آنکه بر آیین حق امروز طغیان میکند
پنجه در خون بشر تکفیر انسان میکند
دشمن از راه دگر وارد بمیدان گشته است
نام یزدان میبرد خدمت بشیطان میکند
لکه ابری اگر خورشید را پوشانده است
مدعی خورشید را آماج بهتان میکند
غارت و تحقیر انسان را بامر اهرمن
پرده میپوشاند و از دیده پنهان میکند
هر که را کز چشمه مولا لبی تر کرده است
میکشد بر دار یا تبعید و زندان میکند
مهر مولا را ولی از سینه ها نتوان زدود
مدعی بیهوده در این ورطه جولان میکند
خون عنقایی که میجوشد فراز قله ها
این شب پوسیده را از ریشه ویران میکند
دافع ظلم است و ظالم مرهم زخم ستم
ذوالفقار اینگونه درد خلق درمان میکند
آنکه بر آیین حق امروز طغیان میکند
پنجه در خون بشر تکفیر انسان میکند