روشنگری محمدرضا آغاسی در باره سیرک خامنه ای - مالکی در ورودی اشرف

http://www.youtube.com/watch?v=rplRWTg79i8

با سلام به هم میهنان عزیزم قبل از هر چیز اجازه  می خواهم به دونکته از گذشته خودم اشاره کنم که فکر می کنم  نقش بسیار مهم و تعییین کننده ای در انتخاب مسیر و هدف من داشتند از همان ابتدای انقلاب ضد سلطنتی من وارد ارگانهای این رژیم شدم بطور خاص سپاه که شش هفت ماه آنجا بودم اما هر روز که میگذشت شاهد یکسری جنایتها و اعمال خفت باری بودم که تحمل اینها برایم سخت می شد.

تا اینکه توانستم به بهانه رفتن به سربازی از این ارگان ضد خلقی خارج بشوم و از همان ابتدای جنگ ضد میهنی که بین ایران و عراق اتفاق افتاده بود من هیجده ماه رو در جبهه های جنگ بسر بردم در 12 عملیات هم شرکت داشتم در آخرین عملیات که توسط نیروهای عراقی اسیر شدم مدت 8 سال هم در ارودگاههای عراق بودم در این مدتی هم که در ارودگاه بودم چه بطور مستقیم و چه بطور غیر مستقیم همیشه مورد تهدید به مرگ بودم از طرف فالانژهایی که تو این اردوگاه حضور داشتند با نوشتن نامه های مکرر از صلیب سرخ نامه هایمان را برای مسئولین سازمان میفرستادیم بطور مشخص توی یک نامه با تعدادی از دوستانم یک نامه ای تنظیم کردیم که باخون خود مان امضاء کردیم این نامه رو دادیم بدست صلیب سرخ که برای مسئولین سازمان بیاوره از این طریق میخواستیم وفاداری و عزم و اراده خودمان را و تصمیمی رو که داشتیم به سازمان اثبات کنیم که نهایتا در آتش بسی که بین عراق و ایران صورت گرفت و تبادل اسراء میخواست صورت بگیرد توانستم به گمشده به گمشده خودم برسم از همان نقطه رسیدنم یک دنیای جدیدی به رویم باز شد مناسباتی که می دیدم صدقتی که در سازمان می دیدم این بود که روز به روز با انگیره و هدف من افزایش می داد از انجایی که ما از اردوگاه وارد این سازمان شده بودیم مصاحبه ها و دیدارهای مختلفی باما صورت میگرفت چه ارگانهای بین المللی چه دولت عراق همیشه می امدند فرد به فرد ما رو حضوری تکی مصاحبه می کردند که البته ناگفته نماند تمامی این مصاحبه ها چیزی نبود جز خالی کردن زیر پای ماتبلیغ زندگی ولی از انجاییکه من تصمیم رو گرفته بودم و یک هدفی رو دنبال می کردم جواب من یک چیز بیشتر نبود سازمان مجاهدین و لاغیر خارج از این در داخل مناسبات خودمان هم بد نیست یک اشاره کوتاهی داشته باشم به سنتی که برادر مسعود همیشه دارند و  داشتند همیشه تو سر فصل های مختلف برادر مسعود از تمامی اعضای مجاهدین رو جمع میکرد چه انهایی که از اتبدای تاسیس سازمان اینجا حضور داشته چه انکه دیروز وارد سازمان شده همه رو شرایط رو برایشان توضیح می داد آینده رو برایشان ترسیم میکرد چون شرایط سخت و پیچیده می شد به این وسیله هر کس رو در معرض یک  انتخاب مجدد قرار می داد که هر کس بتوانه مسیر زندگی خودش رو انتخاب کنه بودند افراد انگشت شماری که میخواستند دنبال زندگی بروند خوب رفتند اما آنهایی که به عزم خودشون و اراده خوشان مصمم بودند کما اینکه الان هم هستند تو اشرف ایستادگی کردند تعهد خودشون مجدد مهر کردن تجدید پیمان می کردن من خودم شاید دهها بار در معرض چنین انتخابی قرار گرفتم خوب این یک سنتی بود که ما به اصطلاحا به آن می گویم چراغ خاموش پس برادر مسعود چراغ ها رو خاموش میکرد با همه این اتما م حجت رو به عمل می اورد تفریبا الان 4 ماهه که یکسری مزدور و خود فروخته به وزارت اطلاعات با همدستی وزارت اطلاعات آورده شدند کنار درب اشرف که نابرادری من هم جزو این افراده که میخواهند چی رو ثابت کنن یعنی میخواهند با این کارشون با این توطئه هاشون میخواهند زیر پای یک اشرفی رو خالی کنن میخواهم بگم که من از همان ابتدا چه به یونامی چه به عراقی گفته بودم که اینها خانواده من نیستند الان هم باز به این نقطه اشاره بکنم کسی که دست در دست وزارت اطلاعات  بده نه تنها خانواده من نیست بلکه یک مرز بسیار بسیار عمیق بین مقاومت یک دریای خون خون 120 هزار شهید خون 120 هزار تن از بهترین فرزندان ایران بین ما اینها ست پس چطور من میتوانم اینر و خانواده خودم تلقی کنم هرگز این رو جزوی از خانواده خودم نخواهم دید هدف از این چیه اگر دیدار دیدار خانواده است که خوب من بعد از جنگ آمریکا دوبار سال 82 خانواده ام به دیدارم امدند بار دوم نه یک نفر نه دو نفر بلکه 24 نفر از خانواده ام اینجا آمدند به دیدار من کما اینکه قبل از این مگر برادر مسعود بارها و بارها مگر این جمله رو تکرار نکرده و علنی نکرده اگر کسی دنبال دیدار خانواده است میخواهد بیایید اشرف  از خانوداه اش از فرزندان خودش دیدار بکنه ملاقات بکنه گفته ما اسباب سفر ش رو فراهم می کنیم تمام تسهیلات سفرش رو فراهم می کنیم همه چی تمامی هزینه ها هم به عهدما آیا رژیم جرئت بخودش داد که یکنفر رو برایش ویزا صادر بکنه و برای اینکار بفرسته چون می دانست نمی توانه اصلا از عهده چنین کاری بر نمی اید اصلا در توانش نیست چنین کاری رو به انجام برسونه لذا هر کس هم خودش با تحمل تمامی سختیها می خواست بیایید برای ملاقات نه تنها نمی توانست بعضا هم می امدند جلوی درب اشرف مامورین عراقی سربازان عراقی جلوگیری میکردند خوب اینها دستوری بود که از طرف مالکی صادر شده بود و انهایی هم که می امدند کما اینکه خودتون هم می بینید و الان هم شاهد هستین در معرض چه تهدیدهایی قرار گرفتن از اعدامش بگیر تا  شکنجه و زندان و غیره مگه اخیرا همین آقای صارمی اقای دانشپور حکم اعدا م برایشان صادر نکرده تنها جرمشان فقط دیدار از اشرف بود دیدار از فرزندش یک ملاقات با فرزند ایا حکم اعدام باید صادر بشه براش ؟

http://www.youtube.com/watch?v=X_C3wHgBfZc

 پس ملاحظه می کنید که اصلا دیدار دیدار خانوادگی نیست یک توطئه ای است که میخواهد از این طریق اشرف رو از هم بپاشاند ولی کور خونده مگر چنین چیزی متصوره مگر بارها و بارها چه وزارت اطلاعات چه این کمیته سرکوب بخت خودشون رو به ازمایش نکشیدن مگر همه  چیز رو سر خودشون خراب نشد این هم مطمئن باشید مثل بقیه ما رو سرشون خراب خواهیم کرد کما اینکه تا حالا هم اثبات کردیم و از این هم ذره ای کوتاه نخواهیم آمد مطمئن باش ما با کمک تمامی هموطنانمان این توطئه ها رو نقش بر آب می کنیم رو سر خود اخوندها خراب می کنیم لازم می دانم اینجا الان به یک نکته ای اشاره بکنم مزدوری به نام الم دار شایگان که من مدتها ست این رو می شناسم از نزدیک خیلی رو این شناخت داشتم و دارم بارها و بارها مسئولین سازمان جلوی رویش گذاشتند برگه رو در معرض انتخاب قرارش دادن که آقا بیا برو دنبال زندگیت چون مبارزه سخته توان کشش رو من می دیدم می دانستم این نفر اصلا توان کشش چنین چیزی رو نداره اصلا تو وجودش چنین چیزی محسوس نبود یک باری بود رو دوش ماها انها به اصرار مسئولین ما داشتیم تحمل اش می کردیم وگرنه این فرد توان چنین  کششی رو تو خودش وجود نداشت که کما اینکه شاید شش بار من شاهد این داستان بودم که مسئولین می امدند می گذاشتند جلوی خودش شش بار خودم شخصا شاهد این جریان بودم ازش درخواست کردم بیاید برود دنبال زندگی خودش چون شرایط طوری سخت شده بود که باید انتخاب می کرد ولی از انجا که چنین توانی رو در خودش نبود حتی قبل از اینکه برود یک هفته قبل از اینکه برود مجددا من شاهدش بودم که مسئؤلینش آوردند گذاشتند جلوی خوب روش برگه اوردند گذاشنتد جلوش اقای عزیز بیا برو دنبال زندگیت الان شرایط سخته می خواهم این رو بگم که این فرد وقتی چنین چیزهایی رو قبول نمی کرد یک هدف رو بیشتر دنبال نمی کرد که نهایتا خودش رو رفت   تحویل سربازهای عراقی داد که از این طریق میخواست قیمت و نرخ خودش رو بالا ببره در خوش خدمتی به ولی فقیه رژیم حالا این مزدورهای سابقی که 20 ساله مرتب نشخوار می کردند و بر علیه اشرف این میخواهد برود همین گفته های انها همان لاتئلات همان لجن پراکنی انها رو دوباره نشخوار کنه خوب انکه دیگه  20 ساله برای ما بطور خاص وبطور عام برای مردم ایرانروشن شده و روشن هست حالا این میخواهد دنبال رو انها باشه در پایان از طرف تمامی اشرفیها می خواهم بگم که دوره ولایت نجاست و وزارت نجاست و همچنین انجمن نجاست به پایان رسیده بنابراین روی سخن ام با آن دسته از مزدورانی است که چه جلوی اشرف می ایند چه انهایی که  در خارج بر علیه اشرف طومار و امضا جمع میکنن از دار و دسته های خودشون بدانند و مطمئن باشند که دارند زمینه سرکوب هر چه بیشتر و خونریزی هر چه بیشتر اشرف رو فراهم می کنند به همچنین اعدامها در ایران پس اخطار