارچوب برجام» فراهم کند. خامنه ای پیش از برجام نیز این میزان غنی سازی را یکی از خط قرمزهای خود اعلام می کرد، که با برجام از آن عقب نشینی کرد.

۸۳-خروج آمریکا از معامله اتمی و اعلام استراتژی جدید این کشور، از خاتمه فرصتهای باد آورده برای رژیم و جواز سرکوب داخلی و تاخت و تازهای منطقه یی خبر می دهد. این چرخش سیاسی، رژیم ولایت فقیه و سپاه پاسداران به عنوان حافظ اصلی این رژیم را با تحریمها و محدودیتهای جدی رو به رو کرده است. درحالیکه دولتهای اروپایی خواهان حفظ برجام هستند، اما در لزوم مقابله با برنامه موشکی و دخالتهای منطقه یی رژیم با آمریکا همسو هستند. خروج شرکتهای بزرگ اروپایی و حتی روسی و چینی از کار اقتصادی با رژیم، در ورای مواضع دولتهای مربوطه، زنگ خطر بسیار جدی برای رژیم را به صدا در آورده است.

سعید حجاریان از بنیانگذاران وزارت اطلاعات که پس از شراکت در جنایتهای سرکوبگرانه دهه ۶۰ در دهه ۷۰ و در دولت خاتمی نظریه پرداز اصلاح طلبی در رژیم ولایت فقیه شد، وضعیت رژیم در مرداد ۹۷ را «دقیقاً» مانند وضعیت آن درتیر۶۷ تحلیل کرده و می گوید: امروز ترامپ می‌گوید بیایید و مذاکره کنید، پمپئو هم شرایط دوازده‌گانه‌اش را مطرح می‌کند. چنانکه می‌بینیم گزینه‌ مطلوب ما در میان گزینه‌ها وجود ندارد. این در حالی است که زمان اوباما چند گزینه داشتیم و می‌توانستیم مسئله را حل کنیم. اما امروز خودمان به دست خودمان گزینه‌ها را از بین برده‌ایم، دقیقا مشابه شرایط جنگ ایران و عراق. ما می‌توانستیم پس از آزادسازی خرمشهر یعنی در سال دوم به جنگ خاتمه دهیم. در مقاطع بعد نیز چنین امکانی مهیا بود اما جنگ را ادامه دادیم تا آنکه رسید به سال ۶۷ و پذیرش قطعنامه».

سعید حجاریان که بعد از قیامهای دیماه دولت روحانی را تنها گزینه واقعی برای برون رفت از بحران می دانست در مصاحبه خود در مرداد ماه می گوید: «دولت روحانی گیج و کرخت است» و «وضعیت دولت تعلیق در تعلیق است» (روزنامه شرق ۱۶مرداد۱۳۹۷).

فصل نهم:
استراتژی قیام و سرنگونی
قطب بندی واقعی و صورت مساله آلترناتیو
۸۴-یکی از دستاوردهای ارزشمند قیام دی ماه، بارز کردن قطب بندی واقعی سیاسی در ایران بود. در یک طرف این قطب بندی، آن نیروهایی قرار دارند که برای سرنگونی تمامیت رژیم با همه دسته بندیها و باندهای درونی آن قرار دارند و طرف دیگر تمامیت حاکمیت ایستاده است. این عینی ترین، واقعی ترین و ملموس ترین قطب بندی از نظر سیاسی در جامعه ایران است. برای همین است که از دی ماه سال پیش تا کنون همه کارگزاران سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم نیروهای جنبش مقاومت و بر محور آن سازمان مجاهدین خلق ایران را مورد تهاجم قرار می دهند.

هم واقعیت در صحنه و هم حرفهای کارگزاران رژیم نشان می دهد که بیش از سه دهه مقاومت و پایداری انقلابی مُهر خود را بر قیامهای جاری زده و بر تحولات آینده خواهد زد. وقتی همگان به ویژه اصلاح طلبان قلابی اعتراف می کنند که قیام سراسری علیه تمامیت نظام بوده و مردم نظام را بر نمی تابند،گویی حرفهای جنبش مقاومت سازمانیافته را رله می کنند.

محمد خاتمی، رئیس‌جمهور اسبق و تدارکا‌تچی ولی فقیه، به‌عنوان رئیس مجمع روحانیون مبارز در ۱۱ دی‌ ماه ۱۳۹۶ بیانیه یی بنام مجمع صادر کرد که در آن آمده است: «بلافاصله پس از بروز اولین تجمعات و اعتراضات مردمی، دشمنان قسم ‌خورده و کینه ‌توز ملت ایران و در رأس آنها آمریکا و عوامل زبون آنان همچون تروریستهای منافق و برخی مزدوران منطقه ‌ای آنان به حمایت و تشویق آشوبگران و اقدامات خشونت بار آنان پرداختند.»

حمیدرضا جلایی پور قاتل مردم کردستان در دهه ۶۰ که از سران اصلاح‌ طلب قلابی و عضو شورای مرکزی مشارکت است، در۱۲ دی ‌ماه معترضان را «کرکس» خواند و خواهان برخورد [بخوانید سرکوب] آنها شد.

۸۵-قیام دی ماه ۶ ماه پس از شعبده بازی انتخاباتی صورت گرفت. این قیام و خیزشها و جنبشهای پس از آن مُهر باطل بر نمایشهای انتخاباتی رژیم و رقم سازیهای نجومی در مورد آن زد و ثابت کرد که سیاست تحریم شعبده بازیهای انتخاباتی که از جانب شورای ملی مقاومت پیگیرانه دنبال می شد، درست بوده است. فرصت طلبان و فرومایگانی که با عَلم کردن ترس از رئیسی جلاد از «رأی سلبی» به روحانی دفاع می کردند و می خواستند نیاز جامعه به تغییر و تحول را در سبد باند میانی به سرکردگی روحانی جاسازی کنند، با شکست مفتضحانه روبرو شدند. سازشکارانی که با عنوان «نه به رئیسی» از روحانی شیاد حمایت کردند، در عمل در موضع ولی فقیه که به شدت به گرم کردن تنور نمایش انتخابات و رقمسازی پیرامون آن نیاز داشت ایستادند. هرچند تدابیر کلان رژیم ولایت فقیه برای تثیت نظام و درهم شکستن مقاومت مردم و خواست جامعه ایران برای نیل به آزادی و پیشرفت، به دلیل اصالت و ریشه داری جنبش مقاومت و راه حل انقلابی محکوم به شکست بود.

خامنه ای که با به کرسی نشاندن احمدی نژاد در سال ۱۳۸۸، به صحنه آوردن جلیلی در سال ۱۳۹۲ و با جلو انداختن ابراهیم رئیسی، تبهکار و از آمران قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۹۶، نتوانست تضادها و کشمکشهای درون هرم قدرت را مهار کند، مجبور شد باند میانی موسوم به «اعتدال طلب» را در قدرت سهیم کند. اما تضادهای درونی حاکمیت هر روز شدت و حدت بیشتر پیدا کرد. نوشیدن جرعه زهر از جانب ولی فقیه، پروسه تضعیف اتوریته او را که در قیامهای سال ۱۳۸۸ در کف خیابانها درهم شکسته شده بود، سرعت بخشید. ۶ ماه قبل از قیام دی ماه، در شعبده بازی انتخاباتی تضادهای درون رژیم، که در اساس برای سهم خواهی در قدرت و ثروت است، اوج تازه یی پیدا کرد و نشان داد که روند بحران در هرم بالای حاکمیت مسیر تازه یی را طی می کند. فوران اعتراضها و بالا گرفتن آنها تا اوج قیامهای دی ماه نشان داد که رژیم بحرانزده در بین چکش جنبشهای اعتراضی و سندان تحریمهای خارجی در حال کوبیده شدن و اسقاط شدن است. پروسه فروپاشی درونی نظام نیز در شکل فساد حُکومتی، بی کفایتی دستگاهها و انحطاط سیستمی، شتابی شگفت آور یافت و این روند به نوبه خود تأثیر عوامل بیرونی را در زوال حاکمیت دوچندان ساخته و ناتوانی بالاییها در حکومت کردن را برای همه نمایان کرد.

در این باره، عباس عبدی از گروگانگیران سابق و اصلاح طلبان لاحق ولایت، با تأکید براین که «سال ۹۶ یک سال ویژه در تاریخ سیاسی ایران است و جامعه ایران از یک مرحله به مرحله دیگری وارد شده است»، تصریح می کند که «نه نیروی نظامی و انتظامی و نه سازوکار ایدئولوژیک و فکری نظام، دیگر قادر به کنترل جامعه نیستند» (فرارو ۱۲اسفند۱۳۹۷).

بدین ترتیب هم مردم دیگر نمی خواستند به شکل سابق زندگی کنند و هم حاکمان دیگر نمی توانستند به شکل گذشته حکومت کنند. اعتلای جدیدی که در این وضعیت شکل گرفت، ابتدا در جریان زلزله استان کرمانشاه و سپس در قیام دیماه، قطب بندی واقعی در جامعه بین”مردم و رژیم» یا بین «سرنگونی و حفظ رژیم» را به شکل روشن و عریان در مقابل دید همگان قرار داد.

۸۶- سرنوشت دولت دوم حسن روحانی که به محض فرو نشستن گرد و خاک نمایش انتخاباتی، دچار افول و اضمحلال شد و به رغم تمکین و کرنش در حالت فلج و زیر ضرب استیضاح و برکناری هم قرار گرفت، پیش روی همگان است. شورا در بیانیه سال گذشته خود در تحلیل شرایط پس از نمایش انتخابات، خاطرنشان کرد که شرایط پس از نمایش انتخابات به گونه یی رقم خورد که از یکسو ولی فقیه قادر به یکدست کردن حکومت و ریل گذاری جدید در ولایت نبود، و از سوی دیگر، فشار بر رژیم برای تن دادن به برجامهای دیگر با توجه به زیر ضرب رفتن سیاست مماشات اوباما همراه با کارشکنیهای خامنه ای، منجر به فلج شدن هرچه بیشتر روحانی و باند میانی رژیم گردید.

هنوز یک سال نگذشته، کار به جایی رسید که مصطفی تاجزاده (معاون سیاسی وزارت کشور در دولت خاتمی) وضعیت را بدین گونه توصیف کرد: «به نقطه عطف، حذف یکی از دو دولت نزدیک می‌شویم. یا دولت پنهان از مستوری دست می‌کشد و با کنار زدن دولت قانونی ارکان حکومت را کامل در دست می‌گیرد یا مجبور به عقب‌نشینی از قلمروهای مختلف به‌ویژه در عرصه اقتصاد و سیاست خارجی می‌شود. اجازه ندهیم جامعه مدنی از حزب پادگانی شکست بخورد» (۲۰فروردین ۹۷).

تاجزاده درباره گره خوردن این بحران به سرنوشت نظام ولایت فقیه می گوید: “توی جناح راست به شدت اختلاف نظر است و اکثریت شان به این نتیجه رسیدند که الان عبور از روحانی یعنی عبور از جمهوری اسلامی». او اضافه می کند: «به همین جهت معتقدم باید همدیگر را یک جوری به رسمیت بشناسیم توی راهکارهایمان اختلاف داریم، ولی اینکه آقا الان که ما خطرات رو داریم می بینیم و توی جامعه داریم می بینیم که رسما کسانی دارند دعوت می کنند به کشتن و آتش زدن و نمیدانم فلان، و اینها دارند می شوند فضای غالب مجازی به دلیل اینکه متاسفانه رسانه های آزاد را توی ایران خود اقتدارگراها زدند. بنابراین توی آنها یک جریان خیلی قوی راه افتاده که آقا این بحرانها جدیست در آینده هم تشدید میشود و هیچ راهی جزاینکه همدیگر را به رسمیت بشناسیم نداریم» ( آپارات۱۰فروردین ۱۳۹۷).

۸۷ - تاجزاده در همین مصاحبه به خط بازجوها و وزارت اطلاعات برای مقابله با آلترناتیو دموکراتیک ازطریق «صدور اپوزیسیون قلابی» در لباس «کارشناس » در”فلان شبکه یا دانشگاه یا اندیشکده»- که بارها در نمونه هایی مانند «پاسدار مدحی و علیرضا نوری زاده» به فضیحت کشیده شده - اذعان می کند و ایفای همین نقش را در داخله ترجیح می دهد. مصطفی تاجزاده در پاسخ به این سئوال که«چرا هیچ وقت از ایران خارج نشدید؟ پیشنهادی داشتید از خارج از کشور ... که آقای تاج زاده مثلاٌ بیا فلان شبکه برای ما کارشناس شو. بیا اینجا تو فلان اندیشکده دانشگاه تدریس کن؟»، می گوید اولین پیشنهاد را بازجویان (شکنجه گر) به او داده اند که مانند موارد دیگر برای او راه باز می کنند تا به خارجه برود و با کمکهایی که به او خواهد شد، دست به کار شود. تاجزاده اضافه می کند:«وقتی دو سه بار گفت، بهش گفتم ببین اگر اینها را میگی که من هم بگم که من هم آماده ام برم (این تابستان ۸۸ بود)، من از ایران تکون نمی خورم. من همینجام. بنابراین او فکر می کرد مثلاٌ برای من راه را باز کنه که خودم و خانواده ام، چون توضیح داد چه جوری خودش فرستاده این خانواده را، همسرش چه جوری، و پسرش چه جوری، و فلان و فلان و گذرنامه،گفتم که من همینجا ایران می مونم و اصلاٌ علاقه یی ندارم».

۸۸- فوران قیامها بار دیگر بر این واقعیت صحه گذاشتند که از درون رژیم ولایت فقیه امکان استحاله، رفرم و اصلاحات وجود ندارد. شعارهای «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا »، «مرگ بر خامنه ای، مرگ بر روحانی» و «آخوندها حیا کنید مملکت را رها کنید» بیان بیزاری مردم به ویژه تهیدستان و فرودستان از همه باندها و دسته بندیهای درون رژیم است. این قیام با هدف قرار دادن تمامیت حاکمیت و نفی استبداد دینی، بختک اصلاح طلبی قلابی و اعتدال شیادانه روحانی را به زباله دان انداخت.

شورای ملی مقاومت ایران از همان هنگام که در دود و دم برآمده از محمد خاتمی، مدیای جهانی و سازشکاران داخلی از امکان اصلاح رژیم دم می زدند، در مواد ۵ و ۶ قطعنامه خود در ۸ مهر ۱۳۷۶ اعلام کرد:

«شورای ملی مقاومت ایران بار دیگر یادآور می‌شود که رژیم ضدبشری و ارتجاعی حاکم بر میهنمان بر استبداد مذهبی و ولایت فقیه استوار است و تمامی دسته‌بندیهای درونی آن، از جمله باند خاتمی، در سرکوب مردم، ترور مخالفان و صدور ارتجاع و بنیادگرایی اشتراک نظر و اشتراک منافع دارند و تا آن جا که به مقابله با خواستهای دموکراتیک و ترقیخواهانهٌ مردم ایران برمی‌گردد، هیچ تضادی با یکدیگر ندارند.

تمامی تجربیات ۱۹ سالهٌ رژیمی که خمینی بنیان گذاشت، از جمله تحولات و رویدادهای همین دورهٌ کوتاه ریاست جمهوری خاتمی، نشان داده‌اند که نظام ولایت فقیه به دلیل تضاد ماهیتش با حداقل حقوق شهروندان قابلیت رفرم، گشایش، اصلاح و استحاله ندارد. تمامی این تجربه‌ها، به ویژه تجربیات دوران هشت سالهٌ زمامداری رفسنجانی، به عکس ثابت کرده‌اند که گرایشهای رنگارنگ استحاله‌طلبی، مذاکره جویی و سازشکاری با این رژیم استبدادی قرون وسطایی، ضربات سخت و طاقت‌فرسایی به جریان مبارزهٌ مردم ایران برای رسیدن به استقلال، آزادی، دموکراسی، صلح و پیشرفت وارد کرده‌اند. این تلاشهای ناامیدانه و مذبوحانه، که در عین حال هیچ دستاوردی برای مدافعانش نداشته‌اند، با مصالح عالی مردم ایران در تضاد قرار دارند. از این رو شورای ملی‌مقاومت بارها تاکید کرده است که هرگونه موضعگیری یا فعالیتی را که در خدمت حفظ و تحکیم این رژیم ارتجاعی باشد، شبههٌ تحول‌پذیری و قابلیت اصلاح آنرا القا کند و تطهیر مسئولان جنایت‌پیشه و خونخوارش را مدنظر قرار دهد؛ تلاش برای تضعیف روحیهٌ مقاومت و در نتیجه برضد عالیترین مصالح ملت و آرمانهای آزادیخواهانه و استقلال‌طلبانه‌اش می‌داند. مقابله با اینگونه تلاشهای عوام‌فریبانه و نیز توهماتی که دستگاههای وابسته به رژیم و محافل همسو با آن در همین زمینه در میان ایرانیان می‌پراکنند، از وظایف روزمرهٌ مقاومت شمرده می‌شود».

۸۹-تلاش چندین ساله مقاومت ایران برای درهم شکستن خدعه و فریب استحاله پذیری رژیم در قیام دی ماه به بار نشست و این بار زنان و مردان قیام کننده بودند که در شعار و عمل تمامیت رژیم را مورد تهاجم قرار دادند. برای همین است که اصلاح طلبان قلابی در کنار سرکوبگران و دلواپسان بی دنده و ترمز علیه مردم بپاخاسته لجن پراکنی کردند. انان که برخلاف خیزشهای سال ۱۳۸۸ در قیام دی ماه جایی نداشتند جایگاه واقعی خود در کنار ولی فقیه و سپاه منفور پاسداران را تشخیص دادند.

به گزارش روز ۱۱ دی ماه فرارو، عباس عبدی، گروگان گیر سفارت آمریکا، بر سر اصلاح ‌طلبان فریاد زد و گفت: «بی‌ تفاوتی کسانی که به‌ طور قطع از چنین رفتارهای غیر مدنی و خشونت ‌آمیز ناراحت بودند، از اغتشاشات مهم ‌تر و از این رفتار بدتر بود. در سال ۱۳۶۰ و هنگامی‌که سازمان مجاهدین با آن سازماندهی و تشکیلات مخوف و حتی مسلح اقدام به عمل مسلحانه علیه حکومت کرد دهها هزار نفر را در سراسر کشور بسیج و وارد میدان کردید... اکنون چه شده است که وضعیت منطقه و تجربیات زنده را می‌بینیم، ولی اقدامی جدی در مقابله با آن نمی‌کنیم؟» عبدی به باند خامنه ‌ای هم انتقاد کرد و گفت: «معتقدم که نیروهای اصولگرا هم نیز در جریان این قضیه بسیار منفعل عمل کردند».

جوان روزنامه سپاه پاسداران در ۱۸دی ۱۳۹۶نوشت:”برای اولین بار هیچ‌یک از احزاب و جناح‌های سیاسی داخلی در یک فتنه بزرگ مستقیماً دست نداشتند و بدنه مردمی هیچ‌کدام از احزاب سیاسی (اصلاح‌طلب و اصول‌گرا و... ) در شهرها با فتنه‌گران همراهی نکردند...در فتنه ۹۶ خیلی سریع‌تر از آنچه فکر می‌شد تنها به فاصله یک روز، آشوب‌ها از پیگیری مطالبات مردم به سمت تقابل با نظام و تصرف اماکن نظامی و انتظامی.. تغییر مسیر داد... فضای مجازی یک تهدید جدی و بستری آماده و قوی برای براندازی است».

۹۰-مهمترین و مبرم ترین مساله قیام موضوع آلترناتیو و رهبری است. برای رسیدن به پیروزی و به سرانجام رساندن انقلاب دموکراتیک مسأله الترناتیو و رهبری به عاجل ترین مسأله تبدیل می شود. اجلاس شورای ملی مقاومت ایران در دی ماه سال پیش پیرامون این موضوع، مواضع اعلام شده به وسیله مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت ایران را تأیید کرد. مسئول شورا در پیام ۱۶ دیماه ۱۳۹۶ خود یادآوری کرده است: «وقتی که رژیمی دارد واژگون می شود، موضوع و صورت مسأله آلترناتیو و رهبری است». او در پیامش درباره موقعیت انقلابی، استراتژی قیام و سرنگونی و ضرورت هوشیاری در برابر نیرنگهای ارتجاعی و استعماری، به درستی گفت:

«دشمن و همریشان و دم و دنبالچه های آن تا روز سرنگونی، دست از مکر و نیرنگ برنمی‌دارند. پرهیز دادن غلیظ و شدید از چپ‌روی و هرگونه اقدام عملی برای سرنگونی، و پاس‌کاری سیاسی بین سلطنت دینی و سلطنت موروثی، همراه با شلاق‌کش کردن مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران در همین راستاست.

اما از آنجا که بلحاظ تاریخی، بازگشت به سلطنت موروثی، نه در فرانسه و روسیه و نه حتی در عراق و افغانستان، موضوعیت و جدیت ندارد، نتیجه عملی این ترفندها، در هر حال حفظ خلافت آخوندی و سلب حق حاکمیت و رأی جمهور ملت ایران است.

اکنون که نمی‌توان برای ماندگاری و تثبیت رژیم ولایت، روضه‌خوانی و رقعه‌نویسی کرد، خطوط متداخل ارتجاعی و استعماری برای خنثی کردن قیام و سرنگونی چنین القاء میکنند که این قیام آلترناتیو و رهبری ندارد. از اینرو، یا باید به شاه برگشت و یا به شیخ بسنده کرد. یا به گذشته برگردید و یا به وضع موجود بسازید و بسوزید.

حرف ما و مردم ما از ۳۶ سال پیش از فردای ۳۰ خرداد ”نه شاه، نه شیخ“ به معنی مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی با بهای بسیار سنگین‌ و خونین بوده است. اینست معنای حقیقی و واقعی و ضروری آزادی و استقلال در میدان عمل. رود خروشان خون شهیدان آزادی، آلترناتیو و رهبری شایسته خود را هم عرضه می‌کند...

اینجاست که به روشنی می‌توان دید، سرانجام دو راه بیشتر وجود ندارد: یا حفظ همین رژیم با هر آرایش و پیرایش مفروض، و یا حل تضاد، رو به آینده و در جهت تنها جایگزین دموکراتیک و مستقل (شورای ملی مقاومت ایران)».

۹۱-در گردهمایی بزرگ مقاومت در ۹تیر ماه ۱۳۹۷ رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران درباره اهمیت موضوع آلترناتیو و سرنگونی که در شرایط مشخص قیامها به صورت مسأله جدی سیاسی تبدیل شده است، بر نکاتی پایه یی انگشت گذاشت که یاد آوری آن در این بیانیه برای روشنایی مسیر سیاسی جنبش مقاومت ضروری است. خانم رجوی گفت:

«صنعت آلترناتیوسازی مجازی و مونتاژ در بازار سیاست البته با کپی‌چسبان، این روزها رونق یافته است، که این‌هم از علائم دوران پایانی رژیم است. اما مسأله این است که چگونه می‌خواهند این رژیم را زمین بزنند؟ به‌خصوص که رود سرخ خون شهیدان به‌طور تاریخی نه جایی برای سبز شدن ارتجاع آخوندی باقی گذاشته نه برای ارتجاع سلطنتی.

 حال اگر، بدون تشکیلات و سازمان رهبری‌کننده، بدون عبور از کوره‌های گدازان سنجش و آزمایش، و بدون پرداخت قیمت و فدا و مجاهدت، می‌توان به‌کار این رژیم پایان داد، ما می‌گوییم: بفرمایید، درنگ نکنید.

اگر بدون سابقه و پشتوانه جنگیدن با دو رژیم، بدون مرزبندی با دیکتاتوری و وابستگی، بدون مقاومت سراسری و کهکشان شهیدانش و بدون در افتادن با اصل ولایت فقیه و اصلاح‌طلبان قلابی، می‌توان حاکمیت مردم را جایگزین کرد، بفرمایید، درنگ نکنید.

اگر بدون مقابله با خمینی بر سر جنگ ضدمیهنی و گل‌گرفتن تنور جنگ و شعار «فتح قدس از طریق کربلا»، بدون تحمیل آتش‌بس با یک‌صدرشته عملیات ارتش آزادیبخش ملی، و فتح مهران و پیشروی تا دروازه کرمانشاه، و بدون افشای جهانی برنامه‌ها و تأسیسات اتمی، موشکی، شیمیایی و میکروبی رژیم آخوندی، می‌توان آخوندها را به‌زیر کشید، بله درنگ نکنید.

اگر بدون افشای جهانی نقض حقوق بشر و جنایت‌های رژیم در۶۴ قطعنامه ملل متحد و بدون جنبش دادخواهی زندانیان سیاسی قتل‌عام‌شده در سال۶۷، بدون کارزار اشرف‌نشانها در چهارگوشه جهان و پای‌فشردن بر حقوق ملت ایران به مدت ۴ دهه، بدون برنامه و طرح‌های مشخص شورای ملی مقاومت و دولت موقت برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران و سرانجام، بدون رهبری آزموده و مشخص که پنج دهه این مبارزه سهمگین را پیش برده است، اگر بدون این‌ها می‌توان این راه ۵۰ ساله را یک‌شبه طی کرد و صرفاً با رؤیای حمایت خارجی در ایران تغییر واقعی ایجاد کرد، بفرمایید این گوی و این میدان.

اما بگذارید بگویم که این خواب و خیال فقط با الگوی اشغال کشور عراق، یعنی با لشکرکشی خارجی متصور است، که نتیجه آن هم از قبل معلوم است.

در این ۴۰سال، مدعیانی که اهل قیمت‌دادن نبودند، همه، شانس خود را آزمودند. ولی واقعیت‌ها و تجربه‌ها، نشان داده که این رژیم تاریک و سیاه، نه استحاله و اصلاح می‌شود، نه:”سبز“ و ”مخملی“.

سرنگونی این رژیم، لاجرم قیمت می‌خواهد. صداقت و فدا می‌خواهد. سازمان و تشکیلات و جایگزین مستحکم سیاسی می‌خواهد. کانون شورشی می‌خواهد و ارتش آزادی.

در عین حال، چنان‌که مسعود در جمع‌بندی قیام دی‌ماه گفته است: «ما رقیب کسی برای رسیدن به قدرت نیستیم. و قطعاً کسی هم رقیب مجاهدین در مسیر صدق و فدا و پرداخت‌کردن نیست».

۹۲-خانم رجوی سپس در باره برنامه و طرحهای آلترناتیو دموکراتیک، اضافه کرد: «ما به پی‌ریزی جامعه‌یی فرا می‌خوانیم که تار و پودش آزادی،‌ دموکراسی و برابری است. هم چنین مرزبندی با استبداد و وابستگی و تبعیض جنسی و قومی و طبقاتی است. ما از برابری زن و مرد، از حق انتخاب آزادانه پوشش، از جدایی دین و دولت، از خودمختاری ملیت‌ها، از تساوی حقوق سیاسی و اجتماعی کلیه افراد ملت ایران، از لغو اعدام، از آزادی بیان، احزاب، مطبوعات و اجتماعات، از آزادی اتحادیه‌ها، انجمنها، شوراها و سندیکاها دفاع کرده‌ و دفاع می‌کنیم.

طرح ۱۲ماده‌یی شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران که ۳۵ سال پیش تصویب و اعلام شده، هنوز هم یکی از جامع‌ترین الگوهای جهانی است. و سرانجام ایران آزاد، یک ایران غیراتمی، در همزیستی مسالمت‌آمیز، با همکاری‌های‌ منطقه‌‌یی و بین‌المللی است.

این است سیمای یک جایگزین دموکراتیک در برابر حاکمیت آخوندی و هرگونه دیکتاتوری.

در این مسیر،‌ اولین گام، انتقال حاکمیت به مردم ایران است. با اتکا به‌همین مردم و پایگاه مردمی است که می‌توان از هرج و مرج و ناامنی بر حذر ماند و می‌توان تمامیت ایران و ایرانی را حفظ کرد و سرافراز نگهداشت.

طبق برنامه شورای ملی مقاومت، پس از سرنگونی رژیم، یک دولت موقت شش‌ ماهه تشکیل می‌شود که وظیفه اصلی آن، تشکیل مجلس مؤسسان از طریق انتخابات آزاد با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی مردم ایران است.

این مؤسسان باید طی ۲سال قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین کند، و آن را به رأی مردم ایران بگذارد. هم‌چنین نهادهای اساسی جمهوری جدید را طبق آرای مردم، مستقر کند.

ما معتقدیم که رهایی جامعه از گرانی، فقر، بیکاری، زاغه‌نشینی، قحطی آب و فجایع زیست‌محیطی امکان‌پذیر است. اما قبل از هر چیز حقوق سیاسی و مشخصاً حق حاکمیت پایمال‌شده مردم ایران، باید اعاده و احیا شود. این خاستگاه مقاومت ما و فلسفه وجودی شورای ملی مقاومت ایران است.

اما سود اساسی رژیم، همواره در این بوده و هست که توانایی این مقاومت و این جایگزین را انکار و از مماشات‌گران در غرب برای سرکوب این جنبش استفاده کند.

بنابراین در رابطه با ایران، تا وقتی موضوع مقاومت و حق مقاومت و به‌رسمیت شناختن این مقاومت، وارد معادلات نشده، نمی‌توان خسارتها و ضربات سیاست مماشات با فاشیسم دینی را جبران کرد.

ما همواره گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که سرنگونی و تغییر دموکراتیک و برپایی ایران آزاد بر عهده خود ما و مردم ماست. ما در عین حال از هرگونه عقب‌نشینی آخوندها استقبال می‌کنیم. زیرا هزار جام زهر، در خدمت هزار اشرف است».

 فصل دهم:
هر ثانیه با خیزش، برافراشته باد پرچم قیام و انقلاب
پیش به سوی برپایی کانونها وشهرهای شورشی

۹۳-تحولات یک سال گذشته و در کانون آنها قیامهای دی ماه، نشان می دهد که شرایط کنونی برای حاکمیت، مردم و جنبش مقاومت تغییرات اساسی کرده است. قیام دی ماه و خیزشها و جنبشهای پس از آن که به تفصیل در بالا بدان پرداخته شد، نشان می دهد که مبارزه زنان و مردان ایران زمین برای فتح قله پرشکوه رهایی به پیش می رود. شرایط بین المللی و اخلالگریهای رژیم در کشورهای خاورمیانه و منطقه خلیج فارس، رژیم را هرچه بیشتر منزوی می کند. در چنین شرایطی خامنه ای یا باید با نرمشهای دیگر به عقب نشینی پی در پی تن دهد و یا با پافشاری بر سیاستهای ماجراجویانه خود، جامعه جهانی را علیه خود متحد کرده و هزینه های سنگینی را به مردم ایران تحمیل کند. رژیم ولایت فقیه و خامنه ای هر کدام از این دو راه را انتخاب کند، وظیفه مقاومت ایران تغییری نخواهد کرد. گرچه شورای ملی مقاومت ترجیح می دهد که خامنه ای تن به عقب نشینی داده و جامهای زهر را یکی پس از دیگری سر کشد، اما وظیفه و تکلیف اصلی ما این است ثانیه به ثانیه با قیام حرکت کنیم و پرچم قیام مردم ایران را با برپایی کانونها و شهرهای شورشی برافراشته نگهداریم و به خیزشهای دلیرانه مردم نقشه مسیر درست برای رهایی را که همانا سرنگونی استبداد دینی است، نشان دهیم.

۹۴-در باره این راهبرد استراتژیکی، مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت، در روز ۴تیر ۱۳۹۷ در پیام شماره ۹ ارتش آزادیبخش ملی ایران به درستی گفت: «این خط مشی مقاومت ایران از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به بعد بوده است.

اما تغییر و سرنگونی کار ایالات متحده نیست و نمی‌تواند باشد. سیاست آمریکا تغییر رفتار رژیم و وادار کردن آن به مذاکره و مصالحه است. تجربه عراق بعنوان بزرگترین اشتباه سیاست خارجی آمریکا برای چند نسل کفایت است.

این را ۱۲ سال پیش سناتور هری رید، رئیس اکثریت در سنای آمریکا، گفت که بسا بیشتر از ویتنام، بزرگترین اشتباه سیاست خارجی تاریخ آمریکا، عراق بوده و تهدید اصلی امنیت بین المللی از آغاز نه دولت عراق بلکه رژیم ایران بوده است. اوباما نیز در جریان انتخابات ریاست جمهوری این جنگ را احمقانه و بی‌ربط خواند.

از اینرو اگر کسی فکر می‌کند یا می‌خواهد چنین القاء کند که آمریکا به واقع در صدد سرنگون کردن رژیم و پرداختن قیمت آنست، یا اشتباه می‌کند و یا عمد دارد برای بهره‌برداری سیاسی خودش چنین قلمداد کند. ادعاهای میان‌تهی آلترناتیوسازان راه دور را در این خصوص نباید جدی گرفت. گفته‌ایم و تکرار می‌کنیم که سرنگونی و تغییر رژیم، وظیفه و کار ما، و بر عهده ما و مردم ما و پیشاهنگ انقلابی خلق ماست. با کانون‌ها و شهرهای شورشی و مؤسسان چهارم ارتش آزادی.

در این راستا چگونه میتوان شعله‌های قیام را به یکدیگر گره زد تا آتشفشانی برانداز و بنیان‌کن بپا شود؟

پاسخ در ”هَمَه‌ با هم“ باسمه‌ای خمینی در جریان انقلاب ضد سلطنتی نیست. منظور او ”همه با من“ بود.

اتحاد و همبستگی، در میدان عمل برای سرنگونی استبداد دینی موضوعیت پیدا می‌کند و محک می‌خورد.

این به گونه‌ای درون‌جوش و قانونمند، صفوف را تصفیه و از شیخ و شاه، از استبداد و وابستگی، و از فرصت‌طلبی و میوه‌چینی و موج‌سواری، پالایش می‌کند.

اینچنین، طلای ناب وحدت از بوته آزمایش در میدان عمل عبور می‌کند والا سره از ناسره هیچگاه تمیز داده نخواهد شد. بنابراین پاسخ پیشتاز، در جنگ صد برابر و شورشگری حداکثر است. آنقدر که دشمن را به عقب‌نشینی وادار کند. آنقدر که بند از بند رژیم بگسلد».

۹۵-ما با مردم ایران و در پیکارهای روزمره زنان و مردان ایران زمین که در هر کوی و برزن و در هر کارخانه و مدرسه و دانشگاه جریان دارد و با زندانیان سیاسی که در زندانها مقاومت می کنند و با خانواده شهدا و زندانیان سیاسی که فریاد دادخواهی سر می دهند، به رزم بی امان علیه رژیم ولایت فقیه ادامه می دهیم.

شورای ملی مقاومت ایران، هم‌چنان که بارها اعلام کرده «به مثابه یگانه جایگزین دموکراتیک و مردمگرا با خطوط سیاسی و کارکرد داخلی، منطقه ای و بین المللی و با استحکام تشکیلاتی، سازمانیافتگی و با فداکاری و شور و شوق رهایی، رژیم ولایت فقیه و همه دسته بندیها و باندهای درونی آن را به چالش روزمره کشیده است. در این راه پرتلاطم و البته افتخارآمیز ما مانند گذشته برای به زیرکشیدن نظام ضد ایرانی و ضدانسانی ولایت فقیه و استقرار آزادی و حاکمیت ملی با مردم ایران تجدید پیمان می کنیم و برخلاف جماعت کنار گودنشین که از مبارزه بی هزینه طرفداری می کنند، به مقاومت و پیکار به هر قیمت ادامه می دهیم.» (بیانیه شورا، مرداد ۱۳۹۵)

۱۲ سال پیش شورای ملی مقاومت ایران در بیانیه سالگرد تأسیس خود اعلام کرد: شورا «برای غلبه بر توطئه های رژیم و سیاستهای استعماری که صعود یک مقاومت مستقل را برنمی تابند و برای پیشروی به سمت تغییر تدریجی تعادل قوا به سود ملت ایران، اساساً به مردم خود و به نیروی فعال و رزمنده خود متکی بوده است. ما با تلاش و کوشش مردم ایران و همه آزادیخواهان و رزمندگانی که حیات مقاومت مدیون تلاشهای شبانه روزی آنهاست، راه می گشاییم و پیشروی می کنیم».

اکنون باز هم با تاکید تکرار می کنیم که «کابوس خامنه ای از ”فتنه“ و ”منافقین“، تمجید او از فیلم پر هزینه و فاشیستی "ماجرای نیمروز" که علیه سازمان مجاهدین خلق ایران ساخته شده است و هرزه درایی روزمره مزدوران ریز و درشت او علیه جنبش مقاومت از طریق ساختن دهها فیلم و سریال، انتشار هزاران کتاب و مقاله و برگزاری روزمره نمایشگاه عکس، به خاطر مداخله فعال نیروهای مقاومت و انقلاب دموکراتیک در رویدادهای سیاسی است.» (بیانیه شورا، مرداد ۱۳۹۶)

۹۶-استبداد مذهبی حاکم بر ایران با دخالتهای تروریستی در کشورهای خاورمیانه به منظور عریض و طویل کردن عمق استراتژیک و امنیت حاکمیت، دولتهای این کشورها را علیه خود متحد کرده است. حمایت بی چون و چرای ولایت خامنه ای از دیکتاتوری بشار اسد، حمایت و هدایت جنگ علیه دولت قانونی یمن، خرابکاری در پروسه های سیاسی عراق به سود مزدوران خود، کارشکنی در پروسه صلح فلسطین با اسرائیل، سازماندهی نیروهای وابسته به ولی فقیه در آفریقا و..... خشم و نفرت توده های مردم در کشورهای منطقه را برانگیخته است. با وجود رژیم ولایت فقیه هیچکدام از مشکلات و بحرانهای موجود در منطقه حل نمی شود. رژیم ایران نه بخشی از راه حل که بخش اصلی بحران است. از این رو ما خواستار خلع ید کامل ولایت فقیه در کشورهای منطقه و به ویژه در سوریه و عراق هستیم.

پایان سیاستهای ایران سوز این رژیم البته با براندازی و خلع ید از این رژیم اشغالگر به دست توانای ملت ایران خواهد بود. آخرین نمونه این خیانتها، حراج دریای خزر بر ضد منافع ملی برای حفظ امنیت و بقای حکومت آخوندی است. دبیرخانه شورای ملی مقاومت در ۲۳مرداد۹۷ طی اطلاعیه‌یی در این باره اعلام کرد: «هزار میلیارد دلار خسارت در جنگ ضد میهنی، نابودی محیط زیست و خشکاندن آبهای کشور، چپاول منابع ملی و به باد دادن ثروتهای مردم ایران در صدور تروریسم و جنگ افروزی و پروژه های اتمی و موشکی، شیوه شناخته شده حکومت آخوندی است که حفظ سلطنت مطلقه ولی فقیه را واجب ترین واجبها اعلام کرده است.

اکنون نوبت دریای خزر یکی از بزرگترین سرمایه های ملی ایران است که آخوندهای وطن‌فروش و ضد ایرانی آن را برای امنیت و حفظ سلطه ننگین خود به حراج گذاشته اند. آشی که این بار آخوند روحانی و ظریف به دستور خامنه ای پختند، آنقدر شور است که حتی کارشناسان و نمایندگان رژیم از باندهای مختلف آن را یک ترکمانچای دیگر توصیف می کنند. سپاه پاسداران که در این وطن فروشی همدست روحانی است، در روزنامه جوان به دفاع از او پرداخت و نوشت: ”انتظار احقاق حقوق، از جمله حق انتفاع یا بهره‌برداری از منابع خزر در ”تحدید حدود“ و ”تعیین خط مبدأ“ به شکل مطلوب دور از ذهن است“ (جوان ۲۲/۵/۹۷).

خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت در این باره گفت: برای خمینی و خامنه ای و روحانی، نه آب و خاک، نه فرهنگ، نه جان و دارایی مردم ایران ارزشی ندارد. تنها یک چیز اهمیت دارد: حفظ و بقای حاکمیت آخوندی که خمینی آن را ”اوجب واجبات“ اعلام کرد و به خاطر آن می توان احکام اسلام را تعطیل کرد و به طریق اولی خاک و آب ایران و مردم آن را به باد داد و فرزندان رشیدش را در زندانها قتل عام کرد.

خانم رجوی افزود: به راستی یک رژیم اشغالگر چه کاری می کند که آخوندها با ایران و مردم ایران نکردند. آنها مانند مغولها از بدترین اشغالگران تاریخ ایران هستند. به همین خاطر وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی آزاد سازی وطن از سلطه آخوندها و پاسداران و استقرار دموکراسی و حاکمیت جمهور مردم ایران است».

۹۷-در زمینه اتمی شورای ملی مقاومت پیوسته نقطه نظرات خود را در این خصوص توسط رئیس جمهور برگزیده شورا برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران با دقت و صراحت اعلام کرده است. از جمله خانم رجوی در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در یک سخنرانی در سنای فرانسه خاطرنشان کرد:

«پروژه های اتمی، تماماً ضد ملی است و مردم ایران عمیقاً با آن مخالفند. ما رو در روی این رژیم یک ایران دموکراتیک و غیر اتمی می‌خواهیم.

دستیابی به بمب اتمی، نقض حقوق بشر و صدور بنیادگرایی و تروریسم چهار ستون تئوکراسی حاکم است. حقوق بشر در داخل ایران و خلع ید از آخوندها در خارج از ایران و مشخصاً در عراق و سوریه و لبنان و یمن و افغانستان، شاخصهای واقعی هستند که نشان می دهند این رژیم از بمب اتمی دست کشیده است. هر چیزی کمتر از این در هر لفافه‌یی هم که پیچیده و عرضه شود خودفریبی و قبول کردن فاجعه ملایان مجهز به بمب است....

تجربه مقاومت نشان داده است که آخوندها تنها زبان قاطعیت و قدرت را می فهمند. زمان آن است که قدرتهای بزرگ، دست از مماشات و امتیاز دادن به استبداد خونریز دینی، بانکدار مرکزی تروریسم و رکوردار جهانی اعدام بردارند و حق مردم ایران برای مقاومت و آزادی را به‌رسمیت بشناسند».

۹۸-شورای ملی مقاومت ایران، در آغاز سی و هشتمین سال حیات خود، همچون سالهای گذشته بار دیگر بر اساس برنامه و مصوبات خود و با تأکید بر برنامه ۱۰ماده یی خانم رجوی، خاطرنشان می کند:

- ما بر اساس خط مشی اصولی خود مبنی بر مخالفت با هرگونه مداخله نظامی خارجی در ایران و مخالفت با هرگونه آلترناتیوسازی از جانب قدرتهای بزرگ، برضرورت قطع همه حمایتها و امدادرسانیها به دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم بر ایران، تأکید می کنیم.

- ما از مبارزه حق طلبانه کارگران و مزدبگیران علیه نظام حاکم و از مطالبات معلمان، پرستاران، پزشکان و دیگر اقشار معترض و به پاخاسته میهنمان، حمایت و همبستگی خود را با آنان اعلام می کنیم. خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بین المللی ‏کار بر حقوق کارگران ایران و لغو کار کودکان، از خواستهای شورای ملی مقاومت ایران است.

- ما خواستار اقدام بی درنگ شورای امنیت ملل متحد به منظور جلوگیری از نقض حقوق بشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوق بشر از زندانهای ولایت خامنه ای و ملاقات با خانواده شهیدان و زندانیان سیاسی هستیم و از جامعه جهانی می خواهیم برای توقف اعدامهای گسترده و خودسرانه به اقدام عملی و جدی دست بزند. چشم پوشی قدرتهای بزرگ از نقض حقوق بشر در ایران به بهانه توافق اتمی، محکوم و غیرقابل قبول است.

- ما برای رفع تمامی اشکال تبعیض جنسیتی از زنان، برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی، لغو هرگونه تبعیض مذهبی و جدایی دین از دولت مبارزه می کنیم و دفاع پیگیر از آزادی بیان و اندیشه، آزادی اطلاع رسانی و نفی سانسور را وظیفه خود می دانیم.

- ما از «خودمختاری داخلی به مفهوم رفع ستم مضاعف از همه شاخه ها و تنوعات ملی وطنمان و تأمین جمیع حقوق و آزادیهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای آنها در چارچوب وحدت، حاکمیت و یکپارچگی تجزیه ناپذیر کشور» دفاع می کنیم.

- ما از تلاش مدافعان بهبود محیط زیست برای جلوگیری از نابودی طبیعت و حفاظت و بهسازی محیط زیست قدردانی و حمایت می کنیم.

- ما به منشور ملل متحد پایبندیم، از همزیستی مسالمت آمیز، صلح و همکاریهای بین المللی و منطقه یی حمایت می کنیم. ایران آزاد فردا غیراتمی و عاری از سلاحهای کشتار جمعی است.

- ما بار دیگر در رابطه با قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بر لزوم محاکمه آمران و عاملان این نسل کشی سازمانیافته حکومتی که از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت است، تأکید می کنیم و از کمیسر عالی حقوق بشر می خواهیم که یک کمیسیون مستقل برای تحقیق در مورد قتل عام سال ۶۷ تشکیل دهد. انتشار نوار صوتی آقای منتظری در گفتگو با اعضای هیأت مرگ در تابستان ۱۳۹۵، سند انکارناپذیر دیگری از این جنایت بزرگ است. سند دیگر مصاحبه تیرماه ۱۳۹۶ آخوند علی فلاحیان، وزیر اطلاعات پیشین رژیم، است که با استناد به خمینی گفت:«اینها اصلاً محاکمه نمی خواهند... اینها حکمشان همیشه اعدام است، اصلاً حکم ولایی ایشان[خمینی] بود؛ چه قبل از این جریان ۶۷ چه بعدش، حکم اینها اعدام است، حتی اگر حاکم شرعی هم حکم به اعدام نداده باشد».


۹۹-ما همه هموطنان و نیروهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرانی را به اتحاد و مبارزه جدی و مؤثر پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای» فرا می خوانیم.

به باور ما راه حل عملی برای سرنگونی رژیم حاکم بر ایران در گام اول به سازماندهی و تشکل یابی حول شعار محوری مبارزه منوط است. از این رو ما زنان و مردان ایران زمین را به ایجاد کانونهای شورشی در سراسر میهن دربند فرا می خوانیم. ما از رهنمود مریم رجوی در این زمینه در سخنرانی گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در (۱۹تیر۱۳۹۵) حمایت و پشتیبانی می کنیم؛ آن جا که گفت: «امروز، پرسش این نیست که آیا حکومت ولایت فقیه در شرایط سرنگونی هست یا خیر؟ پرسش این است که از چه راههایی می توان زودتر به این هدف رسید. پاسخ ما، برپایی ۱۰۰۰ اشرف است. یعنی هزار کانون نبرد علیه استبداد مذهبی.

برای دستیابی به یک جمهوری آزاد و برابر، نه وقوع معجزه یی متصور است و نه شانس و تصادفی به سود ما در کار خواهد بود. تمام دارایی ما، ملت ایران است و فرزندان پیشتازش و این البته بزرگترین قدرت جهان است. پس همه چیز را باید از دستها و اراده های خودمان انتظار داشته باشیم. برای همین است که باید ۱۰۰۰ اشرف بسازیم. ۱۰۰۰ اشرف، یعنی توانهای سرکوب شده را احیا کردن، بی شماران پراکنده را گردآوردن و ذهنها و قلبها را از این امید واقعی بارور کردن که به زیر کشیدن دیو ممکن است. و می توان و باید.
۱۰۰۰ اشرف این است که با نیروی اراده مردممان و مقاومت سازمانیافته آنها سرنگونی را خلق کنیم».

۱۰۰-شورای ملی مقاومت همه زنان و مردان ایران زمین و نیروهای سیاسی و رنگین کمان نیروهای اجتماعی و فرهنگی ایران را فرا می خواند تا پیرامون شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای» در هزار و هزاران کانون شورشی و اشرف دیگر، متحد و متشکل شوند. جنبش بیشماران و قیام مردم ایران، در هر کوی و برزن، در هر کارخانه و شهر و روستا و در هر اداره و مدرسه و دانشگاه، قادر است نظام اهریمنی، ضد مردمی و ضد ایرانی ولایت فقیه را به زیر کشیده و حاکمیت مردم را برقرار کند.

هم چنان که مسئول شورا در ۱۶ دی ۹۶ اعلام کرد: «شورای ملی مقاومت، به دور از هرگونه تنگ نظری و پافشاری بر مواضع و برنامه و مصوبات خود،پیوسته به جبهه همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی فراخوان داده و آماده همکاری با همه نیروهای جمهوری خواهی است که با التزام به نفی کامل نظام ولایت فقیه و همه جناحها و دسته بندیهای درونی آن، برای استقرار یک نظام سیاسی دموکراتیک و مستقل و مبتنی بر جدایی دین از دولت، مبارزه می کنند».

شورای ملی مقاومت ایران
مرداد ۱۳۹۷