این سیاست مخرب که نخستین قربانیان آن مردم ایران و جامعه فقر و مصیبت زده در میهن امان میباشند، با از سرگیری دور جدید از غنیسازی اورانیوم و بکارگیری سانتریفیوژهای نوع جدید آغاز و در روند خود به افزایش غنیسازی با بالای ۴ درصد و تولید بیش از ۳۰۰ کیلو آب سنگین نیز رسیده است.
بدین سان خامنهای تلاش دارد تا با اهرم «غنیسازی» اتمی و تهدید به راهاندازی نیروگاه اراک بر طرفهای باقیمانده در برجام فشار آورده و آنان را به تقابل با سیاست جدید امریکا و گرفتن امتیاز بکشاند.
وجود تحریمهای گسترده علیه سیاستهای مخرب رژیم و نیز بسته شدن بخش بسیار بزرگی از کانال مالی حکومت که اکنون خود را در منظر افت صادرات نفتی به سقف ۳۰۰ هزار بشکه در روز رسانده است، خود بهترین ادله برای وضعیت درب و داغان رژیم آخوندی می باشد.
به موازات این وضعیت نیز باید به قفل شدن مجموعه روابط دیکتاتوری مذهبی با اتحادیه اروپا بعنوان تنها کانال باقیمانده در غرب نظر افکند تا بدین سان پازل بحران بینالمللی برای ولیفقیه روشنتر گردد.
در این راستا شاهد هستیم که با تمامی نشست و برخاستهای دولتیان با مقامهای اروپایی و گرفتن عکس و انتشار اخبار «خوشآیند»!! تاکنون هیچ آبی برای خامنهای از سوی اتحادیه اروپا گرم نشده است.
نه از اینستکس خبری هست و نه از روابط حسنه دیپلماتیک، مالی و یا اقتصادی.
بر این منطق شاهد هرچه بیشتر باز شدن شکاف میان رژیم آخوندی و اتحادیه اروپا میباشیم، امری که برخلاف تمامی ارزیابیهای خامنهای اکنون تحقق یافته است.
در این رابطه رژیم تلاش دارد تا قبل از آخرین دور مذاکرات که گوئیا قرار است طی هفته آینده با نمایندگان چند کشور اروپایی انجام شود، دستان خود را «پر» نماید. یکی از راهکارها، همان اهرم «فشار» و ادامه «سیاست شانتاژ» با امید به دستیابی به «عقبنشینی» طرفهای مقابل میباشند.
تیک تیک زمان بر اساس دادههای داخلی و بینالمللی اساسا به نفع ولیفقیه زهر خورده نمیباشد، زیرا خامنهای اکنون در ضعیفترین مختصات داخلی و بینالمللی و بهویژه منطقهای و با دستانی خالی تر از همیشه قرار دارد و ورود به هر میز مذاکره، به معنای شلیک تیر خلاص به شقیقه ولایت می باشد.