رضا پچراک: ناگاه شراره ای برآمد

 

 

آغاز ۵۵ سالگرد بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران بر مقاومت آزادیستان و سرفراز میهن عزیزمان و خلق قهرمان آن فرخ باد

 

وقتی که بزیر چکمه میسوخت

سرتاسر خاک پاک ایران

قلاده گشوده مست بودند

دیوان سپرده سر بشیطان

کفتار کثیف در شعف بود

از خوردن خون گرم انسان

در سینه خاک خفته بودند

مرغان غزلسرای طوفان

 

ناگاه شراره ای برآمد

با نام خدا و خلق توفید

طوفان شد و با سلاله نور

بر نظم و مرام شب خروشید

شد چشمه ناب زندگانی

در سینه خلق خسته جوشید

چون جنگل سبز و سرکش سرو

بر بستر خاک تشنه رویید

 

شد پرچم و آرمان انسان

در رزم ستاره با شب کور

در ذهن بهار گشته سرکوب

گل داد ز جنس شادی و نور

پیمان رهایی بشر شد

در جمع رها دلان پر شور

آنانکه فراز دار رفتند

با نام خدا و خلق مغرور

 

اینک شده موسم بهاران

جام می ارغوان بگیرید

ای کوه دلان شعله در کف

وقت است کنون کمان بگیرید

باید که زمام میهن خویش

از خصم پلید آن بگیرید

وقت است که خانه را برزمی

بیوقفه و بی امان بگیرید

 

بادا که بهار سربرآرد

از سینه خاک بار دیگر

ایران شود آستانه عشق

با نقش دگر نگار دیگر

آنسان که چکاوک مهاجر

پروا کند از دیار دیگر

در هر دل غرق خون ز پاییز

آغاز شود بهار دیگر

 

پیروز باشید

رضا