ابعاد عمق تنفر اجتماعی که اکنون خود را در انبوهی از اعتراضات مردمی متبلور می نماید، بحدی است که ولی فقیه طلسم شکسته ناچار آستین بالا زده روز گذشته در سخنانی عاجزانه گفت: «انتخابات هر چه پُرشورتر و با اقبال عمومی بیشتری همراه باشد، آثار و منافع بیشتری برای کشور خواهد داشت»!
به یقین بیان این جملات مبنی وجود ترس و حشت حکومتی است که طی چهار دهه گذشته همواره برخواست های بحق مردم برای عدالت، رفاه و آزادی خاک پاشیده و محور سیاست های خود را بر «سرکوب و نقض شدید حقوق انسانی» استوار کرده است.
دراین راستا است که باند های بجان هم افتاده در درون حکومت، بناگهان در شب انتخابات بیاد مردم و افتاده و تلاش میکنند تا با فریب و نیرنگ، جامعه دردمند را به پای صندوقهای از پیش تعین شده بکشانند و بدین سان آن را ملعبه ای برای تبلیغات خارج از کشوری خود نمایند.
صادق زیباکلام از باند شیخ حسن روحانی می گوید: «من معتقدم که انتخابات ۱۴۰۰ مردهای است که هیچ طوری نمیشود زندهاش کرد و تمام شد و رفته است».
اما گذشته از این واقعیت باید به وجود بحران برای رژیم آخوندی در این دوره از نمایش اشاره نمود. به یقین شکت سیاست های رژیم در زمینه اقتصادی، اجتماعی و نیز بینالمللی و همچنین عامدانه به میدان کشاندن مردم به میدان کرونا و قربانی نمودن قریب ۲۱۸ هزار تن از هم میهن امان، اکنون به ضد خود تبدیل شده تاجائیکه در بیابان برهوت و خشک ولایت، جامعه دردمند ایران هیچ تمایلی برای مشارکت در این بازی نمی بیند.
یک گزارش حکومتی ضمن اعتراف به این واقعیت به نقل از یک عضو باند قلابی اصلح طلب می نویسد: «نباید کتمان کرد که بعد از ۹۶ و با ضعف عملکرد دولت از یکسو و سختتر شدن هسته اصلی قدرت از سوی دیگر، مردم دیگر برای انتخابات انگیزه کافی ندارند که باید ایجاد کرد. من بهعنوان اصلاحطلب جامعهمحور اعتراف میکنم که شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» تا حدودی واقعیت دارد» (سایت حکومتی اعتماد آنلاین ۲۶ بهمن ۹۹)
واقعیت در لابلای این جملات آن است که در فردای قیام مردم در دیماه ۹۶، جامعه از هردو باند رژیم یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان عبور کرده و راه حل را نه در درون رژیم بلکه در بیرون آن جستجو میکنند.
این همان پاشنه آشیل ماجرا برای این دور از بازیهای خامنه ای می باشد.
شکست اتاق فکر حکومت برای راه اندازی باندهای قلابی بحدی است که خامنه ای تنها راه حل را در انقباض هرچه بیشتر رژیم یافته است. وی به عینه می بیند که بدلیل وجود فساد گسترده، غارت سازمان داده شده و سوءمدیریت، چگونه حکومت ولی فقیه در میان ابر بحرانها به تله افتاده است.
براین منطق وجود شکاف در راس حکومت بویژه جنگ قدرت فرسایشی میان قوای نظام و همچنین تضاد بر سر سیاستهای راهبردی با شخص ولی فقیه، که زمینه رشد اعتراضات اجتماعی را فراهم ساخته، تعادل درونی نظام رابرهم زده است.
خروجی این ابر بحران را یک رسانه وابسته به باند اصلاحات اینگونه ترسیم کرده است: «شاهد نابســامانیهایی در جامعه خواهیم بود و هرج و مرج کلیه طبقات اجتماعی را فرا خواهد گرفت!» (مردمسالاری ۲۶ بهمن ۹۹)