براین اساس اکنون خط فقر مطلق در ایران آخوند زده تا قبل از ویروس کرونا، به «۲۷ میلیون» نفر رسیده است که ترجمان بیش از یک سوم جمعیت کل کشور می باشد.
اگر همین آمار و ارقام های بغایت دستکاری شده را ملاک قرار دهیم، به یقین در فردای رشد و نمو ویروس ولایت طی یکسال گذشته، به رقم بسیار بالایی از خط فقر مطلق در ایران آخمند زده خواهیم رسید.
یک گزارش (سایت حکومتی رویداد ۲۴ بتاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۹۹) در این رابطه اعتراف کرده است: «بر اساس دادههای مراجع رسمی آماری دولت خانوارهای ۴ دهک پایین درآمدی زیر خط فقر مطلق هستند که درآمد آنها بین ۴۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان است. این خانوارها ۳۳ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند».
فقر مطلق در ایران تحت حاکمیت ولی فقیه به معنای آن است که ۲۷ میلیون هموطن ما به ساده ترین نیازهای زندگی مانند غذا، دارو، درمان، آب، خدمات آموزشی، پوشاک و سرپناه دسترسی ندارند.
این وضعیت وخیم درحالی است که اکنون فساد سر تا پای دیکتاتوری ولی فقیه را فراگرفته و شکاف عمیق طبقاتی در سایه دزدیهای نجومی، غارت اموال ملی و رشد طبقه انگلی بنام آقازاده ها و خودی های نظام بیداد میکند.
این گزارش در ادامه قدری به عمق فاجعه رفته و ضمن اعتراف به این واقعیت که ممر درآمد یک میلون خانوار ایرانی تنها «یارانه» می باشد، می افزاید: «در همین دادهها هم عمق فاجعه معیشتی یک سوم جمعیت ایران مشاهده میشود. هزینه سرانه ماهانه دهک اول درآمدی در ایران، حدود ۴۱۸ هزارتومان است و دهکهای ۲ و ۳ بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان در ماه درآمدی برای هزینه کردن دارند. یک حساب سرانگشتی با قیمت تامین کالاهای خوراکی اساسی و حداقلی مانند برنج، روغن، گوشت و حبوبات نشان میدهد که ۲۷ میلیون نفر از جمعیت ایران با درآمدی زیر ۹۰۰ هزار تومان در ماه چگونه گذران زندگی میکنند».
این همان «فرصتی» است که خامنه ای از فردای ویروس کرنا همواره برآن دمیده است تا ضمن منکوب نمودن جامعه، میخ ولایت را برای ادامه حکومت آخوندی بکوبد. عدم کمک و طرح های ضربتی برای اقشار ضربه پذیر و افزیش فشارهای مالیاتی، حذف سوبسیدها برای آب، برق، خدمات درمانی و ارزاق عمومی تماما در چارچوب سیاست مخربی بنام «اقتصاد مقاومتی» قرار دارد.
ابعاد بحران بحدی است که اکنون شهرهای میهن مان شاهد اوجگیری اعتراضات مردمی علیه این سیاست ضد انسانی می باشند. خیزش های کارگران، زحمتکشان، معلمان و بازنشستگان گرسنه و فریاد های آنان برای عدالت و زندگی بهتر به یقین آینه تمام قدی از عمق انزجار عمومی از این دیکتاتوری فاسد و سرکوبگر است.
خامنه ای تصور می کرد که با پرداخت یارانه های ناچیز و یا دادن یک کیسه برنج به بخش هایی از جامعه ، آنان را برای همیشه منکوب و تحت کنترل درخواهد آورد، اما اکنون به عینه می بیند که این سیاست چگونه با شکست روبرو شده، بطوریکه اعتراضات بحق دیگر از مرز صنفی گذشته وبه فریاد های سیاسی علیه کلیت نظام آخوندی و سرنگونی نظام تبدیل شده اند.