ای ابر برو، که نوبت خورشید است
ای یأس نمان، که موسم امید است
مائیم و یقین، که شب نماند بر جای
هنگامه و وقت مرگ هر تردید است
دور از وطن ای غریب غربت بشنو
این نغمه خوش، که آخر تبعید است
با شیخ سخن مگو تو از صدق و وفا
زیرا که به حیله مرجع تقلید است
بت بهر شکستن است، برگیر تبر
رسم و ره ما یگانگی، توحید است
من عاشق آن بهار سرسبزم که
فارغ ز زمستان و خزان، جاوید است
ای دوست بیا، پنجره ها را بگشا
اینک که بهار آمده است و عید است