بسیاری از کارشناسان مسائل ایران بهدرستی بر این باور هستند که خامنهای در هراس از ورود به میز مذاکره و به دلیل مجموعه پیش شرطهای روی میز از سوی جامعه بینالمللی، امکان هیچ مانوری در این زمینه را ندارد. وی تلاش دارد تا با تحریک افکار عمومی و بخشی از مماشات گرایان، به خواسته های نامشروع تجاری، اقتصادی و همچنین مالی دست یابد.
آخوند روحانی که اکنون متولی پیش برد این سیاست میباشد به پروا اعلام کرده است که از اینستکس نیز «آبی» برای رژیم گرم نشده و از دلارهای نفتی نیز هیچ خبری نیست.
وی که در جلسه دولت «تدبیر و امید»!! سخن میگفت، بهصراحت اعتراف میکند: «شما یک ساز و کاری آن جا دارید بدون پول خوب چه خاصیتی داره تو خالیست هیچ چیزی توی آن نیست این به درد ما نمیخورد». (تلویزیون حکومتی ۱۲ تیر ۱۳۹۸)
بدین سان روحانی آدرس طرفهای مقابل را که همان اتحادیه اروپا باشد را برای باجگیری از ۲۸ کشور عضو و گرفتن امتیاز میدهد.
بازی با اهرم اتحادیه اروپا که اکنون به سرابی برای رژیم تبدیل شده است تا به امروز به هیچ درست آورد قابل ارائه ای ختم نگردیده است. بدین سان رژیم تلاش دارد تا با این حربه پوسیده یکبار دیگر در جامعه بینالمللی شکاف ایجاد نماید و به خواسته های نامشروع خود مبنی بر «به دست آوردن دلارهای نفتی و روابط بانکی» برسد.
از سوی دیگر باید اذعان نمود که هرگونه تخطی رژیم از توافق اتمی که در آن بهصراحت خطوط قرمز مانند «تعطیلی راکتور اراک»«راهاندازی خط پلوتونیوم» و یا «غنیسازی بالای ۳ و نیم درصد» تاکید شده است، بازی با آتش بوده و به مثابه نقض برجام و پایان توافق اتمی محسوب می شود.
به این واقعیت تمامی طرفهای درگیر اشراف کامل داشته و در قطعنامه ۲۲۳۱ نیز بر آن تاکید شد است.
هشدارهای اخیر از سوی اتحادیه اروپا، چین و یا روسیه به دیکتاتوری خامنهای به یقین میدان بازی برای ولی فقیه زهر خورده را در این بازی هرچه محدود و عملا مسدود کرده است.
سیاست «بلوف درمانی» آخوند روحانی اگر یک مصرف مفید داشته باشد، آن دادن روحیه به نیروهای درهم ریخته و زهوار دررفته رژیم میباشد و بس., زیرا خامنهای بهخوبی میداند که بار دومی برای رژیم او بر سر بحران اتمی وجود نخواهد داشت.
خطور از قطعنامه ۲۲۳۱ به معنای رفتن پرونده رژیم به شورای امنیت و راه افتادن سیلابی بنام «بند ۷» میباشد که در قطعنامه بهطور اتوماتیک از آن نام برده شده است.
بدین سان باید گفت که خامنهای اکنون در بن بستی مرگبار میان «خودکشی و یا مرگ» در تله افتاده است. دست و پا زدنهای وی و عربدهکشیهای اخیر آخوند روحانی نه از موضع قدرت بلکه تماما از سر یاس و سرخوردگی و بی آیندگی می باشند.