هرگز نمی توان یک آفت شیطانی مانند رژیم ایران را با احتیاط تغییر داد.
رژیم ایران در حال حاضر یکی از مشکل سازترین رژیم های جهان است شاید هم به معنی خلص کلمه آزار دهنده ترین
این رژیم، برخلاف نرمهای پذیرفته دیپلماتیک، درست همان روزی که نخست وزیر ژاپن شینزو آبه با خامنه ای دیدار می کرد، به یک تانکر حامل نفت برای ژاپن عمدا صدمه زد و آنرا از کار انداخت: این رژیم نفتکش خودش را در نقض تحریمات اتحادیه اروپا به سوریه فرستاد و سپس در یک عمل غیرقانونی و بی ثبات کننده به تلافی از توقیف قانونی نفتکشش در جبل الطارق به مقصد سوریه یک نفتکش بریتانیایی را بدستور مستقیم آیت اله توقیف کرد.
وقتیکه پهباد تهاجمی سپاه پاسداران اخیرا توسط آمریکا منهدم شد، انکار کرد که هرگز هیچ پهبادی داشته. وزیر خارجه ایران از یک مصاحبه گر بی بی سی که به او گفت ایران سالانه میلیون ها دلار به حزب الله می دهد با وقاحت و خشن انتقاد کرد و به او گفت ”کی می گوید که ایران به حزب الله پول می دهد؟“
ظاهرا، وی حضور خودش با آن لبخند مشکوک بر صورتش در یک دیدار را فراموش کرده بود که رهبر تروریست حزب اله غرب را تهدید کرد که آنها نمی توانند به هیچوجهه از طریق تحریمات بانکی مانع تأمین مالی این سازمان شوند - ”زیرا ما برای همه چیز از ایران پول نقد دریافت می کنیم.“
می توان فهرست بی پایانی را از چنین رفتارهای رژیم ایران ارائه کرد، که بی شک، مهارت بیشرمانه اش در دروغ گویی مطلق و اعمال فریبکارانه را اثبات کرده است. مطمئنا، دیگر نمی تواند هیچ سئوالی مانده باشد که چرا برای حل هر موضوعی با چنین رژیمی فکر مذاکره یا دیالوگ به ذهن خطور کند؟
دمکراسی های جهان چگونه می توانند هرگز به دولتی اعتماد کنند که چهار دهه است نشانداده که تنها حق خود را برای نقض حقوق و آزادی دیگران - آشکارترین آنها شهروندان خود - را برسمیت می شناسد؟ چی ما را مجبور می کند اینکار را بکنیم؟
افرادی مانند جک استرا که حرفه سیاسی خود را وقف گفتگوی دیپلماتیک کرد و زمانی هموطنانش را تشویق می کرد با ملاها در زمانیکه در شدیدترین انزوای بین المللی بودند مماشات کنند و آنها را نجات دهند، اما حتی وی اکنون باید، غیرممکن بودن برخورد با ملاهای ایران بشیوه مثبت و سازنده را تشخیص دهد.
هرچند، برخی ممکنست استدلال کنند که اگرچه آنها ممکنست آفت باشند، ما باید با یک کشور بسیار مهم خاورمیانه محتاط باشیم و ما بهرحال آنها را کنار نخواهیم زد. اما درست همین جاست که آنها سخت در اشتباهند.
هرگز نمی توان یک آفت شیطانی را با احتیاط و نشاندادن اینکه از تهدیدات آنها ترسیده ایم تغییر داد. بجای آن، باید، بعنوان کسی که زبان زور و قدرت را بهتر می فهمد، ترویج و برجسته کرد که کسی آن تهدیدات را جدی نمی گیرد.
رژیم ایران یک نقطه ضعف دارد. این نقطه ضعف جنبش مقاومت بخوبی سازماندهی شده شورای ملی مقاومت ایران است، به رهبری مریم رجوی شجاع و سازنده.
این جنبش شبکه گسترده ای از حامیان در تبعید دارد که به تعداد بسیار زیادی صدای مردم بی صدای ایران در داخل کشور - آنهاییکه چهار دهه است بیرحمانه بدست ملاها سرکوب شده اند - را منعکس می کنند، و همچنین یک پایه حمایت بزرگ که نظر به تصدیق و اعترافات آشکار رژیم در ماههای اخیر قابل توجه و شناخته تر شده اند.
رژیم ایران، در ابتدا، با موفقیت شورای ملی مقاومت ایران را شیطان سازی کرد تا مطمئن شود که هیچ حمله ای از آن طرف نمی شود. آنها این سازمان را ”یک سازمان تروریستی“ مفروض کردند اما تاریخ عمدتا به آن پاسخ داده است. مجاهدین خلق ایران، عضو اصلی شورای ملی مقاومت ایران، ثابت کرده مسئول، پایدار و مترقی است؛ ما باید حق مشروع مردم ایران برای تغییر رژیم را برسمیت بشناسیم و، صادقانه و بی پروا تبعیض غلط و گمراهمان را به قرن ۲۱ ام بیاوریم. شورای ملی مقاومت چیز بیشتری از ما نمی خواهد.
روز شنبه، تعداد فراوانی از هواداران مریم رجوی در خیابانهای لندن، پس از بروکسل، واشینگتن، برلین و استکهلم، راهپیمایی خواهند کرد. سیاستمداران ما و رسانه های خبری باید این فرصت را بچسبند و در کنار آنها بایستند. بگذارید آنهایی از ما، که برای آزادی خود ارزش قائل هستیم، از چنین رویدادهایی حمایت کنیم و بدقت به پیام آنها گوش دهیم. اکنون زمان گوش دادن به مردم و اپوزیسیون ایران است. یک ایران متفاوت غیرقابل (تصور) نیست. ایرانیها تصمیم خود را درباره بوقوع رساندن تغییر گرفته اند. سئوال اینست که ما می خواهیم در طرف کی باشیم؟
• لرد مگینس از درامگلاس یک عضو برجسته کمیته بریتانیایی برای آزادی ایران و عضو مجلس اعیان بریتانیا است.