نوروز ۱۴۰۰ مبارک باد

 

نوروز ۱۴۰۰ مبارک باد

 

 

 

باز فروردین، شکوفه، عطر گلهای بهار

نهر جاری در دل دشت و روان در مرغزار

 

باغ شادان از نوازشهای باران در سحر

نغمه بلبل، نشاط گل، کنار جویبار

 

سرو، لاله، سوسن و یاس سپید و نسترن

در چمن غوغای مرغان بهاری بی شمار

 

اینچنین هر سال می آید ز ره

فصل رویش، فصل رستن ها، بهار

 

        ****        ****

یک سؤالی مانده است در ذهن من

برده از من طاقت و صبر و قرار

 

از وطن آیا زمستان، رخت بست

سرخوش و شادند مردم در دیار؟!

 

نرگس و لاله رها از بند و غل

منتفی شد حکم اعدام نگار؟!

 

انفرادی سحر آیا چه شد

گشت آزاد یا هنوز اندر حصار؟!

 

شد شقایق فارغ از هر سوز و تب

یا که هست او همچنان گلگون عذار؟!

 

حکم شلاق ترانه، لغو شد

یا که جاری هست و دائم برقرار؟!

 

واقعیت بود مرگ کودک سرمازده

در خیابان موسم و هنگام کار؟!

 

بر مَلا شد جای دفن آن جوان

یا هنوزم هست مادر، داغدار؟!

 

عفو شد آن دختر معصوم و پاک

یا که آخر می رود بالای دار؟!

 

با نسیم صبح همدم گشته باغ

یا تنفس می کند او در غبار؟!

 

پیرهن پر وصله آن کارگر

گشته شاید اندکی هم نو نوار؟!

 

سفره ها با آب و نان گسترده اند

یا که خالی گشته از شام و ناهار؟!

 

دین و دنیای خلایق حفظ شد

یا که باقی ماند در شعر و شعار؟!

 

مادر آیا همچنان او محکم است

یا ندارد طاقت رنج و فشار؟!

 

حاکمان در فکر مردم روز و شب

یا که صد رحمت به الطاف حمار؟!

 

     ****        ****

 

فصل رُستن ها اگر بی حاصل است

رو به راه خود، نمی خواهم بهار

 

من بهارم سبز و زیبا، دلنشین

فصل تغییر است و کام روزگار

 

فصل سبزی که پدر بی دغدغه

پیش فرزندان نباشد شرمسار

 

جمع گردد این بساط باید و اجبارها

جای هر جبری، دهد گل اختیار

 

یک پرنده هم نمانَد در قفس

محو گردد واژه تلخ شکار

 

آن بهاری که نباشد صبح و شب

در عزای گل، بنفشه داغدار

 

من بهاری خواهم از انصاف و داد

گل فراوان، فارغ از بیداد خار