بچه ها مهر آمد
و شروعی تازه
در کلاسی که در آن
جای معلم خالی ست
آن معلم که الفبا به شما، می آموخت
انتهای ره آزادگی اش
به شهیدان پیوست
دانش آموز دبیرستان را، ماه دی
در خیابان کُشتند
ناظم مدرسه با جرم هواداری از آزادی
رفت بالای سر دار جنایتکاران
و جوانانی هم زیر شکنجه هر روز
استقامت را با خطّی خوش
می نویسند به دیوار قطور زندان
درس امروز، نه بابا نان داد
که او نیز دگر، آه ندارد به بساط
و نه انشایی هست که به تکرار
بپرسد از ما،
که کدام است مقدّم آیا
علم یا ثروت انبوه و کلان؟!
بچّه ها! برخیزید
بگذارید کنار، دفتر و کاغذ را
مشق را باید بر روی تن شهر،
نوشت
کوچه هایی که پُر از معتاد است
و خیابانهایی که در آن کودک کار
می شود هر روز تحقیر و خطر،
جزئی از زندگی کوچک اوست
نپذیریم که این زشتی ها
عادت روزانه شود
بچه ها! برخیزید
شهر، امروز کلاس درس است
هر کجا دیواریست
دفتر مشق شما
بنویسید به روی دیوار
با خطی خوش، خوانا
پر توان شورش یک خلق اسیر
مرگ بر اصل ولایی فقیه
زنده باد آزادی!