خانم رئیسجمهور، مریم عزیز، مایه مباهات من است که بار دیگر شما را می بینم فکر میکنم همه ما در اینجا، قدرت و مایهگذاری شما، قاطعیتتان و همزمان آرامشتان را می ستاییم. شما خود را وقف آرمان و اصولی کردهاید که علیرغم دشواریهای موجود، با قاطعیت کامل از آن دفاع میکنید. و ما در این اصول با شما مشترکیم، چرا که آزادی، بردباری، جدایی دین از دولت و احترام به مذهب در زندگی خصوصی، آرمان شماست و آنرا در برنامه خود قید کردهاید و این چیزی است که ما آرزوی آنرا برای ایرانیان داریم. برای همه کارهایی که میکنید از شما ممنونم.
باید بگویم که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتهام. عجب کنتراستی. از یک طرف تصاویر حزین و دردناکی که چند لحظه پیش دیدیم که ما را آشنا کرد با این زنان و مردانی که جان خود را فدای اصول و آرمانهای خودشان کردند و از طرف دیگر، این محل شگفتانگیز که از هیچ یا تقریبا هیچ در زمانی بسیار کوتاه ساخته شده و نشانگر توانمندیهای شماست. و من آگاهم به اینکه شما چه چیزهایی را میخواهید برای ایرانیان به ارمغان بیاورید. این واقعا شگفتانگیز است.
من کشوری را نمیشناسم که دارای یک دستگاه اداری ریزبافت مثل فرانسه باشد و یا اینقدر دینامیسم داشته باشد که بتواند چنین کاری را در چنین مدت کوتاهی محقق کند. این کنتراست تمام مبارزه شما را به نمایش میگذارد. این مبارزه در مواجهه با بدترین شداید، کشتارها و شکنجهها، الگوهایی میسازد، الگوهای امید، الگوهایی برای آیندهای که برای هر فردی ارائه میدهید. فکر میکنم این همان چیزی است که ما را برمیانگیزد و بسیار تاثیرگذار است در این دیداری که از اشرف ۳ داریم.
بطور خلاصه به شما میگویم که من به عنوان یک فرانسوی این امتیاز را دارم که در کشوری زندگی کنم که در آن میتوانم آزادانه صحبت کنم، میتوانم اعتقاداتم را به زبان بیاورم و آزادانه تردد کرده و با هر کسی میخواهم دیدار کنم بدون نگرانی از دستگیری. من میدانم که اگر امروز این آزادیها را دارم، به این خاطر است که دیگرانی بودند که حدود ۶۰ سال پیش زندگی خود را فدا کردند. آنها جزو جنبش مقاومت علیه نازیها بودند و نازیها هم کشتار و شکنجه را پیشه کرده بودند. پدر و مادر من نیز جزو این جنبش مقاومت بودند. شاید به همین دلیل اینقدر به آنچه دیدهام و آنچه شما انجام میدهید حساس هستم.
فکر میکنم آنهایی که کشته میشوند، آنهایی که در گذشته در اروپا کشته شدند، آنهایی که امروز در ایران کشته میشوند، آنهایی که از آزادیهایشان محروم میشوند یا آنهایی که شکنجه میشوند، التزاماتی را برای ما به همراه میآورند. آنها ما را وادار میکنند که سربلند و بدهکار باشیم؛ سربلندی به خاطر آزادیای که داریم و بدهکار کاری که صورت گرفته. آنها ما را همچنین وادار به حمایت از آنهایی میکنند که امروز زیر یوغ دیکتاتوری زندگی میکنند و این بطور خاص شامل ایران میشود.
بنا بر این خانم رجوی ما به اینجا آمدهایم تا به شما بگوییم که تنها نیستید. البته هر خلقی باید خودش آزادی خودش را به دست بیاورد. این کار هرگز از خارج صورت نخواهد گرفت. ولی وظیفه ما در خارج تشویق آنهاست و فراهم کردن کمکهای مورد نیازشان تا بالاخره روزی ایرانیان بار دیگر به دموکراسی، آزادی و آیندهای بهتر دست یابند.