سحر را اهرمن آن دشمن غدار انسان کشت
که بسیاران سحر را آشکارا یا به پنهان کشت
بنام دین جدا کرد از پدر فرزند دلبندش
به پیش چشم کودک مادرش را کنج زندان کشت
پسر را برد و چشم مادرش از گریه خون بارید
سپس فریاد کرد او را بحفظ دین و قرآن کشت
خدا میداند و مردم هم از این قصه آگاهند
که این دژخیم انسان را به پیش پای شیطان کشت
بدست گله ای اوباش میمون طینت وحشی
گل و زیبایی و عشق و شکفتن را در ایران کشت
نه تنها کشت انسان را، طبیعت را بمرگ آلود
زمین و جنگل و دریا و انسان را بیکسان کشت
سحر را کشت اما با سحرگاهان چه خواهد کرد
چه سودش گر شقایق را ز بیم از نوبهاران کشت
مزارش میشود آتشگه آزادگی، آری
هر انسانی که اهریمن بزندان یا بمیدان کشت
سحر را اهرمن آن دشمن غدار انسان کشت
هزاران چون سحر را آشکارا یا به پنهان کشت