گزارش یک شاهد صحنه مراسم سالمرگ دجال

مراسم سالمرگ دجال دقیقاً کپی برداری از 22 بهمن بود یعنی یک پادگان به تمام معنا. در چندین لاین نیروهای امنیتی و سپاهی که عمدتاً سپاهیان مسئول امنیت بودند مستقر و به تفتیش و بازرسی مردم و چک کردن اوراق هویت و گرفتن دوربین و موبایل اقدام می کردند.

با داربست های آهنی دروازه ای درست کرده بودند که فقط یک نفر می توانست از لای آن عبور کند و 3 پاسدار در این لاین به بازرسی بدنی می پرداختند من دوربینم را نشان دادم و گفتم این ممنوعه نیست. پاسدار مربوطه دوربین را به مافوقش داد و او گفت ایرادی ندارد این اقدام باعث شد حواسشان از گرفتن موبایلم پرت شود. دور تا دور ساختمان قبر دجال را بسته بودند و می گفتند فقط از درب مصطفی وارد شوید که وقتی ساختمان را دور زدیم و به این در رسیدیم دیدیم آن را هم بسته اند. مشخص شد کسانی که قبلاً وارد شده اند از نیروهای شناخته شده خودشان بوده که با اسم رمز وارد شده بودند. دستگیری ده ها جوان را دیدم که به سرعت آنها را به مقرهایشان می بردند. دور تا دور ساختمان اصلی قبر دجال به فاصله 20-30 متر کاملاً بسته ، قرق شده و خالی از جمعیت بود. اطراف ساختمان جمعیتی حدود 100,000 نفر تخمین زده می شد که اکثراً از ارگان ها و شهرستان ها با اتوبوس و مترو به محل آورده بودند اگر داخل هم 100,000نفر بوده باشند جمعاً توانسته اند حدود 200,000 نفر را از سرتاسر ایران جمع کنند که درمیان همین جمعیت عده بسیاری را دیدم همانند زنی که دارد فریاد می زند و می گوید رهبر به من یک امضا بدهد اگر به حق عمل نکردم امضایش را پس بگیرد صدها نفر دیگر با در دست داشتن نامه دنبال محل دریافت نامه ها و شکوائیه ها می گشتند معلوم می شود این بخت برگشته ها را با وعده گرفتن نامه هایشان به محل کشانده بودند. پاسداران با موتورها ی ضد شورش در چند لاین دور تا دور محوطه را زیر کنترل داشتند.

 

در داخل مترو پاسداری که از رژیم بریده بود و سبز به نظر می رسید با صراحت به افشا گری رژیم و احمدی نژاد پرداخت. مزدوران قصد خفه کردن او راداشتند در کنارش قرار گرفتم و گفتم حرف حق می زنی. مزدوری گفت اینجا محل عمومی است. هر دو گفتیم اتفاقاً اینجا محل بحث و گفت و گو است مزدور دیگری گفت بروید مسجد. گفتیم مسجد جای عبادت است و دقیقاً اینجا محل چنین گفت و گو هایی است. در ثانی حاج آقای مسجد اجازه صحبت به ما نمی دهد. بالاخره بر مزدوران پیروز شدیم و بحثمان را ادامه دادیم. در محوطه قبر دجال هیچگونه شعاری از سوی مردم داده نمی شد و من نشنیدم انگار به نمایشگاه آمده باشند و دسته دسته در اطراف اطراق کرده بودند ظاهراً قبل از ورود من در ساعت 10:30 ساندیس ها و بسته های کیک و موز و... توزیع شده بود و بنر بزرگی با عنوان ایستگاه صلواتی شهرداری منطقه 7 را دیدم اما از توزیع ساندیس و... حتی آب خوردن خبری نبود به طوری که صدای اعتراض خیلی ها درآمده بود حتی پاسداران گارد از این موضوع و نداشتن آب خوردن شکایت می کردند.
مامورین به دقت مواظب فیلمبرداری بودند و بشدت کنترل می کردند.