قسمتی از مقاله تحقیقی دکتر امید ساعدی وکیل دادگستری و عضو کانون وکلای پاریس
غیرممکن است که مردم ایران دوباره بخواهند یک نظام پادشاهی را در ایران برقرار کنند. چنین چیزی محال است محال.
اساساً، وجود یک شخص یا مقام غیر منتخب، غیر پاسخگو در برابر پارلمان مردم و الی ابد در رأس یک نظام که قرار است دمکراتیک باشد، نه معقول است و نه لازم
بهعنوان یک غربی باتربیت خجالت میکشد که در این دنیای پیشرفته آزاد، در قرن ۲۱ و ۴۲ سال پس از پایان نظام پادشاهی، «علناً» و بدون رودربایستی خواستار احیاء و بازگشت چنین نظامی بشود و لذا ترجیح میدهد کماکان با حفظ این هویت دوگانه پراگماتیسمی، سخت و دردآور، میان دو صندلی پادشاهی – جمهوری بنشیند و چشمانتظار روزهای بهتر بماند.
رضا پهلوی عملاً و آنچنان تبدیلشده به فاکتور انشقاق که حتی جمهوری اسلامی و شخص دیکتاتور علی خامنهای هم آگاهانه و برای منزوی و منفعل کردن اپوزیسیون و جلوگیری از هرگونه همگرایی و ائتلاف در میان آنها در کنار سیاست همیشگی منفور نشان دادن مجاهدین خلق به استفاده از کارت پهلوی بهعنوان «آنتیبادی» و عامل تفرقه و جدایی روی آورده است
رضا پهلوی عملاً تبدیل به ابزاری شده که نفع آن به تداوم جمهوری اسلامی میرسد با سوءاستفاده از رضا پهلوی رژیم جمهوری اسلامی عملاً مانع به هم پیوستن نیروها و به وجود آمدن یک ائتلاف دموکراتیک برانداز میشود
رژیم جمهوری آخوندی با علم کردن و پررنگ کردن کاذب نقش خانواده پهلوی در مقاطع خاص و حساس و تبدیل آن به ایربگ و سوپاپ اطمینان خطر را کانالیزه کرده و با انتساب و هدایت جریان و انرژی برانداز به پهلویها جذابیت عمومی و فراگیر این حرکتهای خطرساز را از بین میبرد و عملاً به تخلیه آرام و کنترلشده آنها میپردازد
رضا پهلوی برای آینده خیلی روی سپاه حساب میکند و نگاه سمپاتیک ویژهای به آنها دارد: در کشته شدن قاسم سلیمانی بزرگ تروریست جمهوری اسلامی سکوت میکند زیرا بهعنوان پادشاه رؤیاهایش، به نیروی قشون و عسکر احتیاج دارد؛ در جریان ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراین توسط دو موشک سپاه پاسداران نیز، علیه خامنهای موضعگیری میکند و در مورد سپاه پاسداران بهعنوان عامل و مباشر این جنایت نابخشودنی سکوت میکند.