مجاهد خلق کبری جوکار از شاهدان جنایات رژیم در زندانها
۶ سال در زندانهای رژیم بودم.
شهیدان مریم پروین و نادیا کاویانی که هر دو خودشان شکنجه شده بودند و در سلول با من بودند به من کمک میکردند. آنها بعداً هر دو اعدام شدند.
یک بار زندانبان یک نوزاد سه چهار ماهه را به داخل سلول پرت کرد در حالی از شدت گرسنگی در حال مرگ بود.
در سال ۶۴ ما ۱۵۰نفر در یک بند اوین بودیم. سال ۶۶بهدلیل بیماریهای زیاد از زندان بیرون رفتم و با کمک هواداران سازمان از کشور خارج شدم اما همه آنهایی که در بند با آنها بودم همه اعدام شدند.
ریشههای امید بیپایان ما در تمام لحظههای نفس گیر شکنجه و زندان ایمان ما به مسعود و خواهر مریم و آرمان آزادی بود.
مجاهد خلق هنگامه حاج حسن از شاهدان جنایات رژیم در زندانها
من هوادار سازمان بودم و در سال ۶۰دستگیر شدم. جرم ما رسیدگی به کسانی بود که توسط پاسداران مجروح شده بودند و به بیمارستانها منتقل شده بودند.
در سلولهای دربسته ۳نفره ۳۰نفر را جا میدادند. من ۷ماه در قفس بودم. سلولهای تختهای که زندانی فقط میتوانست در آن بهحالت چمباتمه بنشیند. بر اثر این شکنجه کمرم طوری آسیب دید که بعد از ۵عمل جراحی هنوز بهبود پیدا نکردم. به هر بهانهیی شکنجه در انتظار زندانی بود. چشمهایمان همیشه بسته بود. یک بار با یک ضربه سنگین پرت میشدیم و به دیوار روبهرو برخورد میکردیم. ملاقاتهایمان قطع شده بود و خانوادههای ما در همه زندانها بهدنبال ما میگشتند. با پخش نوحه از بلندگوها با صدای بسیار بلند اجازه خواب به ما نمیدادند. آنها میخواستند با این شکنجهها ما را بشکنند و به خیانت بکشانند.
تهمینه رستگار مقدم یک پرستار بود که با من دستگیر شده بود با برعهده گرفتن جرم من که حمل یک اطلاعیه مجاهدین بود اجازه نداد من اعدام بشوم و خودش اعدام شد.
همیشه با یادآوری برادر مسعود که با او عهد کرده بودم که تا آخر در رکاب او برای آزادی نبرد خواهم کرد انگیزه میگرفتم.
بعد دیدم که همه همزنجیرانم همین کار را میکردند. البته همه آنهایی که میشناختم همه در قتلعام ۶۷ اعدام شدند.
مجاهد خلق هما جابری از شاهدان جنایات رژیم در زندانها
من در ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ در ۱۸سالگی دستگیر و زندانی شدم. مدت ۵سال در زندان بودم.
ما را با مشت و لگد و کابل می زدند و به زندانهای مخفی بردند.
به بازداشتگاهی که اسم آن را واحد مسکونی گذاشته بودند بردند. چند نفر شکنجهگر ساعتها ما را میزدند. لاجوردی به ما گفت اینجا برای شما جهنم است. من ۴۰روز در این زندان مخفی بودم. همه فرامین با کابل و مشت و لگد بود. حتی در زمان غذا خوردن با لگد مورد ضرب و شتم قرار می گرفتیم و هر چه خورده بودیم را بالا میآوردیم.
بسیاری از افرادی که در آن واحد مسکونی بودند در قتلعام سال۶۷بهشهادت رسیدند مثل شکر محمد زاده.
مجاهد خلق مجید صاحب جم از شاهدان جنایات رژیم در زندانها
به مدت ۱۷سال به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندان بودم.
جنایت قتلعام سال ۶۷در پنهانکاری و آمادهسازیهای دو ساله توسط جنایتکارانی مثل نیری و رئیسی انجام شد.
به اصطلاح دادگاهها، یک تا دو دقیقه و حداکثر ۵دقیقه طول میکشید.
در طول بازجوییها زندانیان شکنجه میشدند. من اسامی ۷۰نفر از آنها را می شناسم که بر عهد و پیمانشان تا به آخر و بر روی هویت مجاهدیشان تا آخر ایستادگی کردند.
مجاهد خلق مجاهد مصطفی نادری از شاهدان جنایات رژیم در زندانها
به مدت ۱۲سال به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندان بودم.
در زمان قتلعام در سلول انفرادی بودم و بعد بهدلیل از کار افتادن کلیه هایم در زیر شکنجه به بیرون رفتم. وقتی برگشتم دوباره به سلول انفرای برگردانده شدم.
با سلول کناری صحبت کردم با یعقوب حسنی. او به من گفت همه بچهها اعدام شدند. نمیگذاشتند زندانیها بفهمند که موضوع اعدام است. میگفتند برای ملاقات بیائید و بعد زندانی را برای اعدام می برند. بعدها از شهرستانها خبر گرفتم و متوجه شدم که حتی یک زندانی در شهرستانها زنده نمانده بود.
من و ۵نفر دیگر را با خودرویی به محل دیگری بردند. با یکدیگر شروع به خواندن سرود قسم کردیم. ما را پشت به دیوار نگهداشتند. صدای گلنگدن آمد اما بالای سر ما شلیک کردند. پاسدارها خندیدند و ما را دوباره به سلول برگرداندند. برای قتلعام از یک سال قبل آمادهسازی کرده بودند.
مجاهد خلق محمود رویایی از شاهدان جنایات رژیم در زندانها
به مدت ده سال در زندانهای اوین و قزلحصار و گوهردشت بودم.
در قتلعام سال ۶۷ کسانی اعدام شدند که حتی دوران محکومیتشان به پایان رسیده بود.
مهشید رزاقی سال ۵۹ دستگیر شد و در سال ۶۷ در حالی که بیش از ۵سال از دوران محکومیتش میگذشت بهدلیل پایداری بر هویت مجاهدیش اعدام شد. احمد برادر مهشید نیز اعدام شد. پدر مهشید بهمحض شنیدن خبر شهادت فرزندانش سکته کرد و جان سپرد. هنرمند میهنمان عزتالله مقبلی نیز بعد از شنیدن خبر اعدام فرزند مجاهدش مسعود مقبلی سکته کرد و فوت کرد.
قتلعام ۶۷هم فاجعه ملی بود و هم افتخار و غرور ملی بود. کسانی که آن روز هیأت مرگ بودند امروز در هیأت حاکمه هستند. شوشتری بهدلیل نقشش در قتلعام وزیر دادگستری شد.د مصطفی پورمحمدی نیز وزیر کشور شد. علیرضا آوینی از عاملان قتلعام نیز اکنون وزیر دادگستری است.
مجاهد خلق فرشته اخلاقی
نمایشگاهی که در اشرف ۳ شاهدش بودیم فقط قطرهیی از دریا است. فقط در عرض دو سال بیش از ۴۰۰جوان زیر ۱۸سال اعدام شدند.
۸نفر ۱۳ساله بودند که اعدام شدند مثل علی قاسمزاده از تربت حیدریه. ۱۹نفر در سن ۱۴سالگی اعدام شدند. ۳۲نفر در ۱۵سالگی تیرباران شدند. در عرض همین دو سال ۵۳زن مجاهد باردار را اعدام کردند.