خوش آن ایمان که در بنیان ز بغض و کینه آزاد است
بشر سالار و نفی نظم اهریمن ز بنیاد است
سلام ای زندگی پندار، دریاخوی نیک آئین
که قلبت تاک سرخی شعله ور در ذهن شمشاد است
درود ای سرفراز، ای سرو از سر تا بپا انسان
که باور بر تو شورش بر شب و زنجیر و بیداد است
پس از شبهای تار و دار و داغ و شحنگی باری
زمان پر کشیدن، فصل رستن صبح میلاد است
یقین دارم که میدانی ترا با قلب انسانها
در عمق باغهای ساکت و ویرانه میعاد است
ترا با ریشه بادام وحشی گندم خود رو
ترا پیوند با گل های پرپر در دل باد است
ترا میثاق با پروانه های زنده در آتش
ترا میعاد با بال کبوتر خشم صیاد است
خوش آن ایمان که در بنیان ز بغض و کینه آزاد است
بشر سالار و نفی نظم اهریمن ز بنیاد است
سالار بمانید