بود ناوی به بندری ویلان
موشکی کرده ناو را داغان
ظاهرا اسم او "کنارک" بود
نقش او در نبرد، هافبک بود
لیک در یک مانور پوشالی
شد گرفتار این بد اقبالی
موشکی آمد از قوای خودی
زد به آن ناو بی نوای خودی
موشک از سوی ناو یاران بود
اسم ناو خودی، جماران بود
آن "کنارک" دچار حیرت شد
درب و داغان از این اصابت شد
عده ای کشته عده ای مجروح
مثل طیاره ای که خورده به کوه
چون رسید این خبر به روحانی
بر سر خود بزد دو مرکانی (دودستی – کردی)
پس به سرعت به بیت عاقا رفت
اول وقت، ده دقیقه به هفت!
دید عاقا نشسته بر قالی
روبرویش دو نیمکت خالی
غرق در بحث با صدای بلند
گاه هم می زند دوتا لبخند
چشم عاقا چو بر حسن افتاد
گفت ای شیخ خیره مرگت باد
چند روزی مرا تو خر کردی
مملکت را خرابتر کردی
آنهمه پول بنده را بردی
در کنار برادرت خوردی
بسته ای درب مسجد و روضه
شده دلخور ز دست تو حوزه
باز هم صبح زود آمده ای
مجلس بنده را به هم زده ای
بنده مشغولم و گرفتارم
با دوتا جن بگو مگو دارم
این یکی از زرند کرمان است
آن یکی ساکن خراسان است
هردو از رهبران دین مبین
از بهشت آمده به روی زمین
هردوتا جن ز دست تو دلخور
نانشان را تو کرده ای آجر
هرچه را بسته ای برو واکن
کرونا را ز بیخ حاشا کن
*****
گفت من نوکر شما هستم
لیک یک ناو مانده رو دستم
خورده یک موشک و شده داغان
بنده را کرده واقعا حیران
***
گفت عاقا که بنده با خبرم
کرده دشمن گمان که بنده خرم
لاکن آن موشک خبیث ذلیل
هست جاسوس مصر و اسرائیل
پس برو با کلام بازی کن
کشته ها را به وعده راضی کن
به همه وعده بهشت بده
وعده قورمه و خورشت بده
بحث فقهی کن از قرنطینه
چاره تست موشکی اینه